زندگینامه ی مارکوپولو
بیوگرافی مارکوپولو
مارکوپولو در ۱۵ سپتامبر سال ۱۲۵۴ در خانواده یک تاجر اصیل ونیزی متولد شد که ادویه و جواهرات گران بهایی تجارت می کردند.
پدرش نیکولوپولو تاجر مشهور بود که برای تجارت به سرزمین های دور دست سفر می کرد.
مارکوپولو که داستان سفرهای پرماجرای پدر را از زبان مادرش شنیده بود از همان کودکی به سفرهای دریایی و دیدن سرزمین های ناشناخته علاقه داشت.
مارکوپولو روزها در بندرگاه گردش می کرد و از دیدن کشتی های بزرگ بادی، غرق شگفتی می شد.
نوشته های عربی و چینی روی بسته های کالا را می دید و دلش می خواست معنای این اشکال عجیب را کشف کند.
شنیده بود کشتی هایی که از مشرق زمین می آیند، کالاهایی مانند ابریشم، ادویه و جواهرات گران بها با خود می آورند.
شش ساله بود که پدرش نیکولو همراه عمویش مافئو سفری طولانی مدت را شروع کردند. سفری که سالها به درازا کشید.
روزها و هفته ها و ماه ها از پی هم سپری می شد و مارکوی کوچک برای بازگشت پدر، روز شماری می کرد این انتظار آنقدر طولانی شد که مارکوپولو کم کم چهره پدر را هم از یاد برد. در این دوران دشوار بود که مادرش را از دست داد.
مرگ مادر مارکوپولو ضربه هولناکی بود که او از آن بعنوان تلخ ترین خاطره زندگی اش یاد می کند.
روزی از روزهای سال ۱۲۶۹ میلادی، کشتی بادی بزرگی در ساحل ونیز پهلو گرفت.
مارکوپولو که در آن هنگام نوجوانی پانزده ساله بود، یک دفعه صورت آشنای پدر و کاکایش مافئو پولو را در بین سرنشینان کشتی شناخت.
نیکولوپولو با چشمان اشکبار، فرزندش مارکوپولو را در اغوش گرفت. در این زمان بود که او داستان مسافرت های پرحادثه پدر را می شنید و روح ماجراجویی اش بیدار می شد.
داستان سفر طولانی مدت نیکولو و مافئو پولو به سرزمین چین، هیجان انگیزترین داستانی بود که او تا آن زمان شنیده بود. مارکوپولو چهار زبان می دانست.
سفرهای مارکوپولو
مارکو سفر خویش را در معیت پدر و عموی خود، نیکولو و مافئو در سفر دوم آنان به شرق، در حدود سال ۱۲۷۰ میلادی (۶۶۹ قمری) آغاز کرد.
سفر مارکو در سرزمینهایی مانندفلسطین،ایران،ترکستان و سرانجام چین ادامه یافت.
بازگشت وی نیز در سال ۱۲۹۲ میلادی (۶۹۲ قمری) از طریق سوماترا،جاوه،سیلان، سواحل هندوستان، ایران و بالاخره سواحل دریای سیاه،قسطنطنیه، صورت گرفت و سرانجام به ونیز رسید.
فرودگاه ونیزمارکوپولو و کشتی مارکوپولو برای یادبود او، چنین نامگذاری شدهاند. همچنین چندین فیلم و کتاب هم در رابطه با او ساخته و نوشته شدهاست.
سفرمارکوپولو به ایران
مارکوپولو (تاجر و جهانگرد ونیزی) که در سال ۱۲۹۲ میلادی در راه سفر دور و درازش وقتی داشته از ایران هم میگذشته
از مکانهایی چون شهر تبریز، جزیره زیبای هرمز، قصبههای کرمان و سکونتگاههای کویری یزد بازدید کرده
و شرح این سفرها را در کتاب مهمش با عنوان سفرهای مارکوپولو آورده است که گاهی با عنوان خاطرات مارکوپولو از ایران به صورت مجزا دربارهاش نوشته شده است.
البته شهرهایی که مارکوپولو در ایران از آنها دیدن کرده به لیست کوتاهی که در بالا آمد ختم نمیشود.
