تاریخ ما
گزیده‌ای از تاریخ و تمدن جهان باستان

نوح

* بر اساس اعتقادات مسیحیت

” استواری در ایمان به خدا در عین تنها بودن!و ناباوری!”

” نوح ” یعنی : به زبان عبری همان یناهمنو(ynahmenu ) در واقع معنای لغوی آن  این است که :از درد و رنج آسایش یافتن و یا آسایش دادن.

در کتاب مقدس :اسم نوح مجموعا ۴۹ بار در کل کتاب مقدس آورده شده است.برای شناخت و بررسی این شخصیت مهم و کلیدی کتاب مقدس ما نیاز داریم که فصلهای ۶ تا ۹ از کتاب پیدایش را در بارۀ نوح بخوانیم.

زمان : نامعلوم

مکان : نامعلوم

ضعف ها :

از نوشیدن شراب بیش از حد مست گشت و لخت در چادر بخواب رفت و باعث شد تا پسرش ” حام ” با دیدن بدن عریان پدر و به برادرانش در بارۀ ان گفتن ،به گناه مرتکب شود.( پیدایش ۸ : ۲۰-۲۲ )

قوت ها :

۱-ایمان آوردن به خدا در اوج بی ایمانی و زمانۀ گناه آلود عصر خود.

۲- ایمان خود را به عمل تبدیل کردن و اقدام به ساختن کشتی کردن

۳- مطیع فرمان خدا بودن

قبل از ورود به بررسی شخصیت این مرد لطفاً این را در نظر داشته باشید که چنین شخصی بر روی زمین وجود خارجی داشته و روزی مانند من و شما بر روی زمین می زیسته است ؛آنچه که از زندگی این مرد برای ما امروز بجای مانده در واقع عظمت و بزرگی عمل این مرد را به ما نشان می دهد که حتی پس از هزاران سال هنوز رویداد زندگی او در اذهان و یادهای مردمان باقی مانده است.کار شگفت او.باور شگفت او به خدای یکتا.و نتیجۀ عظیم این ایمان در عملی که این انسان در این راستا انجام میدهد.تمام این وقایع در واقع درس عبرت،پیامی زنده،و هشداری بزرگ به ماست.تا از آن بخوانیم تا از آن بیاموزیم تا از آن زندگی امروز خود را در این عصر و در عصر فردا بر پایه هایی درست بنا کنیم.

