زندگینامه فضلالله نعیمی شاعر مازندرانی
بیوگرافی فضلالله نعیمی استرآبادی | |
---|---|
زادروز | ۷۴۰ هجری قمری طبرستان |
درگذشت | ۷۹۶ یا ۷۹۸ قمری آذربایجان |
پیشه | شاعر و نویسنده فارسی و مازندرانی |
فضلالله نعیمی استرآبادی متخلص به نعیمی، (۷۴۰ قمری در طبرستان و شهر استرآباد (گرگان امروزی) – ۷۹۶ یا ۷۹۸ قمری در آذربایجان) شاعر، عارف و صوفی نامدار و بنیانگذار جنبش حروفیه او همچنین از نویسندگان و عارفان بزرگ به زبان مازندرانی بود و کتابهای محبت نامه، جاودان نامه و نوم نامه را به مازندرانی و گویش استرآبادی نوشت.[۱] نعیمی در دین یارسان تجلی کامل حقیقت بوده و در متون یارسان از وی با نام شاه فضل یا شاه فضل ولی یاد شدهاست.[۲]
زندگی
فضلالله نعیمی در ۷۴۰ قمری در دوران تیمور گورکانی در استرآباد (گرگان) و به روایتی دیگر در آستاراآباد (در نزدیکی تبریز)[۲] به دنیا آمد. پدرش به نام ابومحمد عبدالرحمان جلالالدین قاضیالقضات استرآباد بود. در جوانی از طریق دوختن نوعی کلاه به نام طاقیه امرار معاش میکرد. پس از مدتی به اصفهان مهاجرت کرد. سپس به تبریز رفت و در این سفرها با علوم غریبه که در آن روزگار رایج بود آشنا شد و علم اعداد، جفر، علم اسماء و علم حروف را فراگرفت.[۱]
استرآباد وطن معنوی اوست که کتابهای نثر خود را به لهجه آن نگاشته و آن شهر را مقصود خدا از بلد امین در قرآن شمرده است.[۳] تبریزی خوانده شدن فضل صحیح نیست زیرا او خود را در نوم نامه ورق ۴۱۲ کمبریج استرآبادی میخواند.[۴]
جنبش حروفیه
فضلالله نعیمی جنبش حروفیه را بنیان گذاشت. از جمله یاران و شاگردان وی میتوان به عمادالدین نسیمی شیروانی و شیخ ابوالحسن اصفهانی (معروف به علیالاعلی) اشاره کرد {با سید ابوالحسن موسوی مدیسهای اصفهانی (۱۲۸۴–۱۳۶۵ ق) اشتباه گرفته نشود} هنگامی که کار جنبش بالا گرفت، میرانشاه تیموری فرزند تیمور گورکانی که حاکم آذربایجان بود فضلالله نعیمی را از شروان احضار کرده و وی را به قتل رساند. حتی پس از مرگ نیز در سال ۸۰۴ قمری سر و جسد وی سوزانده شد.[۱]
پیروان نعیمی اندیشه و مرام وی را در سراسر خاورمیانه رواج دادند. ابوالحسن اصفهانی پس از قتل وی به آناتولی گریخت و در آنجا به خانقاه بکتاشیان وارد شد و عقاید حروفی را به مذهب بکتاشیان وارد کرد.[۱]
آثار
از آثار مهم فضلالله نعیمی استرآبادی میتوان به جاودان کبیر و جاودان صغیر اشاره کرد که تحت عنوان جاودان نامه نیز از آنها نام بردهشدهاست که به مازندرانی نگاشته شده. البته این احتمال وجود دارد که این کتاب را عمادالدین نسیمی پس از مرگ وی نگاشتهباشد. از دیگر آثار وی میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
- انفس و آفاق، به فارسی
- عرفنامه
- نوم نامه، به زبان مازندرانی با گویش استرآبادی
- محبت نامه به مازندرانی
- عرشنامه
- دیوان اشعار[۱]
فضلالله نعیمی در دین یارسان
نعیمی در دین یارسان تجلی کامل حقیقت بوده و در متون یارسان از وی با نام شاه فضل یا شاه فضل ولی یاد شدهاست.[۲] با این حال در این متون زمان و مکان زیست وی با توجه به رمزی بودن متهای یارسان تغییر کردهاست. نورعلی الهی وی را از اعاظم و باطن داران اهل حق دانسته که در قرن سوم هجری در سوریه میزیسته، ذات مهمان بوده و از نسیمی، زکریا و ترک سربریده به عنوان یاران وی یاد کردهاست.[۵] این احتمال وجود دارد که الهی وی را عمداً یا سهواً با فضل بن شاذان که در قرن سوم هجری میزیست و از یاران عربتبار علی بن موسی الرضا امام هشتم شیعیان بود (و وی نیز در نیشابور به شاه فضل ملقب بود) اشتباه گرفتهباشد.
نمونه اشعار
یکی از مهمترین و معروفترین اشعاری که از فضلالله نعیمی به جای ماندهاست قدسیان آسمان است:
با قدسیان آسمان، من هر شبی یاهو زنم | گر صوفی از لا دم زند، من دم ز الا هو زنم | |
باز هوایی نیستم، تا تیهوی جانها برم | عنقای قاف قربتم، کی بانگ بر تیهو زنم؟ | |
من کوکویی دیوانهام، صد شهر ویران کردهام، | بر قصر قیصر قی کنم، بر تاج خاقان قو زنم | |
قاضی چه باشد پیش من؟ مفتی چه داند کیش من؟ | چون پشت پای نیستی بر حکم و بر یرغو زنم | |
خاقان اردودار اگر از جان نگردد ایل من، | صاحبقران عالمم، بر ایل و بر اردو زنم | |
ای کاروان، ای کاروان، من دزد شبرو نیستم | من پهلوان کشورم، من تیغ رویارو زنم | |
ای باغبان، ای باغبان، در بستهای بر من چرا؟ | بگشا دری این باغ را، تا سیب و شفتالو زنم | |
ای نفس هندووش برو، ترکی مکن با من که من، | سلطان صاحب قوتم، بر ترک و بر هندو زنم | |
گر آسیای معرفت بیبار ماند ساعتی، | من بر فراز نه فلک از بهر او توتو زنم | |
نفس است کدبانوی من، من کدخدای و شوی او | کدبانو گر بد میکند، بر روی کدبانو زنم | |
تا دوست دارندم خسان از بهر آرایش کنون، | همچون زنان فاحشه کی شانه برگیسو زنم؟ | |
خیز ای نعیمی پیش من بنشین به زانوی ادب، | من پادشاه کشورم کی پیش تو زانو زنم؟ |
این شعر با تغییراتی در سال ۱۳۸۶ توسط محمد اصفهانی و علیرضا عصار با عنوان ترانه ی ای کاروان خوانده شده است