تاریخ ما
گزیده‌ای از تاریخ و تمدن جهان باستان

زندگینامه ابوریحان بیرونی

  ابوریحان بیرونی

ابوریحان محمدبن‌احمد بیرونی(۴۴۰-۳۶۲ هجری قمری)، دانشمند برجسته‌ی ایرانی، در رشته‌های گوناگون دانش، ریاضی، جغرافیا، زمین‌شناسی، مردم‌شناسی، فیزیک و اخترشناسی، سرآمد روزگار خود بود. او از نخستین دانشمندانی است که در نوشته‌های خود به پیشینه‌ی تاریخی یک موضوع علمی پرداخته است. اندازه‌گیری چگالی ۱۸ فلز و سنگ گران‌بها، اندازه‌گیری قطر و محیط زمین، شیوه‌ای نو برای طراحی نقشه‌های جغرافیایی، اندازه‌گیری فاصله‌ی بین شهرها، پژوهش در باورها و تاریخ مردم هندوستان و تهیه‌ی فهرست کتاب‌های زکریای رازی، از کارهای ماندگار اوست.

  زندگی‌نامه

  محمد‌بن‌احمد بیرونی، ابوریحان، (۴۴۰-۳۶۲ قمری)، دانشمند برجسته‌ی ایرانی، در سوم ذیحجه‌ی ۳۶۲ هجری قمری(۱۸ دی‌ماه ۳۵۱ خورشیدی) در شهرکاث، از شهرهای ولایت خوارزم، به دنیا آمد. پدرش، ابوجعفر احمدبن ‌ علی اندیجانی، اخترشناس دربار خوارزم‌شاه در رصدخانه‌ی گرگانج بود و مادرش، مهرانه، پیشینه‌ی مامایی داشت. چنان که خود گفته است، پدرش را در پی بدگویی حسودان از دربار راندند و به ناچار در یکی از روستاهای پیرامون خوارزم ساکن شدند و چون برای مردم روستا بیگانه بودند، به بیرونی شهرت پیدا کردند. برخی نیز گفته‌اند چون در بیرون شهر کاث، که پایتخت خوارزم بود، به دنیا آمد، به این نام شهره گشت.

  ابوریحان خردسال بود که فراگیری دانش را آغاز کرد. آشنایی بیرونی با امیرنصرمنصوربن ‌علی‌بن‌ عراق ، دانشمند برجسته‌ی ایرانی و از شاه‌زادگان آل‌عراق، باعث راه‌یابی او به دربار خوارزم‌شاه و مدرسه‌ی سلطانی خوارزم شد که امیرنصر آن را بنیان‌گذاری کرده بود. در همین دوران بود که به سال ۳۸۰ قمری و در حالی که تنها ۱۷ سال داشت، به کمک حلقه‌ای درجه‌دار(حلقه‌ی شاهیه) به اندازه‌گیری بلندی‌ نیم‌روزی(ارتفاع نصف‌النهاری) خورشید در شهر کاث پرداخت. چهار سال پس از آن می‌خواست رصدهای دیگری انجام دهد، اما تنها توانست انقلاب تابستانی را در روستایی به نام بوشکانز در جنوب کاث و غرب آمودریا رصد کند. چرا که مامون‌بن‌محمود، فرمان‌روای گرگانج، به کاث تاخت و ابو‌عبد‌الله محمد‌بن‌احمد، آخرین خوارزمشاهیان از آل‌عراق و پشتیبان بیرونی را از بین برد.

  با فروپاشی دستگاه آل‌عراق در خوارزم، بیرونی مدتی را پنهان شد یا به جایی دیگر رفت و در زمان فروان‌روایی پسر مامون‌بن‌محمد، علی‌بن‌مامون، به سال ۳۸۷ قمری به کاث بازگشت. او در ۱۱ جمادی‌الاول/۷ خرداد همان سال توانست خورشیدگرفتگی را رصد کند. پیش‌تر با ابوالوفای بوزجانی قرار گذاشته بود که او نیز خورشیدگرفتگی را در بغداد رصد کند. ابوریحان از روی اختلاف زمانی که از این راه به دست آمد، توانست اختلاف طول جغرافیایی آن دو شهر را به دست آورد. تردیدی نیست که بیرونی جوان در آن زمان به جایگاهی رسیده بود که ابوالوفای بوزجانی در کهن‌سالی حاضر شد با او همکاری داشته باشد.

  هر چند بیرونی کتاب تسطیح‌ الصور را به نام علی‌بن‌مامون نوشته است، اما به نظر می‌رسد چندان از سوی او پشتیبانی نمی‌شده یا پشتیبانی آن خوارزمشاه جدید، چندان استوار نبوده است، چرا که پس از زمان اندکی به ری سفر کرده است. او در ری با دو ریاضی‌دان و اخترشناس شناخته شده‌ی ایرانی، کوشیاربن‌لبان گیلانی و ابومحمد خجندی دیدار کرد و رساله‌ی کوتاهی را در شرح دستگاه رصدی ساخته‌ی خجندی و رصدهای او با آن دستگاه بزرگ و دقیق نوشت. بیرونی آن دستگاه را دقیق‌ترین دستگاه رصدی شناخته‌شده تا آن زمان دانسته است. سپس به نزد اسپهبد ابوالعباس مرزبان‌بن‌رستم‌بن‌شروین رفت و کتاب مهم “مقالید علم الهیئه” را به نام آن فرمان روا نوشت.

  بیرونی در سال‌های پایانی سده‌ی چهارم هجری به گرگان رفت و به سال ۳۹۱ قمری کتاب آثارالباقیه را به نام شمس ‌ المعالی قابوس ‌بن‌‌ وشمگیر نوشت. این درحالی بود که پیش از آن ۷ کتاب دیگر نوشته و با ابن‌سینا نیز نامه‌نگاری علمی خود را آغاز کرده بود. او در سال ۳۹۳ قمری خورشیدگرفتگی را در گرگان رصد کرد. هم‌چنین کوشید طول یک درجه از کمان نصف‌النهار را که دو سده پیش در روزگار مامون عباسی و در بغداد اندازه‌گیری شده بود، با دقت بیش‌تر در پیرامون گرگان اندازه‌گیری کند. اما پشتیبان او، قابوس‌بن‌وشمگیر، به دلیل ناشناخته‌ای علاقه‌ی خود را به انجام چنین کاری از دست داد و بیرونی نتوانست کار خود را ادامه دهد.

  بیرونی در ۳۹۹ یا ۴۰۰ قمری بار دیگر به خوارزم بازگشت و مدتی را در دربار ابوالعباس مأمون ‌ بن ‌مامون بزیست. او با پشتیبانی آن خوارزم‌شاه توانست رصدهای مهمی انجام دهد و حلقه‌ی بزرگی ساخت که روی صفحه‌ی نصف‌النهار سوار می‌شد و در کار رصد بسیار سودمند بود. هم‌چنین نیم‌کره‌ای ساخت که از آن برای تصویرگری در حل ترسیم مساله‌های مساحی بهره می‌گرفت. اما مامون در سال ۴۰۷ قمری به دست سپاهیانش کشته شد و در سال دیگر نیز محمود غزنوی به گرگانج یورش آورد و بسیاری از بزرگان، از جمله بیرونی، را در سال ۴۰۸ قمری به خود به غزنه برد.

  بیرونی در لشکرکشی‌ها محمود به هندوستان همراه او بود و در این سفرها با دانشمندان هندی آشنا شد و با آنان به گفت و گو نشست. زبان سانسکریت آموخت و اطلاعات لازم برای نگارش کتاب تحقیق ما للهند را فراهم کرد. او به هر شهری که می‌رفت می‌کوشید عرض جفرافیایی آن را تعیین کند و زمانی که به سال ۴۱۶ قمری در قلعه‌ی نندنه به سر می‌برد، از کوهی که در آن نزدیکی بود برای تعیین قطر زمین بهره گرفت. سرانجام، دستاورد پژوهشی خود را در رساله‌ای به نام” مقاله‌ فی استخراج قدر‌ الارض به رصد انحطاط الافق عن قلل جبال” نوشت.

  در سال ۴۱۵ قمری فرمان‌روای ترک‌های وولگا گروهی را به غزنه فرستاده بود. آن مردمان با ساکنان سرزمین‌های قطبی رابطه‌ی بازرگانی داشتند و بیرونی از آنان خواست اطلاعاتش را درباره‌ی آن سرزمین‌ها بیش‌تر کند. یکی از آن فرستادگان در پیشگاه محمود غزنوی گفت که در سرزمین‌های دور دست شمال، گاهی خورشید روزهای زیادی غروب نمی‌کند. سلطان محمود در آغاز بسیار خشمگین شد و آن سخنان را کفرآمیز خواند. اما ابوریحان به او گفت که سخن آن فرستاده درست و علمی است و ماجرا را برایش توضیح داد.

