تاریخ ما
گزیده‌ای از تاریخ و تمدن جهان باستان

زندگینامه دکتر سید علی شایگان

http://mandegar.tarikhema.org/images/2011/05/shayghan6.jpg

سید علی شایگان فرزند سید هاشم مولی رهی شیرازی در سال ۱۲۸۰ در شیراز به دنیا آمد.پس از پایان تحصیلات متوسطه مدتی به آموزگاری پرداخت و در ضمن یک دوره کامل فقه و اصول و حکمت را نزد اساتید روز آموخت .بعدها پس از گذراندن دوره مدرسه عالی حقوق به فرانسه رفته و در سال ۱۳۱۳ با اخذ درجه دکترای حقوق به ایران بازگشت و به سمت دانشیاری دانشکده حقوق دانشگاه تهران رسید و پس از مدتی هم توسط رئیس دانشکده، علامه دهخدا به معاونت دانشکده انتخاب گردید.

او در دولت قوام معاون وزیر فرهنگ شد و بعدها هم در دولت ائتلافی قوام با توده ای هاکه دکتر کشاورز عضو حزب توده ، وزیر شد تا تیرماه ۱۳۲۶ باز هم در این سمت باقی ماند و حتی هنگام برخورد با حزب توده هم وکیل آن‌ها شده بود. او پس از مدتی روابط نزدیکی با مصدق پیدا کرده و از جمله یاران وفادار و نزدیک مصدق شده بود. در مهر ۱۳۲۸ همراه با مصدق در تحصن دربار شرکت کرد و بعد از تشکیل جبهه ملی دبیر جبهه ملی شد .

او در دانشگاه تهران هم به طور مرتب به روشنگری دانشجویان می‌پرداخت و حتی هنگامی که حکومت وقت هژیر قصد داشت تعهدنامه‌ای از دانشجویان بگیرد تا در سیاست دخالت نکنند، دکتر شایگان نامه سرگشاده آیزنهاور خطاب به دانشجویان آمریکائی را ترجمه و چاپ کرد که دانشجویان را تشویق به مشارکت در امور سیاسی کرده بود و این اقدام او موجب شد که دولت از اخذ تعهدنامه منصرف شود. در انتخابات دوره شانزدهم دکتر شایگان به همراه مصدق به نمایندگی مردم انتخاب شد و تا به آخر به همراه مصدق از آرمان های ملی حمایت می‌کرد. وی عضو هیات خلع ید بوده و در شورای امنیت و دیوان دادگستری لاهه هم از مشاوران اصلی مصدق بود. او در مجلس هفدهم هم از یاران ثابت قدم مصدق بود.

http://mandegar.tarikhema.org/images/2011/05/P_ghiam30tir_66.jpg

مظفر بقائی کرمانی نماینده مجلس شورای ملی از راست: ۱- کریم سنجابی ۲- حسین فاطمی ۳- علی شایگان

به واقع دکتر شایگان به همراه دکتر فاطمی از چهره های برجسته چپ دولت مصدق بودند که از نزدیک ترین یاران او بودند و پس از کودتای ۲۵ مرداد در یک سخنرانی در میدان بهارستان درباره شاه گفته بود کالائی که قرار بود به تهران بیاید به بغداد رفت که همین جمله بعدها موجب محکومیت او شده بود. در ۲۷ مرداد تا آخرین لحظات همراه مصدق مانده بود و به همراه او هم خود را تسلیم مقامات کرده بود. او بعدها هنگام حضور در دادگاه و مواجهه با دکتر مصدق گفته بود :

چنان پر شد فضای سینه از دوست     که یاد خویش گم شد از ضمیرم

و در دادگاه هم با کمال احترام و افتخار از همکاری خود با دکتر مصدق یاد کرده و تا سال ۱۳۳۴ در زندان ماند و بعد هم به آمریکا مهاجرت کرده و در آنجا به او تهمت کمونیست بودن زده بودند و عجبا که حتی کارمندان سرکنسولگری هم آن را تکذیب کرده بودند.

http://mandegar.tarikhema.org/images/2011/05/14esfand.6244.jpg

در کنار دکتر مصدق به ترتیب شمس الدین امیر علائی، سید علی شایگان و الهیار صالح میباشند