متاسفانه باور نادرست ما ایرانیان و فارسی زبانان و مسلمانان دنیا این است که ایمان آوردن به خدا از ” ابراهیم ” آغاز گشت و اسلام او را موسس دین حنفی دانسته و لقب بت شکن را به او داده است(چنین دینی و وجود چنین دینی نه از نظر یهودیان و مسیحیان تایید گشته و نه از دید محققین و تاریخ شناسان).کتاب مقدس از ابراهیم بعنوان  ” پدر ایمان ”  سخن می گوید ( رومیان ۴ : ۱۱)اما کتاب مقدس به ما نمی گوید که ابراهیم اولین ایماندار به خدا بر روی زمین بود!در کتاب پیدایش در واقع شما اولین ایماندار به خدا را “هابیل” می خوانید.زیرا هنگامی که  این دو برادر ” قاین ” ( قران او را ” قابیل ” می خواند ؟!)و هابیل برای خدا هدیه آوردند ،هابیل با توجه به داشتن رابطه ای روحانی با خدا قربانی ای را از گلۀ خود برای هدیه به خدا می آورد اما قاین تنها نوبر محصولات خود را.از آن رو که خدا در هدیۀ قربانی هابیل پیام قربانی شدن مسیح موعود را در زمانهای آینده در طرح الهی خود میدید؛ پس قربانی هابیل را منظور کرد اما نه هدیۀ قاین را. سپس پس از کشته شدن هابیل توسط برادر خود ، کتاب مقدس به ما می گوید که آدم و حوا پسر دیگری بدنیا آوردند و او را ” شیث ” نامیدند ( پیدایش ۵ : ۲۵-۲۶ ) ،معنای لغوی ” شیث ” یعنی ” نسلی دیگر” در واقع نسل دیگری از خداپرستان اولیه.از این روست که کتاب مقدس به ما می گوید : ” و برای شیث نیز پسری متولد شد و او را انوش نامید در آنوقت بخواندن اسم یهوه شروع کردند.” ( پ.۵: ۲۶ ) و می بینیم که از انوش ” خنوخ ” بدنیا میاید .کتاب مقدس از خنوخ برای ما می نویسد که : ” و خنوخ با خدا راه میرفت …”(پ.۵ : ۲۴ ) و بعد نوح میاید درست زمانی که دنیا پر از فساد و گناه شده بود.درست زمانی که بی ایمانی به خدا به اوج خود رسیده بود و مردم تنها به فکر فرو نشاندن نیازهای نفسانی خود بودند پس کلام خدا می نویسد:.. ” خداوند دید که شرارت انسان در زمین بسیار شده است و هر تصور از خیالهای دل وی دایما محض شرار تست.”… بعد بلافاصله کلام خدا ادامه میدهد که … ” و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته  بود و در دل خود محزون گشت.”…( پیدایش ۶ : ۵-۶ ) اما درست در آن زمان که خدا قصد از بین بردن آنچه که خودش با دستان خود ساخته بود را داشت بیاد نوح افتاد….” اما نوح در نظر خداوند التفات یافت.”

( پ.۶ : ۸ ) چرا؟…کتاب مقدس می نویسد که …” نوح مردی عادل بود و در عصر خود کامل و نوح با خدا راه میرفت.” ( پ. ۶ : ۹ )کلمۀ التفات در اینجا در واقع همان کلمۀ ” فیض ” است.اگر بخواهیم ایۀ مورد نظر را خودمانی تر بخوانیم اینگونه است که : ..” اما فیض خدا شامل نوح گردید و خداوند نوح را بابت فیض خود از نابودی حفظ نمود.” لطفاً در اینجا معنای فیض را بخاطر داشته باشید.درست است که در ایۀ بالاتر خواندیم که : ” نوح با خدا راه میرفت .” اما این دلیل نمی شد که نوح از این امر الهی مستثنی شود!چرا؟ زیرا حتی نوح هم دست ساخت خدا بود!و خداوند می توانست آنچه را که خود خلق کرده است را دوباره از بین ببرد!(هر چند نوح بعد از مرگ زنده نزد خدا حاضر می گشت تا پاداش الهی خود را دریافت کند و دیگران برای عذاب الهی.)او تماما اختیار هستی را دارد ،که بسازد و خراب کند؛ خلق کند و نابود کند ….(” او را چنین بگو خداوند چنین میفرماید آنچه بنا کرده ام منهدم خواهم ساخت و آنچه غرس نموده ام یعنی تمامی این زمین را از ریشه خواهم کند.”…کتاب ارمیاء ۴۵ :۴ )پس فیض خدا شامل نوح گردید و خدا قصد کرد که نوح و خانواده اش را از این بلای جهانی محفوظ گرداند.لطفاً اشتباه نکنید من قصد ندارم که بگویم ایمان نوح بیفایده بود و خدا فقط بابت فیض خودش او را نجات داد.نه!اگر خدا فیضش را شامل نوح گرداند بابت ایمان نوح به خدا بود!اما ما همواره باید این را بخاطر داشته باشیم که در نهایت حتی نجات نوح  را بابت فیض خدا بدانیم تا تمام جلال و بزرگی و عظمت را به خدا بدهیم نه به اعمال و رفتار و کردار خود.خداوند به هیچکدام اینها در ما نیازی ندارد!او بدون تمام اینها نیز تا ابد خواهد بود و بر هستی فرمانروایی خواهد کرد.پس چه چیزی در نوح او را از دیگر ساکنین زمین برجسته ساخت؟ایمان نوح به خدا.این ایمان نوح  به دو دلیل کاملا برای ما برجسته و گویا و زنده می شود تنها هنگامی که بدانیم :