  بیرونی در زمان محمود غزنوی علاوه بر چند رصد مهم، رساله‌ی استخراج الاوتار را به سال ۴۱۸ و کتاب التفهیم لاوائل صناعه‌ التنجیم را به سال ۴۲۰ قمری به پایان رساند. پس از مرگ محمود و جانشینی فرزندش مسعود، راه برای پژوهش‌های بیرونی هموارتر شد و در همین روزگار بود که بیرونی کتاب قانون مسعودی را به نام سلطان مسعود غزنوی نوشت که دانش‌نامه‌ای از دانسته‌های اخترشناسی تا آن زمان است. سلطان مسعود به پاس کوشش او در نگارش آن کتاب، پاداش از زر و سیم برای او فرستاد، اما بیرونی همه‌ی آن را به خزانه بازگرداند و به مسعود گفت که از آن بی‌نیاز است، چرا که دیر زمانی را به‌ناچار به قناعت گذرانده است و اکنون به این شیوه خو گرفته و ترک آن برایش بسیار سخت است. بیرونی در زمان مودودبن‌مسعود نیز از پشتیبانی پادشاه غزنوی برخوردار بود و کتاب دستور و کتاب الجماهر خود را به نام او نوشته است.

  سرانجام، بیرونی در سال‌های آغازین فرمان‌روایی جانشین مودود، در رجب ۴۴۰ هجری قمری در ۷۷ سالگی در غزنه درگذشت. ابوالحسن‌علی‌بن‌عیسی، فقیه نام‌داری  که در لحظه‌های پایانی بر بالین او بود، نوشته است که: “آن‌گاه که نفس در سینه‌ی او به شماره افتاد، بر بالین او حاضر آمدم و در آن حال از من پرسشی فقهی پرسید. گفتم اکنون چه جای این پرسش است. گفت ای مرد کدام یک از این دو کار بهتر است، این مساله را بدانم و بمیرم یا نادانسته از دنیا بروم؟ و من آن مساله را بازگفتم و فرا گرفت و از نزد وی بازگشتم. هنوز بخشی از راه را نپیموده بودم که شیون از خانه‌ی او برخاست.”

  سال‌شمار زندگی ابوریحان بیرونی

 ۳۶۲ قمری/۳۵۱ خورشیدی: روز پنج‌شنبه سوم ذی‌الحجه/هجدهم دی‌ماه در روستایی بیرون شهر کاث به دنیا آمد.

 ۳۶۸ قمری/۳۵۷ خورشدی: در مکتب شهر جرجانیه برای یک‌سال درس خواند.

 ۳۶۹ قمری/ ۳۵۸ خورشیدی: درسش را در مکتب روستا ادامه داد.

 ۳۷۹ قمری/ ۳۵۸ خورشیدی: در هفده سالگی به اندازه‌گیری ارتفاع نیم‌روزی خورشید در شهر کاث پرداخت.

 ۳۸۵ قمری/۳۷۳ خورشیدی: انقلاب تابستانی را در دهکده‌ای در جنوب شهر کاث رصد کرد.

 ۳۸۷ قمری/۳۷۵ خورشیدی: روز شنبه یازدهم جمادی‌الاول/ ۷ خردادماه، خورشید گرفتگی را رصد کرد.

 ۳۹۱ قمری/۳۷۹ خورشیدی: کتاب آثار الباقیه را در گرگان به نام قابوس‌بن‌وشمگیر آل‌زیار نوشت.

 ۳۹۳ قمری/۳۸۱ خورشیدی: روز شنبه چهاردهم ربیع‌الثانی/ ۶ اسفند ماه و روز یک‌شنبه سیزدهم شوال/۲۹ مرداد، دو ماه‌گرفتگی را در گرگان رصد کرد.

 ۳۹۴ قمری/۳۸۲ خورشیدی: روز یک‌شنبه دوازدهم شعبان/ ۲۰ مردادماه، ماه‌گرفتگی را در جرجانیه رصد کرد.

 ۴۰۸ قمری/ ۳۹۶ خورشیدی: همراه سلطان محمود غزنوی از جرجانیه به غزنه رفت.

 ۴۰۹ قمری/۳۹۷ خورشیدی: عرض جغرافیایی جیخور، در نزدیکی کابل، را با کمک شاقول اندازه گرفت.

 ۴۱۲ قمری/۴۰۰ خورشیدی: اعتدال بهاری و پاییزی و انقلاب تابستانی و زمستانی را در شهر غزنه رصد کرد.

 ۴۱۶ قمری/۴۰۴ خورشیدی: نگارش کتاب تحدید نهایات الاماکن را به پایان رساند.

 ۴۱۸ قمری/ ۴۰۵ خورشیدی: رساله‌ی استخراج‌الاوتار‌ فی‌الدایره را نوشت.

 ۴۲۰ قمری/۴۰۷ خورشیدی: نگارش کتاب التفهیم لاوائل‌الصناعه‌التنجیم را به پایان رساند.

 ۴۲۱ قمری/ ۴۰۸ خورشیدی: کتاب تحقیق‌ماللهند را نوشت و رساله‌ی قانون مسعودی را به سلطان مسعود غزنوی هدیه داد.

 ۴۲۵ قمری/ ۴۱۲ خورشیدی: فهرست کتاب‌ها و نوشته‌های محمد‌بن‌زکریای رازی و فهرست ۱۱۳ جلد کتاب خود را نوشت.

 ۴۴۲ قمری/۴۲۹ خورشیدی: روز جمعه سوم رجب/۶ آذرماه، به سوی پروردگار خود رفت.

  پژوهش‌های بیرونی

  بیرونی از آن دسته از دانشمندان بوده است که تنها به گفته‌ها و نوشته‌های دانشمندان پیش از خود بسنده نمی‌کرده و بارها نظریه‌های دانشمندان پیش از خود، به‌ویژه ارسطو، را به چالش ‌کشیده است. او برای درستی سخنان دیگران و بررسی نظریه‌های خود به مشاهده‌ی دقیق پدیده‌ها و آزمودن آزمودنی‌ها، حتی اگر از باورهای مردمان باشد، می‌پرداخت. برای نمونه، در کتاب الجماهر خود چند آزمایش را شرح می‌دهد که برای بررسی علمی دو باور عامیانه انجام داده است. او زهرآگین نبودن الماس را با خوراندن آن به سگی می‌آزماید و نشان می‌دهد که آن سگ پس از چند روز هم‌چنان سالم می‌ماند. هم‌چنین، گردن‌بندی از زمرد بر گردن ماری می‌اندازد و نشان می‌دهد که مار با دیدن زمرد نابینا نمی‌شود و این کار را در ۹ ماه و در گرما و سرما می‌آزماید و سرانجام به شیرینی می‌نویسد که اگر این کار بینایی آن مار را افزایش نداده باشد، چیزی از بینایی آن نکاسته است.

  بیرونی در آزمایش‌های خود مانند یک پژوهشگر امروزی می‌کوشد هنگام مقایسه‌ی ویژگی دو ماده، دیگر شرایط را برای آن‌ها یکسان سازد. برای نمونه، او برای بررسی این نظریه‌ی ارسطو که آب گرم از آب سرد زودتر یخ می‌بندد، چنین آزمایشی انجام می‌دهد:” من دو ظرف یک‌شکل و یک اندازه برگرفتم و در هر دو ظرف، مقداری برابری از یک آب، یکی گرم و دیگری سرد، ریختم و هر دو ظرف را در هوای سرد و خشک نهادم. سطح آب سرد یخ بست، در حالی که درآب گرم هنوز گرمایی باقی مانده بود. این را دیگر بار آزمودم، باز هم‌چنان شد.” شگفت‌آور این که برخی از دانشمندان ایرانی که مقاله‌ها و کتاب‌هایی درباره‌ی هواشناسی نوشته‌اند، نظر او را نادرست دانسته و بی آن‌که دلیل روشنی برای سخن خود بیاورند، تنها به این خاطر که ارسطو و ابن‌سینا بر نظر دیگری هستند، او را به فهم نادرست متهم کرده‌اند.

  بیرونی نخستین دانشمندی است که در همه‌ی نوشته‌های خود به پیشینه‌ی تاریخی و مقایسه‌ی نظرهای دانشمندان پیش از خود در هر موضوع مورد نظر می پردازد. گاه نیز کتاب‌هایی را فقط به خاطر تاریخ علم نگاشته است. برای نمونه، در الاثار الباقیه که در گاهشماری و شناخت زمان است، به معرفی گاهشمارهای ملت‌های گوناگون، هندی، عربی، یونانی، یهودی و ایرانی می‌پردازد یا در کتاب تمهید المستقر و التحلیل و التقطیع، که در اخترشناسی است، از چگونگی به دست آوردن شاخص‌ها گوناگون اخترشناسی در ۳ مکتب یونانی، هندی و ایرانی و میزان تاثیرپذیری دانشمندان گوناگون از آن‌ها سخن می‌گوید. از این رو، بررسی نوشته‌های او راه تازه‌ای برای پژوهشگران تاریخ علم گشوده است تا دگرگونی علم را طی سده‌های دراز پی‌گیری کند. برای نمونه، اشاره‌ی او به گردهمایی اخترشناسان دوران انوشیروان برای تصحیح زیج‌ شاه، پژوهشگران تاریخ علم را از وجود دست‌کم دو نگارش از زیج شاه آگاهی داده است.

