زندگینامه قا آنی
قاآنی از شعر سرایان و قصید گویان مشهور دربار قاجار و شاهانی مثل فتحعلی شاه، محمّدشاه ناصرالدینشاه بود و هر سه این شاهان از این شاعر خوششان می امد.
زندگینامه قا آنی
قاآنی از شعر سرایان و قصید گویان مشهور دربار قاجار و شاهانی مثل فتحعلی شاه، محمّدشاه ناصرالدینشاه بود و هر سه این شاهان از این شاعر خوششان می امد.
قاآنی در ۱۲۲۳ قمری در شیراز و در خانوادهای با ریشه ایل زنگنه کرمانشاه، چشم به جهان گشود. در هفت سالگی یتیم گردید و تحصیلات مقدماتی را در همان شیراز فرا گرفت و در اوایل جوانی عازم مشهد شد تا در آنجا به ادامه تحصیل بپردازد و میدان تازهای برای کسب معاش پیدا کند. پدر قاآنی، گلشن کرمانشاهی است و برادرزادهاش هم آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی مشهور به میرزای دوم شیرازی است. پسر قاآنی نیز شاعری با تخلص «سامانی» بوده که در ۱۲۸۵ ق از دنیا رفته است.
قاآنی در ادبیات عرب و فارسی مهارت کافی یافت و به حکمت نیز علاقه سرشاری داشت و میتوان گفت شهرت شاعری او لطمه به شهرت او به عنوان یک حکیم دانشمند زدهاست. در حکمت او را هم پایه ملاصدرا و حاج ملاهادی سبزواری و در شرعیات مرتضی انصاری شمرده اند. از این رو فتحعلیشاه او را «مجتهدالشعراء» لقب داد و محمدشاه نیز قاآنی را «حسانالعجم» میخواند، زیرا آن چنان در قصید هسرایی توانایی داشت که مایهٔ شگفتی خوانندگان بود.
سبک شعری قاآنی
قاآنی شاعری مدیحه سراست و به خاطر سیم و زر قریحه و استعداد خود را به خدمت ستایش این و آن می گمارد . او هرکس را به امید صله مدح میکند و در این کار به منعمان و ممدوحان خود وفادار نمیماند. این هجویه های درباری که به صورت حمله واعتراض به اشخاص ساخته شده گاه چنان لحن ننگین و شروم آوری دارند که هنر شعری او را تا حد ابتذال پایین می آورد . وی چه در تغزل وچه در هزل و هجا از به کاربردن الفاظ خشن و گاهی رکیک ای ندارد . وقایع خلاف عفت و اخلاق و مجالس میگساری و بدمستی را بی پرده نمایش میدهد
قاآنی در انواع شعر خصوصا ترکیب بند و مسمط مهارت دارد . هنر بزرگ او در پرداختن مسمط های روان و زیباست . او در قالب مسمطهای منوچهری مضامین دلپذیری ریخته که غالبا بکر و ناشنیده است . قصاید مطنطن او که در مدح محمد شاه و پسرش ناصرالدین شاه و بزرگان آن عهد است ، از نظر ادبی شایسته و بررسی زیادی نیست ، اما تشبیت و تغزل هایی که در صدر قصاید او آمده رنگ هنری خاصی دارد و غالبا مناظر بدیع و شگرفی را که مستقیما از زندگانی گرفته شده است ، با قلمی قادر تصویر و رنگ آمیزی می کند . هرچند در غزل ، او بیشتر به غزلیات سعدی نظر دارد و گاه ابیاتی از شیخ را تضمین میکند ولی هرگز غزل های او به پای دیگر اشعارش نمیرسد .
وی در سرودن قطعات و به کاربردن زبان عامیانه به ویژه در قطعه کوتاه هزل آمیزی که پیر مرد و طفلی الکن با هم گفتگو می کنند ، مسلما به انوری نظر داشته است .
آبی است زیر پره که میگردد آسیا سرّی است زیر پرده که میگردد آسمان
آخر ز بحر ژرف چه کم گردد سیراب اگر نماید عطشان را
آدم همه محتاج خور و همسر و خواب است وان را که نه همسر نه خور و خواب، فرشته است
آنکه را کردگار کرد عزیز نتواند زمانه خوار کند
آهن از آسیب پتک و کوره گردد تیغ تیز زر سرخ از تف نار و بوته گردد خوش عیار
ابر با آن تیرهرخساری که پوشد روی روز مردم چشم است دهقان را ز باران داشتن
الحق خجل شدم که به تحقیق هرچه گفت حق بود و حرف حق را در دل بود اثر
باش که وقت مشیب صید غزالان شوی ای که زنی در شباب پنجه به شیر عرین
به مرد سفله مکن در هوای نان تکریم به عرق مرده مزن از برای خون نشتر
پلید جفت پلید است و پاک همسر پاک گریز نیست در آفاق جنس را از جنس
تو بدسگالی و نیکی طلب کنی هیهات ز خیر، خیر تراوش نماید از شر، شر
تو نفس علم شو از نقش علم دست بشوی که نفس علم قدیم است و نقش او فانی
جایی که پشک و مشک به یک نرخ است عطار گو ببند دکان را
خشم تو بر دوستان تست عنایت آتش سوزان بود حیات سمندر
خصم را گو پیش تیغش جوشن و خفتان مپوش مرگ را کی چاره هرگز جوشن و خفتان کند
خیره گستاخانه هرجا دم نمیشاید زدن ای بسا نخل جسارت که خسارت بار داد