تاریخ ما
گزیده‌ای از تاریخ و تمدن جهان باستان

ابن شاکر کتبی

بْن‌ِ شاکِرِ کُتُبى‌، صلاح‌الدین‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ شاکر بن‌ احمد بن‌ عبدالرحمان‌ بن‌ شاکر بن‌ هارون‌ بن‌ شاکر دارانى‌، مورخ‌ و ادیب‌ دمشقى‌ (د ۷۶۴ق‌/۱۳۶۳م‌). حاجى‌ خلیفه‌ لقب‌ او را فخرالدین‌ یاد کرده‌ است‌ (۲/۱۱۸۵). از جزئیات‌ زندگى‌ ابن‌ شاکر اطلاعات‌ دقیقى‌ در دست‌ نیست‌. از شهرت‌ او به‌ دارانى‌ چنین‌ برمى‌آید که‌ در داریا از روستاهای‌ اطراف‌ دمشق‌ زاده‌ شده‌ و سپس‌ به‌ شهر دمشق‌ منتقل‌ شده‌ است‌. سال‌ تولد وی‌ روشن‌ نیست‌، اما در منابع‌ جدید آن‌ را ۶۸۱ق‌/ ۱۲۸۲م‌ (کحاله‌، ۱۰/۶۱) یا ۶۸۶ق‌/۱۲۸۷م‌ (فروخ‌، ۳/۷۸۸) ضبط کرده‌اند، ولى‌ معلوم‌ نیست‌ که‌ این‌ دو رقم‌ از کدام‌ منابع‌ برگرفته‌ شده‌ است‌. به‌ هر حال‌ ابن‌ شاکر از ابوالعباس‌ الحجّار معروف‌ به‌ ابن‌ شحنه‌ (د ۷۳۰ق‌/۱۳۳۰م‌) و ابوالحجاج‌ یوسف‌ بن‌ عبدالرحمان‌ المزی‌ (د۷۴۲ق‌/۱۳۴۱م‌) و شمس‌الدین‌ ذهبى‌ حدیث‌ شنید (ابن‌ حجر، ۵/۱۹۴؛ ابن‌ رافع‌، ۲/۲۳۶). او چنانکه‌ خود گفته‌ به‌ مطالعه آثار تاریخى‌ علاقه بسیار داشت‌ ( عیون‌ التواریخ‌، ۱/۳) و چون‌ از زن‌ و فرزند فارغ‌ بود، دست‌ به‌ تصنیف‌ گشود (همانجا)، اما ظاهراً در ادب‌ دستى‌ قوی‌ نداشت‌ و اصول‌ نحوی‌ و لغوی‌ را در نوشته‌های‌ خود رعایت‌ نمى‌کرد (عباس‌، ۳). ابن‌ حجر (همانجا) و حسینى‌ (ص‌ ۲۰۶) متذکر شده‌اند که‌ ابن‌ شاکر در آغاز کار مردی‌ سخت‌ تهیدست‌ بود و سپس‌ به‌ خرید و فروش‌ و استنساخ‌ کتاب‌ پرداخت‌ و از آن‌ راه‌ ثروتى‌ اندوخت‌. این‌ شغل‌ که‌ وی‌ را به‌ خواندن‌ کتابها وا مى‌داشت‌، گذشته‌ از علاقه بسیاری‌ که‌ خود وی‌ به‌ کسب‌ دانش‌ نشان‌ مى‌داد، انبوهى‌ آگاهیهای‌ تاریخى‌ و تراجم‌ احوال‌ بزرگان‌ دانش‌ و سیاست‌ در اختیار وی‌ گذاشت‌ که‌ حاصل‌ آن‌ را در دو اثر بزرگ‌ او، فوات‌ الوفیات‌ و عیون‌ التواریخ‌، مى‌توان‌ دید.
دو تن‌ از مورخان‌ معاصر ابن‌ شاکر از او به‌ نیکى‌ یاد کرده‌اند. ابن‌ کثیر که‌ لقب‌ او را لیثى‌ (ظاهراً: مصحف‌ کتبى‌) ذکر کرده‌، در فن‌ خود یگانه روزگارش‌ شمرده‌ و از کوششهای‌ او در تعلیم‌ و تعلم‌ سخن‌ گفته‌ (۷(۱۳)/۳۱۷) و ابن‌ رافع‌ سلامى‌ پس‌ از ذکر مرگ‌ ابن‌ شاکر، او را به‌ جوانمردی‌ ستوده‌ است‌ (۲/۲۴۶). این‌ اشارات‌، آشکارا نظر عباس‌ (همانجا) را