  از دیگر ویژگی‌های پژوهشی بیرونی آشنا بودن به چند زبان است. او فارسی، ترکی، عربی، عبری، سریانی و سانسکریت را به‌خوبی می‌دانسته و با زبان یونانی نیز آشنایی داشته است. او به‌خوبی دریافته بود که برای پژوهش در فرهنگ مردمان و دانش تمدن‌های گوناگون، باید نخست زبان آنان را فراگرفت و بهره‌گیری از مترجم یا کتاب‌های ترجمه شده، در پژوهش‌های دقیق چندان راه‌گشا نیست. از این رو، نخستین کاری که در سفر به هند کرد، یادگیری زبان سانسکریت بود و چنان که خود گفته است آن را به دشواری اما با پشتکار یاد گرفت:”پس از به خاطر سپردن یک کلمه، چون آن را تکرار می‌کردم و کوشش فراوان به کار می‌بستم که حرف‌های آن از مخرج خود ادا شود، باز هندیان نمی‌فهمیدند چه می‌گویم. به‌ناچار از نو کوشش می‌کردم که درست تلفظ شود.” سرانجام، در آن زبان چنان مهارت یافت که چند کتاب را از سانسکریت به عربی ترجمه کرد و بنا به نوشته برخی نویسندگان، چند کتاب را نیز از یونانی به سانسکریت بازگرداند.

  پژوهش‌های زمین‌شناسی

  در میان نوشته‌های زمین‌شناختی نویسندگان مسلمان، کم‌تر کتابی به درستی و علمی بودن آثار بیرونی می‌رسد. او طی سفرهای گوناگونی که به سرزمین‌های آسیای غربی و به‌ویژه هندوستان داشته است، پیرامون ناهمواری‌های زمین‌شناختی و ساختمان کوه‌ها به پژوهش پرداخته و به کشف‌هایی نیز دست یافته است. هم‌چنین، به روش نوآورانه برای اندازه‌گیری چگالی کانی‌ها و فلزها دست پیدا کرده بود و توصیف علمی او از چاه‌های آرتزین نیز معروف است. در ادامه به شرح گوشه‌هایی از پژوهش‌های زمین‌شناختی او می‌پردازیم.

  توصیف‌های زمین‌شناختی. بیرونی به ماهیت رسوبی حوضه‌ی رود گنگ پی برده و در ماللهند پیرامون آن چنین نوشته است: “یکی از این دشت‌ها در هندوستان است که از جنوب به اقیانوس هند می‌رسد و در سه سوی دیگر، کوه‌ها آن را فراگرفته‌اند و آب‌های آن کوه‌ها به آن می‌ریزد. ولی اگر خاک هندوستان را با چشم خود ببینی و درباره‌ی ماهیت آن فکر کنی و اگر سنگ‌های گردی را در نظر بگیرید که هر اندازه که زمین را عمیق‌تر بکنید بازهم آن‌ها را خواهید یافت، سنگ‌هایی که در نزدیکی کوه‌ها و آن‌جاها که رودها جریان تندی دارند بزرگ‌تر است و هر چه از این کوه‌ها دورتر می‌شوید و به آن‌جاها برسید که رودها کندتر پیش می روند، کوچک‌تر می‌شوند و از آن‌جا که رودها حالت ایستاده پیدا می‌کنند و به مصب دریا نزدیک می‌شوند این سنگ‌ها خرد می‌شوند و به صورت دانه‌های شن در می‌آیند، اگر همه‌ی این‌ها را در نظر بگیرید ناگزیر به این باور می‌رسید که در روزگاری هندوستان دریا بوده است و این دریا به تدریج با رسوب‌های این رودها پر شده است.”

  بیرونی از دگرگونی‌های زمین‌شناختی که در گذشته رخ داده نیز به‌خوبی آگاه بوده است، چنان‌که در شرح زمین‌شناختی بیابان عربستان و بیابان شنی خوارزم در کتاب تحدید نهایات خود به گوشه‌هایی از دانسته‌های خود اشاره کرده  و از فسیل‌ها به عنوان شاهدی بر نظریه‌های خود بهره می‌گیرد:”این بیابان عربستان که می‌بینیم، نخست دریا بوده و سپس پر شده است و نشانه‌های آن هنگام کندن چاه‌ها به دست می‌آید …. و هم‌چنین سنگ‌هایی بیرون می‌آید که چون آن‌ها را بشکنند، صدف‌ها و حلزون‌ها و چیزهایی که گوش‌ماهی نامیده‌ می‌شود به نظر می رسد که یا به حال خود باقی است یا آن‌که پوسیده و از میان رفته و جای خالی آن‌ها به شکل اصلی دیده می‌شود. از این چیزها در باب‌الابواب بر کرانه‌ی دریای خزر نیز هست …. و چنین سنگی را که در میان آن گوش‌ماهی است در بیابان شنی میان جرجان و خوارزم نیز می‌بینیم. این بیابان در گذشته هم‌چون دریاچه‌ای بوده است، چه گذرگاه جیحون یعنی نهر بلخ بر آن بوده … سپس در گذرگاه آن بستگی پیدا شده و آب آن به سرزمین‌ها قوم غز پیچید و کوهی راه را بر آن گرفت که اکنون شیطان‌شیر خوانده می شود…”

  چگالی کانی‌ها. ابوریحان در کتاب الجماهر فی معرفه الجواهر به شرح فلزها و جواهرهای قاره‌های آسیا، اروپا و آفریقا می‌پردازد و ویژگی‌های فیزیکی ماند بو، رنگ، نرمی و زبری حدود ۳۰۰ نوع کانی و مواد دیگر را شرح می‌دهد و نظریه‌ها و گفتارهای دانشمندان یونانی و اسلامی را درباره‌ی آن‌ها بیان می‌کند. او چگالی‌سنج دقیقی اختراع کرد و چگالی کانی‌های شناخته شده را اندازه‌گیری کرد. اندازه‌گیری‌های او با اندازه‌گیری‌های امروزی، که با ابزارهای پیشرفته انجام می‌شود، چندان تفاوتی ندارد. شرح دستگاه چگالی‌سنج او در کتابی با نام “مقاله فی النسب التی بین الفلزات و الجواهر فی الحجم” آمده است.

مقایسه‌ی اندازه‌گیری چگالی کانی‌ها به روش بیرونی

و روش‌های امروزی

کانی

اندازه‌گیری بیرونی

اندازه‌گیری امروزی

طلا

۲۶/۱۹

۲۶/۱۹

جیوه

۷۴/۱۳

۵۶/۱۳

مس

۹۲/۸

۸۵/۸

برنج

۶۷/۸

۴/۸

یاقوت آسمانی

۹۷/۳

۰۹/۴-۰۱/۴

یاقوت سرخ

۸۵/۳

۱۴/۴-۹۵/۳

لعل

۵۸/۳

۷/۳-۵/۳

زمرد

۷۵/۳

۷۵/۳-۶۵/۳

عقیق سرخ

۵۶/۲

۸/۲-۵/۲

لاجورد

۶/۲

۸/۲-۴/۲

  دستگاه چگالی‌سنج بیرونی که بر اصل ارشمیدوس کار می‌کرد، تشکیل شده بود از یک ظرف آب که میزابی ظریف به آن وصل کرده بود و ترازویی که یک کفه‌ی آن درست زیر میزاب جای گرفته بود و در کفه‌ی دیگر آن صد مثقال از کانی مورد نظر را می‌گذاشت. سپس برای به تعادل رسیدن ترازو، در کفه‌ای که زیر میزاب جای داشت، آب می‌ریخت. آن‌گاه، وزن و حجم آب را می‌سنجید تا به جرم‌ حجمی(چگالی) کانی مورد نظر دست یابد. او به درستی دریافته بود که خلوص و دمای آب به کار رفته در این آزمایش‌ها، در چگالی آن اثر دارد و از این رو، برای آزمایش‌های خود همواره از جای مشخصی از رود جیحون و آن‌هم در آغاز پاییز آب بر می‌داشت. او پس از رفتن به غزنه، همین آزمایش‌ها را با آب رودخانه‌ی غزنه انجام داد. شرح این پژوهش‌ها در کتاب میزان‌الحکمه‌، اثر ابوالفتح عبدالرحمن خازنی، آمده است.

  چاه‌های آرتزین. بیرونی در آثار الباقیه درباره‌ی فوران آب از برخی چشمه‌ها و چاه‌ها چنین می‌گوید: “اما فوران چشمه‌ها و صعود آب به سمت بالا، علتش این است که خزانه‌ی آن از خود چشمه‌ها بالاتر جای دارد، مانند فوران معمولی و گرنه آب هرگز به سوی بالا جز این که منبع آن بالاتر باشد، نخواهد رفت … بسیاری از مردم که چون علت امری طبیعی را ندانند، به همین اندازه کفایت می‌کنند که بگویید الله اعلم، مطلبی را که ما گفته‌ایم انکار کرده‌اند و یکی از آنان با من به منازعه پرداخت … البته ممکن است آب به قله‌ی کوه هم برود، به شرط آن که قله‌ی کوه از منبع و مخزن آب، پایین‌تر باشد.”