۱-  بر طبق کتاب مقدس که می نویسد…” و زمین نیز بنظر خدا فاسد گردیده و زمین از ظلم پر شده بود.و خدا زمین را دید که اینک فاسد شده است زیرا که تمامی بشر راه خود را بر زمین فاسد کرده بودند.”

( پ . ۶ : ۱۱-۱۲ ) نوح در ایمان خود به خدا تنها بود.بر خلاف تمام زمین که در فساد زندگی میکردند ،نوح ایمان و عادل بودن خود را بر خلاف تمامی گناهان موجود به پاکی حفظ نموده بود.چه چیزی از این ایه برداشت می کنید؟آیا نه این است که گویا این ایه برای همین زمان حاضر نیز صدق می کند.شما چه؟آیا شما بر خلاف تمامی فساد موجود و گناه در این دنیای فعلی آیا شما نیز چون نوح در ایمانتان به خدا استوار ایستاده اید؟ اما آیا تنها این ایمان کافی و لازم  است تا از ما و نوح شخصی برجسته بسازد؟!ایا تنها اینکه بگوییم به خدا ایمان داریم کافیست؟هرگز!…” ایمان بی عمل مانند بدن بی روح ،مرده است.”

( کتاب یعقوب ۲ : ۲۶ ) اینجاست که نوح دست به عملی می زند که او را برای همیشه تا زمانی که زمین و آسمان بر ستون های خود استوار است در افکار و قلب ما زنده نگه می دارد!

۲-  کتاب مقدس گفتگوی خدا و نوح را برای ما می نویسد که :…” و خدا بنوح گفت انتهای تمامی بشر بحضورم رسیده است زیرا که زمین بسبب ایشان پر از ظلم شده است و اینک من ایشانرا با زمین هلاک خواهم ساخت.”( پ.۶ : ۱۳ ) و از آنجا که نوح مشمول فیض خدا گردیده بود پس خدا برای نجات برگزیدۀ خود و خانواده اش طرحی را بنا می کند .او به نوح می فرماید که : …”پس برای خود کشتی ای از چوب کوفر بساز و حجرات در کشتی بنا کن و درون و بیرونش را بقیر بیندا.” این یک طرح کلی برای ساختن کشتی ای بود که بنا بود تا نوح و خانواده اش را از طوفان نجات دهد.کاش به همین ساده گی بود! پس خدا نقشۀ دقیق ساخت کشتی مورد نظر را نیز به نوح میدهد:…” و آنرا بدین ترکیب بساز که طول کشتی سیصد ذراع باشد و عرضش پنجاه ذراع و ارتفاع آن سی ذراع.و روشنی برای کشتی بساز و انرا بذراعی از بالا تمام کن و در کشتی را در جنب آن بگذار و طبقات تحتانی و وسطی و فوقانی بساز.زیرا اینک من طوفان آب را بر زمین میاورم تا هر جسدی را که روح حیات در آن باشد از زیر آسمان هلاک گردانم و هر چه بر زمین است خواهد مرد.” ( پ . ۶ : ۱۵-۱۷ )

نویسندۀ کتاب عبرانیان در این باره گفتۀ بسیار زیبایی دارد که بد نیست آن را در این قسمت با هم بخوانیم.او می نویسد که : ” وقتی نوح اخطارهای خدا را در بارۀ   امور آینده که او هنوز نتوانسته بود ببیند شنید،از روی ایمان ،از خدا اطاعت کرد و برای نجات خانوادۀ خویش کشتی ای ساخت.به این وسیله جهان را محکوم ساخت و نیکی مطلق را که از راه ایمان حاصل می شود به دست آورد.”