چون مارکو بعد از تبریز از ساوه و میناب دیدن کرده و در خاطراتش به آنها هم اشاره کرده.
شهر بم، دیگر جای افسانهای است که رد پای مارکوی جهانگرد از آن گذشته تا در نهایت به خلیج همیشگی فارس برسد.
مارکوپولو از این خلیج زیبا، با عنوان Persian gulf یاد کرده است و جزیره هرمز را جایی با شبهای افسانهای توصیف میکند که در آن شبها آسمان پر ستاره به قدری نزدیک هستند که آدمی دلش میخواهد آنها را با دست بگیرد.
کتاب سفرهای مارکوپولو
وقتی مارکوپولو در جنوا زندانی بود، داستان سفرهایش را برای زندانی دیگری به نام راستیسیانو که اهل پیزای ایتالیا بود تعریف کرد.
راستیسیانو داستان سفرهای او را به سبک رمانتیک ادبیات قرن سیزدهم می نوشت.
ماحصل ترکیب گفته های مارکوپولو از مشاهداتش و سبک نوشتن راستیسیانو کتابی به نام سفرهای مارکو پولو بود.
این کتاب نیز داستان های مربوط به مارکوپولو که توسط دیگران تعریف شده بود را نیز دربر می گرفت.
متن این کتاب خیلی زود در سرتاسر اروپا پخش شد و با نام سفرهای مارکوپولو معروف شد.
ازدواج مارکوپولو
مارکوپولو پس از سپری کردن دوره اسارت، خانه ای خرید، با دوناتا بدوئر دختر یک تاجر ازدواج کرد
و دارای سه دختر به نام های فانتینا، بللا و مورتا شد.
و نام مستعار آقای میلیون را دریافت کرد. مردم شهر، او را دروغگوی خارج از مرکز می دانستند و به داستان سرگردانی های وی اعتماد نداشتند. مارکو پولو زندگی مرفهی داشت.
یادبود مارکوپولو
فرودگاه ونیز به نام فرودگاه ونیز مارکوپولو نامگذاری شده است.
شاید بتوان گفت که سفرهای مارکوپولو بر توسعه و گسترش نقشه نگاری اروپا تأثیر گذاشت و در نهایت سبب به وجود آمدن عصر کاوش در یک سده بعد از آن شد.
جیوانی باتیستا راموسیو گفته است که بخش هایی از نقشهٔ فرا مائورو بر پایهٔ نقشه ای است که مارکوپولو از چین با خود آورده بود.
گوسفند مارکو پولو نام یک زیرگونه از گوسفندها است که برای تکریم این جهانگرد، چنین نامیده شده است.
مارکو پولو در زمان گذرش از پامیر (با نام باستانی کوه ایمئون) در سال ۱۲۷۱ این حیوان را توصیف کرده بود.
مرگ مارکوپولو
در سال ۱۳۲۳ مارکوپولو را به علت بیماری بستری کردند. وی در ۹ ژانویهٔ ۱۳۲۴ با وجود تلاش طبیبان برای درمانش، از دنیا رفت.
خانوادهٔ مارکو پولو از یک کشیش سن پروکولو به نام جیوانی جوستینیانی تقاضا کردند که وصیت نامه و درخواست های بعد از مرگ مارکوپولو را قانونی کند.
همسر و سه دختر او بعنوان اجراکنندگان وصیت نامه تعیین شدند. بر اساس قانون آن دوران، بخشی از دارایی او به کلیسا می رسید.
مارکو پولو این مطلب را قبول کرده بود و خواسته بود که علاوه بر آن در آینده هم مقداری پول به کلیسای سن لورنزو، جایی که قرار است او در آن به خاک سپرده شود، پرداخت شود.
همچنین وی برده ای از قوم تاتار را که از آسیا با خود به ونیز آورده بود، آزاد کرد.
منبع:
۱-sarpoosh.com
۲-alaedin.travel
۳- سایت وی کی پدیا
۴-” داستان زندگی وسیاحت مارکوپولو”ماهانه دانش،خرداد۱۳۲۸