  اندازه‌گیری قطر و محیط زمین. در کتاب قانون مسعودی نوشته است: در سرزمین هند، کوهی را مشرف بر صحرای همواری یافتم که همواری آن همسان همواری سطح دریا بود. بر قله‌ی آن محل برخورد ظاهری آسمان با زمین، یعنی دایره‌ی افق را اندازه گرفتم که از خط مشرق و مغرب به اندازه‌ی اندکی کم‌تر از ثلث و ربع درجه، انحطاط داشت و من آن را ۳۴ دقیقه محسوب داشتم. سپس ارتفاع کوه را از طریق رصد کردن قله‌ی آن از دو نقطه الحجر این قله، که بر یک امتداد بودند، اندازه گرفتم که مساوی ششصد و پنجاه و دو ذراع در آمد … و چون حساب کردم، تقریبا ۵۸ میل درآمد و از این‌جا به درستی اندازه‌گیری منجمان مأمون اطمینان یافتم.” او در پایان کتاب اسطرلاب، روش ریاضی به دست آوردن شعاع، محیط، مساحت و حجم کره‌ی زمین را شرح داده است.

  پژوهش‌های جغرافیایی

بیرونی در پژوهش‌های جغرافیایی خود از نظرهای دانشمندان یونانی و دانش جغرافیایی هندوان و ایرانیان باستان و نیز جغرافی‌دان‌ها و جهان‌گردان پیش از خود در دوره‌ی اسلامی، مانند ابن‌خردادبه، یعقوبی و مسعودی، یاد کرده و خود نیز پژوهش‌های جغرافیایی دقیقی داشته است. او در به دست آوردن طول و عرض جغرافیایی شهرها کوشش‌های فراوانی کرده و در کتاب قانون مسعودی، طول و عرض جغرافیایی بیش از ۶۰۰ نقطه‌ی جغرافیای را نوشته است. همان‌طور که پیش از این گفته شد، او با همکاری ابوالوفای بوزجانی، ریاضی‌دان ایرانی ساکن بغداد، توانست با روش رصد هم‌زمان خورشیدگرفتگی در دو نقطه‌ی جغرافیایی، اختلاف طول جغرافیایی بغداد و اورگنج(خوارزم قدیم) را به دست آورد.

مقایسه‌ی اندازه‌گیری‌های بیرونی از طول و عرض جغرافیایی شهرها

 با اندازه‌گیری‌های امروزی

نام شهر

اندازه‌گیری بیرونی

اندازه‌گیری امروزی

عرض

طول نسبت به تعداد

عرض

طول نسبت به تعداد

دقیقه

درجه

دقیقه

درجه

دقیقه

درجه

دقیقه

درجه

ری

۳۴             ۳۵

۵                  ۸

۳۵             ۳۵

۱              ۷

بغداد

۲۵             ۳۳

۰             ۰

۲۰            ۳۳

۰             ۰

بلخ

۴۰                ۳۶

۰              ۲۱

۴۶           ۳۶

۲۴            ۲۲

دمشق

۳۰               ۳۳

                ۱۰-

۳۰             ۳۳

 ۷              ۸-

غزنین

۳۵               ۳۳

۲۲              ۲۴

۳۳            ۳۳

۲              ۲۴

نیشابور

۱۰               ۳۶

۰              ۱۵

۱۳           ۳۶

۲۳             ۱۴

مکه

۴۰                ۲۱

 ۰               ۳-

۲۶           ۲۱

۳۷             ۴-

شیراز

۳۶                ۲۹

۳۲              ۸

۳۸            ۲۹

۸             ۸

مطالب خواندنی:

  بیرونی در رساله‌ی تسطیح الصور، روش‌های رسم کردن نقشه و تصویر کردن کره را بر صفحه، که پیش از او رواج داشته است، شرح می‌دهد و نقد می‌کند. سپس، در آثار الباقیه به شرح ۳ روش نوآورانه‌ی خود در رسم نقشه می‌پردازد. یکی از روش‌های او، که خود آن را تسطیح اسطوانی نامیده است، شباهت زیادی به روش تسطیح نیکولوسی دی‌پاترینو دارد که در سال ۱۶۶۰ میلادی منتشر کرد و امروزه نقشه‌های جغرافیایی موسوم به مرکاتور بر اساس آن تنظیم می‌شود. از نوآوری‌ها دیگر او در نقشه‌کشی این است که برای نشان دادن ناهمواری‌ها و موقعیت‌های جغرافیایی زمین، جامع‌تر از پیشینیان خود به استفاده از رنگ‌های گوناگون اشاره کرده است. هم‌چنین، در کتاب التفهیم نقشه‌ای از کره‌ی زمین رسم کرده است که ارتباط اقیانوس هند با اقیانوس اطلس برای نخستین‌بار در آن نشان داده شده است. از این رو، برخی او را از بنیان‌گذاران دانش مساحی(نقشه‌کشی) و از پیشگامان جغرافیایی ریاضی می‌دانند.

  ریاضی و اخترشناسی

از بیش از ۱۵۰ اثر نوشتاری بیرونی دست‌کم ۱۱۵ عنوان به ریاضیات، اخترشناسی و موضوع‌های وابسته به آن‌ها اختصاص داشته که از آن میان فقط ۲۸ اثر به ما رسیده است. هفت جلد از آثار بیرونی پیرامون ریاضیات محض نوشته شده است و بیرونی در آن نوشته‌ها، به‌ویژه در کتاب استخراج الاوتار، همواره برای اثبات قضیه‌ها و مساله‌های ریاضی به روش‌ها گوناگون پرداخته و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن‌ها را بیان کرده است. برای نمونه، برای حل نخستین قضیه‌ی یاد شده در آن کتاب، ۲۲ شیوه‌ی گوناگون را نوشته است. پنج روش از خودش و هفده را دیگر را از دانشمندان و ریاضیدان‌های دیگر: ارشمیدوس(سه برهان)؛ ابوسعید محمد‌بن‌علی ضریر جرجانی(دو شیوه)، آذرخور‌بن‌‌استاد جشنس(دو اثبات)؛ ابوسعید سجزی(دو راه حل)؛ قاضی‌ ابوعلی حسن‌بن‌حارث جنوبی(دو شیوه)؛ ابونصر منصور‌بن‌علی عراق(دو برهان)؛ ابوعبدالله محمدبن‌احمد الشنی(دو اثبات) و ابوعلی حسن‌بن‌حسین بصری(یک روش).

  بیرونی در بخش هندسه‌ی التفهیم، هنگام تعریف اصطلاح‌هایی مانند جسم، سطح، خط و نقطه، آگاهانه از ترتیب رعایت شده در کتاب هندسه‌ی اقلیدوس پیروی نمی‌کند  تا بتواند مفهوم‌ها را برای نوآموزان هندسه به‌خوبی و سادگی شرح دهد. اقلیدوس در مقاله‌ی نخست کتاب اصول خود نخست نقطه و در آخر سطح را تعریف کرده و تعریف حجم را به مقاله‌ی ۱۱ واگذار کرده که هندسه‌ی فضایی از آن‌جا آغاز می‌شود، اما بیرونی عکس آن رفتار کرده است. او نخست جسم را، که همگان می‌توانند آن را تصور کنند، تعریف می‌کند و سپس اصطلاح‌هایی مانند سطح، خط و نقطه را با کمک آن اصطلاح تعریف شده، بیان می‌کند. این کار او بیش‌تر جنبه‌ی آموزشی دارد و گرنه او از برتری‌ها ساختار و نظم موجود در کتاب اصول اقلیدوس به‌خوبی آگاه بود و باید این کار او را از نظر آموزشی بررسی کرد. برای نمونه تعریف دایره از فصل نخست کتاب التفهیم آورده می‌شود:” دایره چیست؟ شکلی است بر سطحی که گرد بر گرد او خطی بود که نام او محیط است و به میان او نقطه‌ای است که او را مرکز گویند و همه‌ی خط‌های راست که از مرکز بیرون آیند و به محیط رسند، هم‌چند(مساوی) یکدیگر باشند.”

  بیرونی در برخی از آثار خود به ریاضیات کاربردی، به ویژه در موضوع‌های مرتبط با دین می‌پردازد. او روش‌های گوناگون پیدا کردن سوی قبله را شرح می‌دهد و نظرهای دانشمندان پیش از خود را نقد می‌کند. یکی از هدف‌ها او در نگارش کتاب تحدید النهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن، تعیین درست قبله‌ی غزنه بوده است. آن کار به مثلثات کروی پیشرفته نیاز داشته که بیرونی در آن مهارت داشته است و کتاب مقالید او را نخستین کتاب کامل در مثلثات کروی می‌دانند. او در کتاب سایه‌ها کوشیده است با روش‌های ریاضی زمان نماز را تعیین کند. او بر این باور بوده است که بدون بهره‌گیری از اخترشناسی و حساب و هندسه به سختی می‌توان موضوع سایه‌ها را درک کرد و فردی که این علوم را با دین سازگار نداند، نه تنها با عوام تفاوتی ندارد، بلکه با این دفاع نابجای خود به دین آسیب زده است. او کتاب جداگانه‌ی نیز در تعیین سوی قبله به نام “رساله فی معرفه سمت القبله” دارد.