شایگان تا زمان انقلاب رهبرى جبهه ملى در آمریکا را داشت و هرچند که جبهه ملى در آمریکا تا انقلاب ۵۷ بیشتر جنبه سمبلیک داشت و فعالیت آن از صدور چند اعلامیه تجاوز نکرد (تاریخ بیست و پنج ساله، غلامرضا نجاتى)، اما به هرحال وجود دکتر شایگان تکیه گاهى براى دانشجویان ملى مقیم آمریکا بود. در بخشى از نامه اى که مرحوم مصدق در زمان، تبعید در احمدآباد (۴ مهر ۱۳۴۳) خطاب به دکتر شایگان که در آمریکا به سر مى برده، نوشته و در آن چگونگى انحلال جبهه ملى دوم را شرح داده، آمده است:

«… خلقت ما طورى ساخته شده که با نبودن هیچ ارتباط، مثل هم فکر مى کنیم و در مسائل سیاسى اختلاف نداریم. کما این که جنابعالى نماینده بودید و من در راس دولت و هر دو یک جور فکر مى کردیم و هر قدمى که بر مى داشتیم در صلاح جامعه بود و بنده هیچ وقت فداکارى هاى جنابعالى را در شوراى امنیت سازمان ملل و دیوان بین المللى لاهه فراموش نمى کنم و الحق که قدم هاى مفیدى برای مملکت برداشتید. خواهانم خدا به شما عوض کرامت کند و ملت رنج دیده ایران قدر خدمات جنابعالی را بداند.»

مطالب خواندنی:

زندگینامه تریگوه لی

دکتر شایگان در اسفند ۵۷ به ایران بازگشت و به لحاظ آنکه فردی دانشمند ، حقوقدان و ادیب بوده و از همه مهمتر دست راست دکتر مصدق بود از سوی گروه های مختلف کاندیدای ریاست جمهوری شد اما ظاهرا با پاسخ سرد آیت الله خمینی روبرو شده بود. او پس از بازگشت به ایران نظراتی درباره مساله اسلام ، روحانیون ، عدم امکان بازگشت به اوضاع صدر اسلام و حکومت آینده ابراز داشت که موجب واکنش آیت الله شریعتمداری شده بود. او در مورد حکومت آینده ایران گفته بود:

«در این کشور باید یک دولت مورد قبول، از نقطه نظر بین المللی روی کار آید.»

در ادامه خواستار برگزاری دادگاه علنی برای محاکمه متهمان رژیم گذشته گردیده و در پاسخ به سئوالی در مورد نقش آینده آیت الله خمینی گفته بود : حضرت آیت الله همان طور که اعلام داشتند ایشان فقط ارشاد ملت و حکومت را برعهده خواهند داشت. شایگان علاوه بر این خواستار برچیده شدن ارتش باقی مانده از رژیم قبل و تشکیل یک ارتش جدید شد. در مورد سیاست خارجی هم خواستار اعمال سیاست موازنه با اتحاد شوروی و ایالات متحده شد ولی گفته بود نباید تحت تاثیر هیچ یک از این دو نیرو قرار بگیریم. این مصاحبه دکتر شایگان، واکنش آیت الله شریعتمداری را در پی داشت و ایشان طی مصاحبه ای با خبرگزاری پارس، سخنان شایگان را تفرقه اندازانه خواند و در قبال اظهارنظر شایگان در مورد حکومت صدر اسلام با بیان اینکه «اظهارنظر پیرامون مسائل اسلامی تنها از طرف مراجع تقلید و مجتهدین عالی مقام قابل قبول است» سخنان شایگان را غیرقابل قبول دانست و این دخالت را مانند دخالت یک شخص ناآگاه به طبابت در کار طبابت تشبیه کرد و در پاسخ به سئوال خبرنگار خبرگزاری پارس که مدعی شده بود شایگان از لفظ نامناسبی استفاده کرده است، خواهان عذرخواهی رسمی شایگان از روحانیت شد و در مورد انحلال ارتش هم سخنان شایگان را غیرمنطقی خواند و تنها خواستار پاکسازی ارتش شد.

اما دکتر شایگان هم در قبال سخنان آیت الله شریعتمداری نامه ای به روزنامه ها ارسال کرد که در آن پاسخ مبسوطی به حملات او داد. وی در این نامه ادعای نامزدی ریاست جمهوری را تکذیب کرد و در پاسخ به سخنان شریعتمداری از سوابق فعالیت های فقهی خود در دوران مختلف تحصیل و تدریس یاد کرد و در بخشی از نامه خود نوشت:

«این امر صحیح نیست که هر کسی معمم نیست، فقیه نیست. اگر چنین باشد مردم باید سکوت کنند و فقط روحانیون برای آنها تصمیم بگیرند، چنین چیزی غیرممکن است.»

