کمالالدین مسعود خُجندی معروف به شیخ کمال و کمال خجندی از عارفان و شاعران پارسیگوی قرن هشتم هجری بود. تولدش در خجند فرارود بود؛ اما پس از سفر حج در تبریز ساکن شد.
امام کمال خجندی چنان شیفته اقطاب عرفان آذربایگان بود ، تو گویی از خورکند(به عربی:خجند) بر فراز ماوراالنهر ، از تبریز می شنید بوی جوی مولیان را ، که در وصف سه جوی پر آب اش ؛ سرخاب ، چرنداب و گجَل سروده است : (این سه بعدها نام محلات معروف تبریز شدند)
کمالالدین مسعود خُجندی |
---|
درگذشت | ۷۹۲ هجری قمری یا ۸۰۸ هجری قمری
تبریز |
---|
آرامگاه | تبریز: آرامگاه دوکمال |
---|
نامهای دیگر | کمال خجندی |
---|
پیشه | عارف و شاعر |
---|
لقب | شیخ |
---|
مذهب | اسلام |
---|
تبریز مرا راحت جان خواهد بود | | پیوسته مرا ورد زبان خواهد بود |
تا در نکشم آب چرنداب و گجَل | | سرخاب ز دیده ام روان خواهد بود |
با اینکه شاعری پیشهٔ اصلی او نبودهاست، دیوانش مشتمل بر حدود هشتهزار بیت است که بخش اصلیاش غزلهای اوست. نمونهای از غزلیات:
عرفات عشقبازان سر کوی یار باشد | | به طواف کعبه زین درنروم که عار باشد |
چو سری بر آستانش ز سر صفا نهادی | | به صفا و مروهای دل دگرت چه کار باشد |
قدمی ز خود برون نِه به ریاض عشق، کاینجا | | نه صداع نفحهٔ گل نه جفای خار باشد |
به معارج اناالحق نرسی ز پای منبر | | که سری شناسد این سِرّ که سزای دار باشد |
ز میِ شبانه ساقی قدحی بیار پیشم | | نه از آن میی که او را به سحر خمار باشد |
نکند کمال دیگر طلب حضور باطن | | که قرارگاه زلفش دل بیقرار باشد |
شیخ کمال در خدمت سلطان حسین جلایر درآمد و در خانقاهی که سلطان برای او ساخته بود به سر میبرد. وی از شاعران بزرگ اواخر قرن هشتم است که مخصوصاً در غزلسرایی مهارت داشت. دیوان او شامل غزلهای مطبوع زیاد وغالبا مقرون به ذوق عرفانی است.
کمال خجندی معاصر حافظ بود و درباره او چنین گفتهاست:
نشد به طرز غزل هم عنان ما حافظ | | اگرچه در صف رندان ابوالفوارس شد |
از اشعار اوست:
عشق حالی است که جبریل بر آن نیست امین | | صاحب حال شناسد سخن اهل یقین |
جرعهای بر سر خاک از می عشق افشاندند | | عرش و کرسی همه بر خاک نهادند جبین |
اهل فتوی که فرورفته کلک و ورقند | | مشرکانند که اقرار ندارند به دین |
مفلس عشق ندارد هوس منصب و جاه | | خاک این راه به از مملکت روی زمین |
شب قرب است مرو ای دل حق دیده به خواب | | که سر زندهدلان حیف بود بر بالین |
ای که روشن نشدت حال دل سوختگان | | همچو شمع از سر جان خیز و بر آتش بنشین |
کمالالدین خجندی در سال ۷۹۲ هجری قمری یا ۸۰۸ هجری قمری درگذشت. آرمگاه او در تبریز است. این بیت بر لوح آرامگاه او ثبت شدهاست:
کمال از کعبه رفتی بر در یار | | هزارت آفرین مردانه رفتی |