  بیرونی در پژوهش‌های اخترشناسی نیز به پیروی بی‌چون و چند از بزرگان نپرداخته و به رصدها و تجربه‌های شخصی گوناگونی دست زده است، چرا که به بیان خودش در التفهیم:” همه به اختلاف سخن رانده‌اند، در هر کاری جانب حق و صدق و امانت را رعایت باید کرد.” و روح او ” جز با مشاهده‌ و تجربه‌ی شخصی آرام نگیرد.” و چنین نیز بوده است. برای نمونه، میل کلی(زاویه‌ی میان سطح استوا و سطح مدار ظاهری خورشید) را چند بار در غزنه اندازه می‌گیرد تا خاطرش آسوده شد و دانست که میل کلی ۲۳ درجه و ۳۵ دقیقه است. این در حالی بود که پیش از او نیز شخصیت‌های گوناگونی بارها این کار را انجام داده بودند.

  در کتاب تحدید به چگونگی تعیین نصف‌النهار، فاصله‌ی میان شهرها و روش‌های رصد می‌پردازند و در این‌جا مانند بسیاری دیگر از پژوهش‌های خود از ریاضیات بهره می‌گیرد. در واقع، او هیچ‌گاه از ریاضیات روی‌گردان نیست و در هر کتابی که نوشته به شیوه‌ای به ریاضیات پرداخته است. کتاب قانون مسعودی او جامع‌ترین نوشته‌ی اخترشناسی اسلامی است که زمان درازی مانند کتاب التفهیم او به عنوان کتاب درسی به کار می‌رفت. کتاب اسطرلاب او تاریخچه‌ی ابزارهای اخترشناسی است. بیرونی در این کتاب در کنار پرداختن به معرفی انواع اسطرلاب و شیوه‌ی کار با آن‌ها، تحول فنی این ابزار اخترشناسی را از دوران یونان باستان تا سده‌ی پنجم هجری شرح می‌دهد. به دلیل این گونه کارها می‌توان او را از پیشگامان پژوهش در تاریخ علم نیز دانست.

  تاریخ و مردم‌شناسی

بیرونی در بیش‌تر نوشته‌ها خود به تاریخ علم پرداخته است، اما گاهی خود تاریخ نیز برای او مهم بوده است. او کتابی به نام “کتاب المسافره فی اخبار الخوارزم” نوشته بود که اصل آن از بین رفته است، اما ابوالفضل بیهقی فصل تاریخ خوارزم خود را از روی آن رونویسی کرده و شیوه‌ی کار بیرونی و درستی نوشته‌های او را ستایش کرده است. آن‌چه بیهقی در کتاب خود از تاریخ خوارزم بیرونی آورده است با شرح مختصری از روزگار مامون‌بن‌مامون و رابطه‌ی او با محمود غزنوی و چگونگی برافتادن آل‌مامون آغاز می‌شود و با شرح برافتادن خاندان آلتونتاش از فرمان‌روایی بر خوارزم پایان می‌پذیرد.

  بیرونی در فصل ششم آثارالباقیه ترتیب تاریخی و سال‌ها فرمان‌روایی پیامبران و شاهان بنی‌اسرائیل، آشور، بابل، ایران، فرعون‌ها، بطلمیوس‌ها، قیصرها، امپراتوری‌های بیزانس، شاهان اسطوره‌ای ایران و شاهان هخامنشی، اشکانی و ساسانی را بر حسب سال و گاه بر حسب ماه و روز آورده است. او هر جا که سندهای تاریخی با هم اختلاف داشته‌اند، همه‌ی روایت‌ها، حتی روایت‌هایی را که نادرست می‌دانسته، آورده است. او به نقد روایت‌ها می‌پردازد و می‌کوشد درست‌ترین آن‌ها را مشخص کند. البته، مانند بسیاری از پژوهشگران دیگر گاهی خود نیز در داوری‌ها به نادرستی می‌افتد.

  کتاب ماللهند بیرونی برجسته‌ترین اثر در تاریخ، دین، آداب و دانش هندوان است و از این و می‌توان بیرونی را یکی از پیشگامان مردم‌شناسی و دین‌شناسی تطبیقی دانست. او در این پژوهش مردم‌شناسی خود با دشواری‌ها بسیاری رو به رو بوده است. چرا که به عنوان یک مسلمان به سرزمینی پا گذاشته است که مردمش از مسلمانان نفرت دارند و فراگیری زبان آن‌ها نیز بسیار سخت است. با این همه، بیرونی سانسکریت را به‌خوبی می‌آموزد و می‌کوشد با مردم هند و دانایان هندی ارتباط برقرار کند و در پی پژوهش خود به جای جای هندوستان سفر می‌کند.

  بیرونی در کتاب ماللهند کوشیده‌است با دید یک کارشناس بی‌طرف به معرفی باورها و آیین‌ها هندوان بپردازد و می‌نویسد:” این کتاب را درباره‌ی باورهای هندوان نوشتم و در حق آنان که با ما اختلاف دینی دارند، تهمت زدن بی‌اساس را برایشان روا نداشتم و نیز این مطلب را مخالف دین‌داری و مسلمانی خویش نپنداشتم که کلمات ایشان را، در آن‌جا که خیال می‌کردم برای روشن کردن مطلب ضرورت دارد، با طول و تفصیل نقل کردم. اگر این گونه نقل‌ها کفرآمیز به نظر می‌رسد و پیروان حق، یعنی مسلمانان، آن را قابل اعتراض می‌دانند، ما این را می‌گوییم که اعتقاد هندوان چنین است و آنان خود بهتر از هر کسی می‌دانند که چگونه به این اعتراضات پاسخ دهند.”

  بیرونی در ماللهند به بررسی تطبیقی باورهای هندوان با ملت‌ها دیگر نیز می‌پردازد. برای نمونه، چون به نظر او یونانیان پیش از برآمدن مسیح(ع) به همان چیزها باور داشتند که هندوان باور دارند، نظرها و باورهای آن دو قوم را با هم مقایسه می‌کند. در جای دیگری از همین کتاب به مقایسه‌ی جامعه‌ی طبقاتی هند و جامعه‌ی ساسانی می‌پردازد و آن دو را بسیار مانند هم می‌پندارد. هنگام پرداختن به آیین‌های ازدواج هندوان به آیین‌های ایرانیان، یهودیان و عرب‌های دوره ی جاهلی نیز می‌پردازد. بیرونی در الاثارالباقیه نیز به باورها و آیین‌ها گوناگونی که در میان ملت‌ها و پیروان دین‌ها و فرقه‌های گوناگون دیده می‌شود، می‌پردازد و تفاوت‌ها و شباهت‌های آن‌ها را بر می‌شمارد.

  نگارش‌های بیرونی

  ابوریحان در سال ۴۲۷ قمری، زمانی که ۶۳ سال داشت، فهرستی از آثار رازی و نیز فهرستی از آثار خود فراهم ساخت. در آن فهرست ۱۱۳ اثر خود را نام ‌برده است، اما از آن‌جا که پس از آن فهرست دست‌کم ۱۴ سال دیگر زنده ماند و حتی زمانی که بینایی و شنوایی‌اش ضعیف شده بود با کمک دستیارانش به پژوهش‌ها و نگارش‌های خود ادامه می‌داد، نوشته‌های ابوریحان را بیش از ۱۵۳ دانسته‌اند. بیش‌تر آن‌ها به زبان عربی بوده و از میان همه‌ی آن‌ها، فقط ۳۵ اثر برجای مانده است. او کتاب‌هایی را نیز از سانسکریت به عربی ترجمه کرده و نامه‌نگاری‌های مشهوری با ابوعلی‌سینا داشته است. مهم‌ترین نوشته‌های او عبارت‌اند از:

 ۱. آثار الباقیه(الاثار الباقیه عن قرون الخالیه). کتابی در گاهشماری و شناخت زمان است. او در فصل نخست این کتاب به شناخته‌شده‌ترین واحد گاهشماری، یعنی روز، می‌پردازد و سپس سال‌های گوناگون، سال خورشیدی، قمری، یولیانی و ایرانی و مفهوم کبیسه را شرح می‌دهد. در فصل سوم به تاریخ‌های مهمی مانند طوفان نوح، هجرت، تاریخ عرب‌ها جاهلی، تاریخ خوارزم، تاریخ یزدگردی و تاریخ اسکندر می‌پردازد. در فصل چهارم به افسانه‌ی اسکندر ذوالقرنین، فصل پنجم به گاهشمار یهودی، فصل ششم به تاریخ شاهان کهن آشور، بابل و هخامنشی‌، اشکانی و ساسانی، فصل هفتم به بحث جامع گاشهمار یهودی، فصل هشتم به دین‌ها، از جمله صابئیان یا منداییان، زردشتیان، مانویان و مزدکیان، می‌پردازد. در نیمه‌ی دم کتاب نیز به جشن‌ها و روزهای روزه‌داری ملت‌های گوناگون می‌پردازد.( این اثر به کوشش اکبر داناسرشت از سوی انتشارات انجمن آثار ملی در سال ۱۳۵۳، منتشر شده است)

 ۲. اسطرلاب(کتاب فی استیعاب الوجوه الممکنه فی صنعه الاصطرلاب). برجسته‌ترین اثر پیرامون اسطرلاب است و گذشته از معرفی ساختمان اسطرلاب معمولی و روش‌های گوناگون ساختن اسطرلاب، به شناساندن ابزارهای اخترشناسی همانندی که تا روزگار بیرونی به کار می‌رفته، پرداخته است. بیرونی این کتاب را به ابوسهل مسیحی هدیه کرده است. برخی آن را مهم‌ترین اثر در تاریخ اخترشناسی می‌دانند.