مبنى‌ بر آنکه‌ ابن‌ شاکر در میان‌ معاصران‌ خود به‌ دانش‌ پرآوازه‌ نبود، نقض‌ مى‌کند. با اینهمه‌ به‌ گفته همو ابن‌ شاکر به‌ شهرت‌ وراقانى‌ چون‌ ابوحیان‌ توحیدی‌ و یاقوت‌ حموی‌ نرسید (همانجا). ابن‌ شاکر در دمشق‌ درگذشت‌ و ابن‌ کثیر در جامع‌ آنجا بر او نماز گزارد و پیکرش‌ را در مقبره باب‌ الصغیر دمشق‌ به‌ خاک‌ سپردند (عباس‌، ۳-۴؛ ابن‌ رافع‌، ۲/۲۶۳).
ابن‌ شاکر در روزگاری‌ مى‌زیست‌ که‌ سرزمین‌ شام‌ به‌رغم‌ آنکه‌ مرکز جنگهای‌ دراز مدت‌ صلیبى‌ بود و از یورشهای‌ مغولان‌ مدت‌ درازی‌ نگذشته‌ بود، از شکوفایى‌ علمى‌ خاصى‌ برخورداری‌ داشت‌. نگاهى‌ به‌ دانشمندان‌ معاصر ابن‌ شاکر همچون‌ صفدی‌، ذهبى‌، ابن‌ تیمیه‌، ابن‌ قیم‌ جوزیه‌، سبکى‌ و ابن‌ کثیر و نیز مدارس‌ بسیاری‌ که‌ در آن‌ سرزمین‌ وجود داشت‌، مانند امینیه‌، جوزیه‌، ریحانیه‌، غزالیه‌ و اشرفیه‌، بیانگر شرایط ویژه محیط علمى‌ است‌ که‌ ابن‌ شاکر در آن‌ رشد یافت‌ و آثاری‌ بزرگ‌ پدید آورد. این‌ آثار عبارتند از:
۱. فوات‌ الوفیات‌ (ه م‌)، ذیلى‌ است‌ بر کتاب‌ مشهور وفیات‌ الاعیان‌ ابن‌ خلکان‌. از شاکر خود اشاره‌ کرده‌ که‌ چون‌ ابن‌ خلکان‌ شرح‌ حال‌ هیچ‌یک‌ از خلفا را ذکر نکرده‌ و در تراجم‌ برخى‌ از فضلای‌ معاصرِ خود به‌ اجمال‌ گراییده‌، وی‌ به‌ تکمیل‌ آن‌ پرداخته‌ و شرح‌ حال‌ کسانى‌ را نیز که‌ پس‌ از ابن‌ خلکان‌ برآمده‌اند، در آن‌ کتاب‌ نوشته‌ است‌ ( فوات‌، ۱/۹، ۱۰). ابن‌ شاکر در ۷۵۳ق‌ از نگارش‌ این‌ کتاب‌ و به‌ گفته عباس‌ از بازبینى‌ نهایى‌ آن‌ فراغت‌ یافت‌ (ص‌ ۵). وی‌ در تألیف‌ فوات‌ الوفیات‌ از آثار کسانى‌ چون‌ صفدی‌ صاحب‌ کتاب‌ الوافى‌ بالوفیات‌ استفاده‌ کرده‌ است‌ (همو، ۴، ۵). این‌ کتاب‌ نخستین‌ بار در ۱۲۸۳ و ۱۲۹۹ق‌ در بولاق‌ چاپ‌ شد، سپس‌ محمد محیى‌الدین‌ عبدالحمید آن‌ را در دو مجلد بزرگ‌ با حواشى‌ و تحقیقات‌ جدید منتشر کرد (قاهره‌، ۱۹۵۱م‌) و در ۱۹۷۳م‌ نیز به‌ ویرایش‌ و تحقیق‌ احسان‌ عباس‌ در بیروت‌ به‌ چاپ‌ رسید.
۲. عیون‌ التواریخ‌ (ه م‌)، در تاریخ‌ اسلام‌ که‌ برحسب‌ سال‌ تدوین‌ شده‌ است‌. ابن‌ شاکر این‌ کتاب‌ را از نسب‌ و تولد پیامبر(ص‌) آغاز کرده‌ و تا وقایع‌ ۷۶۰ق‌/۱۳۵۹م‌ را در آن‌ آورده‌ است‌. عیون‌ التواریخ‌ نه‌ تنها از جهت‌ تاریخى‌، بلکه‌ به‌ سبب‌ کثرت‌ اشعار و شرح‌ حال‌ ادیبان‌ و فقیهان‌ و متکلمان‌، از ارزش‌ ادبى‌ و علمى‌ نیز برخوردار است‌ (نک: ج‌۱، ۱۲، ۲۰/ جم). وی‌ در پایان‌ وقایع‌ هر سال‌، وفیات‌ آن‌ سال‌ را نیز ذکر کرده‌ است‌. این‌ کتاب‌ اندکى‌ پس‌ از مرگ‌ نویسنده‌ شهرت‌ یافت‌، چنانکه‌ ابن‌ کثیر از آن‌ یاد کرده‌ (همانجا) و ابوالحسن‌ على‌ بن‌ علاء (د۷۹۲ق‌/ ۱۳۹۰م‌) قاضى‌ دمشق‌ آن‌ را ستوده‌ و بهترین‌ کتاب‌ خوانده‌ (سخاوی‌، ۳۱۱) و ابن‌ تغری‌ بردی‌ نیز از آن‌ کتاب‌ در تدوین‌ اثر خود النجوم‌ الزاهره استفاده‌ کرده‌ است‌ (مثلاً ۹/۲۰).
ابن‌ شاکر در تدوین‌ این‌ اثر، چنانکه‌ خود اشاره‌ کرده‌ از منابع‌ متعددی‌ همچون‌ خریده القصر عمادالدین‌ کاتب‌، تاریخ‌ دمشق‌ ابن‌ عساکر، المنتظم‌ ابن‌ جوزی‌، تاریخ‌ بغداد ابن‌ نجار، فرج‌ بعد الشده و نشوار المحاضره تنوخى‌ و بسیاری‌ دیگر بهره‌ گرفته‌ است‌ (سامر، ۱۲/ ط، ی‌، ک‌)، اما اینکه‌ گفته‌اند. او بسیاری‌ از عبارت‌ کتاب‌ عیون‌ التواریخ‌، به‌ ویژه‌ حوادث‌ تاریخ‌ را عیناً از البدایه و النهایه ابن‌ کثیر برگرفته‌ (حاجى‌ خلیفه‌، ۲/۱۱۸۵، ۱۱۸۶) بى‌پایه‌ است‌. چه‌، نه‌ تنها ابن‌ کثیر که‌ حدود ۱۰ سال‌ پس‌ از ابن‌ شاکر هم‌ زنده‌ بوده‌، او را به‌ فضل‌ و تاریخ‌دانى‌ ستوده‌، بلکه‌ اشاره‌ کرده‌ که‌ ابن‌ شاکر، تاریخى‌ در ۱۰ مجلد گرد آورد (همانجا). پس‌ پیداست‌ که‌ ابن‌ کثیر در آن‌ وقت‌ که‌ عیون‌ التواریخ‌ نوشته‌ شده‌ بود، هنوز کتاب‌ خود را به‌ پایان‌ نبرده‌ بود و حتى‌ مى‌توان‌ گفت‌ که‌ محتملاً خود وی‌ از کتاب‌ عیون‌ التواریخ‌ استفاده‌ کرده‌ است‌. شاید چنانکه‌ حسام‌الدین‌ قدسى‌ (۱/ش‌) حدس‌ زده‌، مراد حاجى‌ خلیفه‌، ابن‌ اثیر صاحب‌ الکامل‌ باشد که‌ گویا از منابع‌ ابن‌ شاکر بوده‌ است‌، اما اختلاف‌ نویسندگان‌ پس‌ از ابن‌ شاکر در شمار مجلدات‌ عیون‌ التواریخ‌ که‌ آن‌ را ۶ یا ۱۰ یا ۲۸ مجلد شمرده‌اند (حاجى‌ خلیفه‌، ۲/۱۱۸۵؛ ابن‌ کثیر، همانجا؛ بغدادی‌، ۲/۱۶۳)، باید ناشى‌ از نسخه‌های‌ متعددی‌ باشد که‌ از این‌ کتاب‌ فراهم‌ شده‌ بود و از همین‌ جا مى‌توان‌ دانست‌ که‌ آن‌ کتاب‌ تا چه‌ اندازه‌ قبول‌ عام‌ یافته‌ بوده‌ است‌. نسخه‌هایى‌ از این‌ کتاب‌ به‌ طور کامل‌ یا پراکنده‌ در استانبول‌، قاهره‌، لندن‌، پاریس‌ و واتیکان‌ هست‌ (برای‌ مشخصات‌ نسخه‌ها نک: قدسى‌، ۱/ض‌ – ق‌؛ سامر، ۱۲/ و – ح‌).