و در ادامه باز هم به برچیده شدن ارتش باقی مانده از رژیم گذشته تاکید کرد. وی در ادامه این نامه با تاکید بر اینکه تمامی کسانی که لباس مذهبی می پوشند لزوماً خادم اسلام نیستند، ضمن ابراز ارادت به روحانیون حقیقی مثل آیت الله خمینی گفت:

چه کسی می تواند انکار کند که برخی ملا نمایان مقرری بگیر دربار شاه بودند؟

وی در انتهای نامه با بیان اینکه مسئله دموکراسی مهمترین مسئله نزد آزادیخواهان است، از خبرگزاری پارس به خاطر این که در سئوالات به طور عمد سعی بر عصبانی ساختن آیت الله شریعتمداری کرده بود، ابراز گلایه کرد.

http://mandegar.tarikhema.org/images/2011/05/P_ghiam30tir_72.jpg

احمد زیرک زاده، کاظم حسیبی، کریم سنجابی، علی شایگان، یوسف مشار، ابوالحسن حائری زاده

سخنرانی بعدی دکتر شایگان روز شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۸ به مناسبت یکصدمین زادروز دکتر مصدق صورت گرفت که در جمع باشکوهی که به همین مناسبت جمع شده بودند، از برخی محدودیت ها گلایه و ضمن درخواست تضمین آزادی های لازم در قانون اساسی جدید، خواستار آزادی بیشتری در عرصه سیاست و بیان شد. عملاً این سخنرانی و سخنرانی او در گردهمایی کانون وکلا (یکشنبه ۶ خرداد ۵۸) از آخرین فرصت های او برای فعالیت مجدد در عرصه سیاست بود و کمتر از یک ماه بعد (۲۰ خرداد ۵۸) اعلام شد که شایگان به قصد معالجه برای مدتی نامعلوم تهران را به مقصد آمریکا ترک کرده است. با آمدن او خبرگزاری ها او را اولین رئیس جمهور ایران خوانده بودند، ولی در گذر ایام این احتمال برای سیاستمدار سالخورده ایرانی از میان رفت. به گفته بهنود، در حقیقت چیزی جز زمان، با انتخاب او به ریاست جمهوری مخالف نبود. دکتر شایگان مجدداً در تاریخ شنبه ۹ تیر ۵۸ از آمریکا به تهران بازگشت و در فرودگاه با بی اساس خواندن شایعه سفر همیشگی خود به آمریکا تاکید کرد: هرچه نیرو دارم در راه مبارزه برای آزادی به کار می برم. از آخرین مصاحبه های شایگان می توان به مصاحبه او در تاریخ جمعه ۱۵ تیر ۵۸ اشاره داشت که در آن از جبهه ملی انتقاد کرد و وضع کنونی جبهه ملی را متناسب با سنت و ارزش تاریخی آن ندانست و در روز جمعه ۲۹ تیر ۵۸ که ده ها هزار نفر از مردم به دعوت احزاب ملی و شخصیت های مستقل بعد از ۲۶ سال بر مزار شهدای ۳۰ تیر رفتند، پیام دکتر شایگان قرائت شد.

دکتر شایگان در گردهمایی جبهه دموکراتیک ملی در ۹ خرداد ۱۳۵۸ در محوطه دانشگاه تهران نطق مهمی ایراد کرد که جنبه انتقاد از وضع سیاسی موجود داشت. پس از پایان میتینگ شرکت کنندگان مورد حمله و ضرب وشتم مخالفان قرار گرفتند و چند نفر مجروح شدند . این میتینگ در واقع آخرین حضور جدی دکتر شایگان در عرصه سیاست بود و پس از آن برای همیشه ایران را ترک کرد و به آمریکا رفت تا این که در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۰ ساعت یک بامداد به وقت ایران و در حالی که شش روز از بیهوشی کامل او به علت سکته مغزی می گذشت، در بیمارستان نیوجرسی آمریکا درگذشت. (بخشی از روزنامه شرق ،۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۴)

دکتر شایگان تا آخرین لحظه زندگی قلبش به عشق ایران می تپید و از همین رو بعد از مرگ، جنازه او را به ایران منتقل کردند تا در بهشت زهرا آرامش ابدی را جست وجو کند.

منابع : سرنوشت یاران دکتر مصدق / تالیف عبدالرضا هوشنگ مهدوی

 

ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.