 ۳. سدس(حکایه الاله الموسمومه بالسدس الفخری). به شرح دو ابزار اخترشناسی می‌پردازد که خجندی به امر فخرالدوله ساخته بود و برای رصد گذر نصف النهاری خورشید به کار می‌رفت.

 ۴. تحدید(تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن). به چگونگی تعیین مختصات جغرافیایی جاهای گوناگون می‌پردازد. به‌ویژه می‌خواهد تفاوت طول جغرافیایی بغداد و غزنه را به دست آورد. روش به دست آوردن سوی قبله، عرض شهرها و بلندی کوه‌ها را نیز معرفی می‌کند. این اثر به کوشش احمد آرام ترجمه و از سوی انتشارات دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۲، منتشر شده است).

 ۵. چگالی‌ها(مقاله فی النسب التی بین الفلزات و الجواهر فی الحجم). چگونگی ساختن ترازویی را شرح می‌دهد که بر پایه‌ی اصل ارشمیدوس کار می‌کرد و بیرونی به کمک آن توانست چگالی هشت فلز و پانزده جواهر و شش مایع را برآورد کند که بسیار دقیق است.

 ۶. سایه‌ها(افراد المقال فی امر الاظلال). پیرامون آن‌چه که بیرونی از سایه‌ها می‌دانسته است. سه فصل نخست پیرامون ماهیت نور و سایه و بازتابش نور است. در فصل‌ها دیگر تابع‌های سایه(تانژانت و کوتانژات) را بیان می‌کند و در فصل‌هایی نیز به چگونگی به دست آوردن زمان نمازهای پنج‌گانه بر اساس طول سایه‌ها می‌پردازد. بیرونی در این کتاب شعرها و مثل‌هایی پیرامون انواع سایه و نیز آیه‌هایی از قرآن و گفتارهایی از انجیل نیز آورده و به بیان خودش هر آن‌چه پیرامون سایه بوده، فراهم آورده است. او در کتاب از آثار دانشمندانی مانند خوارزمی، نیریزی، بوزجانی، سجزی، بطلمیوس، ارسطو و از دانشمندان هندی و حرانی بهره برده است.

 ۷. وترها(استخراج الاوتار فی الدائره). پیرامون چند مساله‌ی هندسه و راه‌حل‌ها گوناگون آن‌ها‌، از ریاضیدان‌های یونانی و مسلمان و روش‌های ویژه بیرونی است. بیرونی در این کتاب از استدلال‌های این ریاضیدان‌ها بهره گرفته است: ارشمیدوس، ابوسعید محمد‌بن‌علی ضریر جرجانی، آذرخورین استاد جشنس، ابوعلی حبوبی، ابوسعید سجزی، ابونصر عراق، ابوعبدالله محمدبن‌احمد شنی، ابن‌هیثم، ابوالحسن‌بن‌بامشاد قائنی و ابوجعفر خازن. (این اثر به کوشش ابوالقاسم قربانی از سوی انتشارات انجمن آثار ملی در سال ۱۳۵۵، منتشر شده است).

 ۸. التفهیم(التفهیم لاوائل صناعه التنجیم). کتابی آموزشی است پیرامون اخترشناسی که به دو زبان عربی و فارسی نوشته شده است. فصل نخست آن پیرامون هندسه است. فصل دوم پیرامون عدد و حساب و جیر است. در فصل سوم به جغرافیا، کیهان‌شناسی و اخترشناسی می‌پردازد. فصل دیگر پیرامون اصطرلاب و چگونگی به کار بستن آن و فصل پایانی دریاره‌ی اصول نظری اخترشناسی است. ( این اثر به کوشش جلال‌الدین همایی تصحیح و از سوی انتشارات بابک، چاپ سوم به سال ۱۳۶۲، منتشر شده است).

 ۹. ماللهند(تحقیق ماللهند من مقوله مقبوله فی‌العقل او مرذوله). بیرونی در مقدمه‌ی کتاب بر دشواری پژوهش پیرامون هندوستان اشاره می‌کند و دلیل آن را سختی زبان سانسکریت و بدگمانی هندی‌ها به مسلمانان می‌داند. او در فصل‌های ۲ تا ۸ پیرامون دین و فلسفه و در فصل‌ها ۹ و ۱۰ و ۱۱ پیرامون کاست‌های هندی، قانون‌های ازدواج و ساختن بت نوشته است. در فصل‌های ۱۲ و ۱۳ به گونه‌های ادبیات هندی( دینی، ادبی و اخترشناختی) می‌پردازد. در فصل‌ها دیگر پیرامون خط‌ها هندی، شطرنج، جغرافیا، خرافه‌ها، افسانه‌ها، نظریه‌های اخترشناسی، زیارت‌ها و آیین‌ها دینی، گاهشماری هندی، جشن‌ها، روزه‌داری‌ها و قانون‌های ددادگستری می‌پردازد.( این اثر به کوشش اکبر داناسرشت از سوی انتشارات انتشارات ابن‌سینا در سال ۱۳۵۳، منتشر شده است)

 ۱۰. قره‌الزیجات. کتاب مرجعی است پیرامون اخترشناسی عملی و شامل اصول گاهشماری، چگونگی مشخص کردن سال و ماه و روز و ساعت، مکان متوسط و مکان واقعی خورشید و ماه و سیاره‌ها، عرض جغرافیایی محل، خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی و چگونگی دیدن ماه و سیاره‌ها. بیرونی روش تبدیل کردن گاهشمار هندی به گاهشمار هجری، یزدگردی و یونانی را نیز آورده است.

 ۱۱. قانون مسعودی. دانش‌نامه‌ی اخترشناسی است و یازده مقاله دارد که هر مقاله به باب‌ها و فصل‌هایی بخش شده است. مقاله‌های ۱ و ۲ به مفاهیم پایه‌ی کیهان‌شناسی و گاهشماری می‌پردازد. مقاله‌های ۳ و ۴ پیرامون مثلثات مسطح و کروی است و جدول‌های کاملی از تابع‌های شناخته شده دارد. مقاله‌ی ۵ پیرامون مساحی و جغرافیای ریاضی است و جدولی نیز دارد که مختصات جغرافیایی سرزمین‌ها را نشان می‌دهد. مقاله‌ی ۶ و ۷ پیرامون خورشید و ماه است. مقاله‌ی ۸ پیرامون خورشیدگرفتگی، ماه‌گرفتگی و دیدن هلال ماه است. مقاله‌ی ۹ پیرامون ستاره‌ها و مقاله‌ی ۱۰ پیرامون سیاره‌هاست. مقاله‌ی پایانی نیز پیرامون عملیات احکام نجوم است.

 ۱۲. ممرها(تمهید المستقر لتحقیق معنی الممر). این کتاب به پدیده‌های اخترشناسی گوناگونی که برای شرح آن‌ها از واژه‌ی ممر(گذر) بهره می‌گیرند، می‌پردازد. برای نمونه، هنگامی که می‌گوییم سیاره‌ای از سیاره‌ی دیگر گذر می‌کند، منظور این است که از نظر طول سماوی یا عرض سماوی یا فاصله‌ی نسبی تا زمین از آن می‌گذرد.

 ۱۳. الجماهر(الجماهر فی معرفه الجواهر). بخش نخست این کتاب پیرامون سنگ‌های جواهر و بخش دوم آن پیرامون فلزهاست. بیرونی در این کتاب دانسته‌های پیشینیان را به آوردن نام منبع و نیز تجربه‌های خود را پیرامون کانی‌ها و چگونگی اندازه‌گیری چگالی آن‌ها آورده است. او به ریشه‌شناسی نام کانی‌ها در زبان‌های گوناگون نیز پرداخته است.

 ۱۴. تسطیح(تسطیح الصور و تبطیح الکور). پیرامون چگونگی پیاده کردن شکل‌های روی کره بر سطح صاف است. او از آثار دانشمندان گوناگونی بهره گرفته و نظرهای آنان را نقد کرده است. او در این کتاب روش‌های پیشینیان را برای تسطیح و نیز روش نوآورانه‌ی خود را که با روش امروزی تسطیح(روش مرکاتور) یکسان است، شرح می‌دهد.

 ۱۵. مغالید(مغالید علم الهیئه مایحدث فی سطح بسیط الکره). نخستین کتاب کاملی است که پیرامون مثلثات کروی نوشته شده است. بیرونی این اثر را به مرزبان‌بن‌رستم‌بن شروین، از امیرزادگان آل‌باوند و نویسنده‌ی کتاب مرزبان‌نامه نوشته است.