( عبرانیان ۱۱ : ۷ )

اجازه بدهید تا با هم به جزییات کشتی ای که نوح باید می ساخت بپردازیم و ببینیم که خدا چه به او گفته بود تا بسازد!

۱-طول کشتی ۳۰۰ ذراع،عرض کشتی ۵۰ ذراع و ارتفاع آن ۳۰ ذراع.در سه طبقه . ( هر ذراع معادل با ۱ مکعب است.هر مکعب معادل با ۱۸ اینچ و هر ۳۹.۳۷ اینچ معادل با ۱ متر میباشد.با یک جمع و ضرب ساده این نتیجه بدست میاید!:

طول کشتی تقریباً ۱۶۳ ،عرض تقریبا ۲۲۹ و ارتفاع تقریبا ۱۴ متر  می بایست می بود!و آن هم در سه طبقه.اکنون تصور کنید که نوح در سرزمینی زندگی میکند که نه دریا وجود دارد و نه اقیانوس.و البته این را میدانید که چنین کشتی ایه غول پیکری باید خارج از شهر ساخته می شد و چندین سال طول می کشید تا کامل شود. واقعاً مردم در آن زمان چه در بارۀ نوح فکر میکردند؟چه می گفتند؟ اگر کمی تصورات و خیالات ذهنی خود را گسترش بدهیم و خود را در آن زمان قرار دهیم می توانیم این گفتگوها را از مردم ان زمان در بارۀ نوح بشنویم!:

– ” نکنه این آقای خداپرست به سرش زده!”

-” نگاش کن این چندمین سالیه که داره فقط چوب میبره تا اون قایق مسخره اش را بسازه.حتما خل شده!”

-” هی نوح!قایق درست می کنی تا شبها خواب دریا رو توش ببینی!..هاهاهاها..!”

-” خجالت بکش مرد !داری آبروی شهر ما رو میبری!”

و…از این قبیل دلگرمی ها و تشویقاتی که حتی اگر همین امروز بخواهید قلبا خدا را اطاعت کنید و او را دنبال کنید از همین مردمی که گویا هنوز در زمانۀ نوح زندگی می کنند ،می شنوید!!( در روزهای قبل از طوفان یعنی تا روزی که نوح بداخل کشتی رفت مردم می خوردند و می نوشیدند و ازدواج می کردند و چیزی نمی فهمیدند تا آنکه سیل آمد و همه را از بین برد.

( از فرمایشات عیسای مسیح در انجیل متی ۲۴ : ۳۸-۳۹ )

اما نوح چکار کرد؟ناامید شد؟وسط کار جا زد و به خدا گفت : ” خدا جان ما اهلش نیستیم!”…نه!او استوار در اطاعت خود از فرمان خدا به او ایستاده بود.کلام برای ما می نویسد که :…” پس نوح چنین کرد و بهر چه خدا او را امر فرموده عمل نمود.” در جایی دیگر این را تکرار می کند که …” پس نوح موافق آنچه خداوند او را امر فرموده بود عمل نمود.”

تمام کار عظیم نوح در این خلاصه می گردد ،همانطور که نویسندۀ عبرانیان در ایات بالا گفته بود ؛نوح ایمان خود را بر چیزی قرار داد که او هرگز ندیده بود.چیزی که هرگز باور نمی کرد.شدنی نبود.و غیر ممکن.اما او استوار به عهد خود با خدا و ایمان خود به خدا تا به آخر ایستاد از اینرو و دقیقا به همین دلیل  نیکی مطلق  خدا را از طریق اطاعت خود از خدا ،دریافت نمود.یادتان میاید که عیسای مسیح به توما شاگرد خود که خبر قیام او را از مرگ که شاگردان به او داده بودند باور نکرد ،بعد از اینکه دستان خود را به او نشان داد چه گفت ؟:..” آیا تو بخاطر اینکه مرا دیده ای ایمان آورده ای ؟خوشابحال کسانی که مرا ندیده اند و ایمان میاورند.” ( انجیل یوحنا ۲۰ : ۲۹ )

نوح نیز هنوز طوفان را ندیده بود که داشت کشتی را می ساخت!چرا؟ زیرا او از راه ایمان به خدا از خدا اطاعت نمود.از اینرو حتی اگر خدا به او می گفت یک اسکادران بساز او بی شک  آستین هایش را همچنان بالا می زد!