جلد اول‌ این‌ کتاب‌ به‌ ویرایش‌ و حواشى‌ حسام‌الدین‌ قدسى‌ (دمشق‌، ۱۹۲۷م‌) و مجلدات‌ ۱۲ و ۲۰ به‌ ویرایش‌ و حواشى‌ فیصل‌ سامر و نبیله‌ عبدالمنعم‌ داوود (بغداد، ۱۹۷۷ و ۱۹۸۰) و سرانجام‌ در ۲۱ جلد (عراق‌، ۱۹۸۴م‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.
۳. روضه الازهار و حدیقه الاشعار، کتابى‌ ادبى‌ در یک‌ مجلد که‌ براساس‌ قوافى‌ ابیات‌ تدوین‌ شده‌ بود. از این‌ کتاب‌ نشانى‌ در دست‌ نیست‌، اما به‌ نظر مى‌رسد که‌ حاجى‌ خلیفه‌ آن‌ را دیده‌، زیرا عبارات‌ آغاز نسخه‌ را نقل‌ کرده‌ است‌ (۱/۹۲۳).
مآخذ: ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌؛ ابن‌ حجر عسقلانى‌، احمد، الدرر الکامنه، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۶ق‌/۱۹۷۶م‌؛ ابن‌ رافع‌ سلامى‌، محمد، الوفیات‌، به‌ کوشش‌ صالح‌ مهدی‌ عباس‌ و بشار عواد معروف‌، بیروت‌، ۱۹۸۲م‌؛ ابن‌ شاکر کتبى‌، محمد، عیون‌ التواریخ‌، به‌ کوشش‌ حسام‌الدین‌ قدسى‌، دمشق‌، ۱۹۲۷م‌؛ همو، همان‌، به‌ کوشش‌ فیصل‌ سامر و نبیله‌ عبدالمنعم‌ داوود، بغداد، ۱۳۹۷-۱۴۰۰ق‌/۱۹۷۷-۱۹۸۰م‌؛ همو، فوات‌ الوفیات‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۹۷۳م‌؛ ابن‌ کثیر، البدایه؛ بغدادی‌، هدیه‌؛ حاجى‌ خلیفه‌، کشف‌؛ حسینى‌، محمد، ذیول‌ العبر، به‌ کوشش‌ محمد سعید بن‌ بسیونى‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌؛ سامر، فیصل‌، مقدمه عیون‌ (نک: ابن‌ شاکر در همین‌ مآخذ)؛ سخاوی‌، محمد، الاعلان‌ بالتوبیخ‌، به‌ کوشش‌ فرانتس‌ روزنتال‌، بغداد، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌؛ عباس‌، احسان‌، مقدمه‌ بر فوات‌ (نک: ابن‌ شاکر در همین‌ مآخذ)؛ فروخ‌، عمر، تاریخ‌ الادب‌ العربى‌، بیروت‌، ۱۹۸۱م‌؛ قدسى‌، حسام‌ الدین‌، مقدمه‌ بر عیون‌ (نک: ابن‌ شاکر در همین‌ مآخذ)؛ کحاله‌، عمررضا، معجم‌ المؤلفین‌، بیروت‌، ۱۹۵۷م‌. صادق‌ سجادی‌
تایپ‌ مجدد و ن‌ * ۱ * زا
ن‌ * ۲ * زا

ممکن است شما دوست داشته باشید
3 نظرات
  1. bahram می گوید

    خیلی خوب بود تشکر

  2. محمد می گوید

    سلام تشکر می کنم خوب است

  3. کنجکاو می گوید

    با سلام
    عین مقاله شما را در آدرس دیگری از آقای صادق سجادی محقق توانای تاریخ خواندم. http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/35937/c/4736
    معلوم نشد نویسنده حقیقی این مقاله کیست.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.