 ۱۶. صیدله(کتاب الصیدله فی‌ الطب). کتابی پیرامون داروشناسی است و فهرستی از ۷۲۰ گیاه دارویی با نام عربی، فارسی، یونانی، یک زبان هندی و گاهی به زبان‌ها و لهجه‌های کم و بیش آشنا، مانند عبری، خوارزمی، طخاری و زابلی، در آن آمده است. هم‌چنین، ویژگی‌های دارویی و جای رویش هر گیاه نیز بیان شده است . او در جای این کتاب، از طبیعی‌دان‌ها، ادیبان، پزشکان و شاعرانی یاد می‌کند که شمار زیادی از آنان را تنها از راه آثار بیرونی می‌شناسیم. بنابراین، بار دیگر آن هم ناخودآگاه به تاریخ علم خدمت کرده است.

  بیرونی در نگاه اندیشمندان

  بیرونی هر چند در روزگار خود چندان شناخته نبود و پس از آن نیز کم‌کم به فراموشی سپرده شد، اما در سده‌های اخیر بار دیگر کشف شد و جایگاه شایسته‌ی او در علم و فرهنگ بیش از پیش روشن شد. هر چند در دوره‌ی ترجمه‌ی آثار عربی به لاتین، اثری از بیرونی به لاتین ترجمه نشد، اما اکنون ترجمه‌ی کتاب‌های مهم او به زبان‌ها مهم دنیا انجام شده است و کارل ادوارد زاخاو از برجسته‌ترین مترجمان آثار اوست. زاخاو که به ترجمه‌ی الاثار الباقیه و تحقیق ماللهند پرداخته، در شناساندن بیرونی به جهان غرب نقش چشمگیری داشته است. او پیرامون درست‌کاری بیرونی در کار پژوهش می‌گوید:

  “وی هم نسبت به شخص خویش و نسبت به دیگران، داوری سخت‌گیر است. چون خود به حد کمال صادق است، از دیگران نیز خواستار راستی و درستی است. هر کجا موضوعی را به درستی نفهمیده است، یا تنها بخشی از آن را فهمیده، خواننده را از این مطلب آگاه می‌کند و یا از خواننده می‌خواهد که نادانی او را ببخشد و یا با وجود عمر پنجاه و هشت‌ ساله‌ای که دارد، وعده می‌دهد که دنبال مطلب را بگیرد و نتیجه‌ای را که با گذشت زمان می‌گیرد، منتشر سازد و تو گویی خود را در برابر مردمان مسووول می‌دانسته است. وی پیوسته حدود معرفت خویش را به درستی معلوم می‌کند و با وجوی که اطلاع مختصری از عروض هندی دارد، آن اندازه‌ی مختصر را نقل می‌کند و در این کار تابع این اصل کلی است که خوب نباید فدای بهتر شود و گویا از آن بیم داشته است که عمرش کفاف ندهد و نتواند در مساله‌ی مورد بحث چنان‌که باید استقصای کامل کند. دشمن کسانی است که از گفته‌ی جمله‌ی “نمی‌دانم” بیم‌ دارند که مبادا به نادانی خود اقرار کرده باشند و هر وقت با نقصی در راستی و. صداقت رو به رو شده، اضهار خشم و تنفر کرده است.”

  جرج سارتن، بنیان‌گذار رشته‌ی تاریخ علم، که کتابی با نام مقدمه‌ای بر تاریخ علم نوشته است، دوره‌ی تاریخ علم را به فصل‌هایی بخش کرده و هر فصل را که شامل معرفی فعالیت‌های علمی نیم سده است، به نام یک دانشمند بزرگ نام‌گذاری کرده است. فصل ۳۳ از کتاب او به عصر بیرونی نام‌گذاری شده است و دلیل این کار را چنین بیان کرده است:

  “گزاف نخواهد بود اگر بگوییم که این دوره نشانه‌ی اوج تفکر قرون وسطایی بود. رهبران بزرگ چنان فراوان بودند؛ ابن‌یونس، ابن‌هیثم، بیرونی، ابن سینا، علی‌بن‌عیسی، کرجی، ابن‌جبرول که دست کم برای لحظه‌ای تاریخ‌نگار را مبهوت می‌کنند. گرچه همه اینان مردان ممتازی به شمار می‌رفتند، اما دو تن، سر و گردنی از دیگران بر تر بودند. برونی و ابن‌سینا. بیش‌تر به خاطر اینان بود که آن عصر، این چنین درخشان و برجسته می‌نمود. این دو تن، که به طریقی یکدیگر را می‌شناختند، با هم تفاوت بسیار داشتند. برونی نشان‌گر روحی پرتکاپو و نقاد بود و ابن‌سینا دارای روحیه‌‌ی ترکیبی بود. بیرونی بیش‌‌تر کاشف بود و از این لحاظ، به آرمان علمی جدید نزدیک‌تر شد. ابن‌سینا یک سازمان دهنده، جامع‌العلوم و فیلسوف به شمار می‌آید. هر دو در وهله‌ی اول به یک اندازه‌ اهل علم بودند و دشوار است یکی از این دو را برگزینیم. مگر به خاطر این مورد تصادفی که زندگی بیرونی، این عصر را کامل‌تر در بر می‌گیرد و از این رو می‌توان گفت معرف کامل‌تر است.”


  منبع:

 ۱. مصاحب، غلامحسین. مقاله‌ی ابوریحان بیرونی، دایره‌المعارف فارسی. انتشارات فرانکلین، ۱۳۴۵

 ۲. معتمدی، اسفندیار. ابوریحان و ریحانه. انتشارات مدرسه‌ی برهان، چاپ اول ۱۳۸۰

 ۳. کندی، ای‌.‌اس. بیرونی، ابوریحان. ترجمه‌ی حسین معصومی همدانی(از مقاله‌های زندگی‌نامه‌ی علمی دانشوران، به کوشش احمد بیرشک). انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵

 ۴ . حسینی، احمد. کانی‌ها. انتشارات مدرسه‌ی برهان، ۱۳۸۲

 ۵. گرگین، ایران. ابوریحان بیرونی(از مقاله‌های فرهنگ‌نامه‌ی کودک و نوجوان، به کوشش‌ توران میرهادی). شرکت تهیه و نشر فرهنگ‌نامه، ۱۳۸۳

 ۶. کرامتی، یونس. بیرونی(از مقاله‌های دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، به کوشش سیدکاظم بجنوردی)، انتشارات دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳

 ۷. دهخدا، علی‌اکبر. لغت‌نامه(واژه‌ی ابوریحان)، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷

 ۸. نصر، سید حسین. علم و تمدن در اسلام. ترجمه‌ی احمد آرام. انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۹

 ۹. قاسملو، فرید/ اعلم، هوشنگ و دیگران. بیرونی، ابوریحان(از مقاله‌های دانشنامه‌ی جهان اسلام، به کوشش غلامعلی حداد عادل)، بنیاد دایراه‌المعارف اسلامی، ۱۳۷۹

 ۱۰. سارتن، جرج. مقدمه‌ای بر تاریخ علم. ترجمه‌ی غلامحسین صدری افشار. انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳

 ۱۱. معتمدی، اسفندیار. پرسش‌های ابوریحان، پاسخ‌های ابن‌سینا. انتشارات نغمه‌ی زندگی، ۱۳۸۳


  پیوند بیرونی

 ۱. بیرونی در بریتانیکا

 ۲. بیرونی در تالار ایران

 ۳. بیرونی در اسکای‌اسکریپت

 ۴. بیرونی در میراث مسلمانان

 ۵. تمبر روسی از چهره‌ی بیرونی

ممکن است شما دوست داشته باشید
17 نظرات
  1. احمد می گوید

    واقعا این برای شما جای شرم است که اطلاعات غلط برای مردم ارایه میکنید در آنوقت که این دانشمند بزرگ حیات بسر میبرد اصلا ایرانی وجود نداشت که این ایرانی باشد ابو ریحان البیرونی , عمر خیام , مولانا جلال الدین محمد بلخی و دیگر دانشمندان افغان را شما ها همیشه میگوئید که از ایران هستند آخر کدام ایران در آنوقت اصلا ایرانی وجود نداشت……..!!!!!

  2. محمد می گوید

    سلام به تمام ایرانیان عزیز ، احمد آقا اگر به نقشه ها دقت کنید افغانستان جز سرزمین ایران بوده است .پس کسانی که آن زمان از سرزمین ایران شاعر دانشمند و یا هر شخصیتی بوده در واقع ایرانی محسوب می شود.

    1. احمد می گوید

      @محمد, آقای محمد کدام نقشه ها ، در آن زمان ها ایرانی وجود نداشت که نقشه ای از ایران باشد و هرگز هم افغانستان جز ایران نبود بلکه برعکس ایران جز افغانستان بوده و شاهان افغان زیادی بر آن مناطق حکمرانی کرده اند چنانچه:«احمد شاه بابا ابدالی وقتیکه میخواست بر مشهد حمله کند بزرگان و حاکمان از راه صلح درآمدند و با خواهش از احمد شاه بابا خواستند که به خاطر امام رضا به مشهد حمله ور نشود و بلاخره احمد شاه بابا قیول نمود و در عوض ایرانی ها باید مالیات خود را به افغانستان میدادند.» و علاوه بر این حقایقی زیادی هم وجود دارد که تا حال پنهان مانده است که نشان دهنده حکومت افغانها بر ایران است.