ما چه؟امروز دو هزار سال از زندگی جوانی نجار ،عیسا نام ،اهل ناصرۀ جلیل که همان مسیح موعود بود که از آغاز پیدایش آسمان و زمین به انسان وعده داده شده بود،می گذرد!ما او را ندیده ایم.اما خداوند در کلام مسیح توسط روح مقدس خود فرمانش را به جهانیان صادر کرده است که ( یوحنا ۱۱ : ۲۵-۲۶ ):

” من قیامت و حیات هستم.کسی که بمن ایمان بیاورد حتی اگر بمیرد ،حیات خواهد  داشت و کسی که زنده باشد و به من ایمان بیاورد هرگز نخواهد مرد.”

ناباوری این ایه برای شما به همان اندازۀ ناباوری مردم زمان نوح از ساختن کشتی او می تواند باشد. نوح به وعدۀ خدا اعتماد کرد و از او اطاعت نمود و از این رو نیکی مطلق خدا نصیبش گردید.شما نیز امروز با تمام ناباوری خود به این ایه می توانید با اعتماد به وعدۀ همان خدای نوح  در عیسای مسیح  در این آیه ،بر خلاف تمامی دنیا، با ایمان خود به عیسای مسیح بعنوان وعدۀ خدا برای نجات شما به قدوسیت و پاکی استوار بایستید  و نیکی مطلق خدا را تماما  بدست آورید.

درسی از زندگی نوح :

نوح با گذاشتن اعتماد خود به فرمان خدا به آنچه که هنوز پیش نیامده بود ( طوفان و نابودی زمین) توانست محبت و فیض خدا را نصیب خود گرداند .او در واقع پیش از طوفان نجات یافته بود! زمانی که خدا را در قلب خود گذاشت.او زمانی نجات یافت که آن فیضی را که شامل حال او گردیده بود را در قلبش  به ایمانی راستین تبدیل کرد و توسط ان ایمان نوح توانست در اوج غیر ممکن بودن ها ،کشتی را بسازد و با ساختن آن کشتی در واقع او بر طوفان ناممکن ها در زندگی خود غلبه کرد.نوح تمام این کار عظیم  و کسب نیکی مطلق خدا را بدون انجام شریعت و قوانین دینی ،تنها از راه ایمانی قلبی به خدا نصیب او گردید.همان ایمانی که عیسای مسیح فرمود به ما حیات جاودانی را هدیه می کند .غیر ممکن است؟ مردم زمانۀ نوح نیز فکر می کردند کار نوح غیر ممکن است!

از خود بپرسید:

ایمان من در کجاست؟چرا طوفان؟و طوفان زندگی من چه؟اطاعت من از که؟

ممکن است شما دوست داشته باشید
2 نظرات
  1. کریم می گوید

    چرندکامل بر اساس یک سری نوشته های که برصحت آنها بی شک تردید است مردم عوام و خرافاتی را افسار زده از پول و اجتماع آنها سؤ استفاده میکنید .
    القاعده و سایر گروه های تروریستی ار همین اجتماعاتند.

  2. مرجنگه می گوید

    این داستانهای کهنه و ساختکی را از دنیای علم و خرد بیرون کنید و به انسانها درس زندگی، آزادی و پویایی بیاموزید چون دوران شما نزدیک به نیستی است

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.