      1. محمدرضا می گوید

        @احمد,
        شما بزار ۵ سال به اینترنت دسترسی پیدا کنی بعد بزن تو کار مصادره ، درست اسم کشوری به نام ایران وجود نداشته تا جنگ جهانی دوم اسم ایران پرشیا یا پارس بوده که زمان جنگ جهانی دوم رضا شاه با استفاده از ایرانشهر شاهنامه و اعلام هم پیمانی با المان اسم رو به ایران تغییر دادن همونطور که ایرانشهر همیشه به ایران امروزی اطلاق میشد،کتاب تاریختو باز کن عزیزم ببین به غیر از غزنین دوران عزنویان پایتختی تو خاک افغانستان نبود،٧ سالم محمود افغان به خاطر بی کفایتی سلطان حسین جولان داد،تا قبل جدایی هرات از ایران اونم کار انگلیسا بود از ترس اتفاقی مثل دوران نادر که هند و از دست ندن کسوری به اسم افغانستان به وجود اومد وگرنه که افغان یه قبیله از منطقه آریانا پارس (ایران) بود،همین الان هم قومیتهایی مثل هزاره، ازبک پر تو کشورتون با حدود ٢٠٠-٢۵٠ سال حکومت مرکزی مستقل ادعا داری ایران جز افغانستان بود؟؟؟؟!!!! تخت جمشید و ندیدی یا شهر شوش و همدان و شایدم نمی دونی تبریز و شیراز کجاست شایدم خوارزم و سر حدات ماورانهر که زمان ناصرالدین شاه بی عرضه از خاک ایران جدا شد تا امثال شما عرض اندام کنید جز خاک افغانستان؟؟؟!!!خدا رو شکر تاریخ کاملا مشخص و یک چیز ساده به شما برادران افغان که ادعای رگ و ریشه غیر پارسی دارید بگم این جمله همیشه یادتون باشه تاریخ رو فاتحان مینویسن ،هر چقدر زور بزنید اونی که ما میگیم درست ،چون مثل شما نیاز به هویت سازی برای کشورمون نداریم.

  3. بهرام می گوید

    درود بر شما . جدا که این سرزمین پاک اریایی همواره مورد تهاجم حاسدان و یاغیانو پلیدان و کج اندیشان روزگار خویش بوده و هستو خواهد بود… و حتی در این روزگار به اصطلاح متمدن هم وقاحت و جسارتو به جایی رسوندن که اسم خلیج فارسو عوض میکنن!! ودانشمندای این سرزمینو مصادره میکنن!!و هزار جور حسادتو دشمنی اشکارو نهان…به قول بانو سیمین بهبهانی :از خاک برخیز نادر… این مطلب احمد اقا هم از جنس همین لطیفه هاست ..با سپاسو قدردانی از شما خوبان . جاوید ایران

    1. احمد می گوید

      @بهرام, آقای بهرام این مطلب اصلا لطیفه نیست و نخواهد بود آنانی که داشمندان را مصادره میکنند ایرانی ها هستند گر چه شنیدن حقیقت تلخ است ، آخر کدام عقل سلیم این را میپذیرد که مولانا جلال الدین محمد بلخی که همناطور که از تخلصشان هویداست ایرانی باشد در حالیکه بلخ یکی از قدیمی ترین ولایات افغانستان است و یا سید جمال الدین افغانی….این ها همه از جمله دانشمندان بزرگ افغانستان بودند ولی اکنون اینها ایرانی خوانده میشوند واقعا که جای تعجب است حتی گنجوی ، حافظ ، اسدی طوسی ، فرخی وغیره را ایرانی خوانده اند و حقایق را پنهان کرده اند به این میگویند دزدی فرهنگی من در این جا اشعاری مینویسم که بیان گر واقعیت است و خود این شاعرانی که من در بالا ذکر کرده ام به زبان خود این اشعار را سروده اند.
      ۱-نظامی که نظم دری کار اوست—دری نظم کردن سزاوار اوست
      ۲-ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه—که لطف طبع و سخن گفتن دری داند. و یا
      چو عندلیب ، فصاحت فروشد ای حافظ—تو قدر او و سخن گفتن دری بشکن.
      ۳-ارثنگ ، کتاب اشکال مانی بود و اندر لغت دری همین یک ثاء دیده ام ، که آمده است.
      ۴-دل بدان یافتی از من که نکودانی خواند—-مدحت خواجه آزاده به الفاظ دری.
      در این اشعار و اشعار بسیار زیادی که تعداد شان کم هم نیست شاعران ، زبان دری را که زبان رسمی افغانستان است را توصیف کرده و به این زبان شعر سروده اند که این ها نشانه آشکاری بر افغان بودن شان است……..

  4. Randolph Szymanowski می گوید

    Anybody who verify this out report is going to be really feel helpfull, I’ll wait your personal a lot much more content material articles the really next time. several thanks partner.

  5. Zona Arsenault می گوید

    Thanks!! This became quite helpfull, i will try it out with my extremely own initial wordpress weblog.

  6. Jermaine Depeyster می گوید

    Excellent submit gentleman, preserve inside the excellent execute.

  7. بهرام می گوید

    درود یزدان برشما..هرکجا که نام ایران وایرانی پاک نهاد به میان بیاید کم لطفیست اگر سخنی از حکیم فرزانه طوس فردوسی بزرگ به میان نیاید..نماند کسی درجهان پایدار/همان نام نیکو بود یادگار/ کجا افریدون و ضحاک وجم/مهان عرب خسروان عجم/کجا ان بزرگان ساسانیان../ جهاندارو دولت ایرانیان../ نکوهیده تر شاه ضحاک بود/که بیدادگر بودو ناپاک بود../ فریدون فرخ ستایش ببرد../ بمرد او جاوید نامش نمرد… جاوید ایران و بدرود.

    1. امير می گوید

      @بهرام, اقا احمد کم اوردى؟؟؟
      مدرکی بالاتر از ابن شعر هست که اثبات کنه ایرانیه؟؟حالا هی بکو افغانیه!!؟؟البته ارزو بر جوانان عیب نیست به شرطی که دانشمندای ما رو ندزدید!!

    2. امير می گوید

      اقا احمد کم اوردى؟؟؟
      مدرکی بالاتر از ابن شعر هست که اثبات کنه ایرانیه؟؟حالا هی بکو افغانیه!!؟؟البته ارزو بر جوانان عیب نیست به شرطی که دانشمندای ما رو ندزدید!!

      1. علی از کابل می گوید

        @امیر,
        داداش من همان شعر را هم دارید جعل میکنید مگر قبل از این نکرده اید؟
        همه اش خرفات تو تاریخ تان. همه کشور ها معمولاً تاریخ را به نقع خود ،افتخارات را مال خود و عیب ها را مال بیگانه گان معرفی میکنند.

  8. واقع بین می گوید

    ما بزرگان ایرانی کم نداریم.افرادی مانند رازی و ملا صدرا و جمشید کاشانی و….اما اینکه قهرمان دزدی بکنیم و افرادی مانند ابن سینا (ازبکستانی )یا مولانا (افغانی) یا ابوریحان بیرونی که اهل خوارزم(حوالی تاشکند و ازبکستان) بوده و اصلا ایرانی محسوب نمیشوند.درست است که در آن موقع آن کشورها تحت قلمرو پادشاهی ایران بوده و آنها هم مثل ما پارسی زبان بوده اند اما دلیلی بر ایرانی بودنشان نیست.لطفا از دوستان میخوام عرق ملی آنها مانع از تفکرات منطقیشان نگردد.

  9. علی از کابل می گوید

    آقای نوسینده متن!
    میدانم گناه تان نیست هرچه در کتاب تاریخ و ادبیات زبن میخوانید نوشته است ایرانی ایرانی و ایرانی. او شخص که هرگز نام، شعر و … به فارسی نخورد باز در عقبش نام حسین یا خسن اضافه میکنید مانند سید جمال الدین حسینی. مهم این است که دیگران چه میگوید.
    حقیقت این داداش من که دانشمندان همچون مولانا، سیدجمال الدین، البیرونی، ناصر خسرو و بقیه مال افغانستان هست. و طبق بعضی روایات ایران هم جز خاک افغانستان بوده است. گزشته از این بحث ها این اشخاص و دانشمندان که برای خود یک چیزی بودند و افتخارش هم مال آنهاست اما خودت چه؟
    علی از کابل

  10. […] ابوریحان بیرونی(۴۴۲-۳۶۲ هجری قمری)، ریاضی‌دان، اخترشناس، پژوهشگر تاریخ و جغرافیا، نخستین دانشمندی است که علت پدید آمدن چاه‌ها و چشمه‌هایی را که آب از آن‌ها فوران می‌کند(چاه‌های آرتِزین) به صورت علمی توضیح داده است. او از حرکت زمین به دور خورشید سخن گفته و شب و روز را بر اساس این حرکت توضیح داده است. به علاوه، برای به دست آوردن وزن مخصوص فلزها و سنگ‌های بارازش، ترازوی ویژه‌ای درست کرد. وی از دگرگونی‌های زمین‌شناختی به خوبی آگاه بوده است. […]

  11. roham می گوید

    احمد آقا شما احتمالا افغانی هستی جو گرفتت غیرتی شدی .که چه غیرت اشتباهی. همه این مشاهیر از ایرانن نه از افغانستان شما.هرچند که افغانستان یه زمانی مال ایران بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.