زندگینامه علامه طباطبایی (۱)
مطالعه این نگاره “ده دقیقه” از زمان شما را به خود اختصاص خواهد داد. همچنین به علت وسعت شخصیت علمی و فرهنگی علامه طباطبایی به دو بهش تقسیم شده است:
بخش اول:
من در خاندان علمى در شهر تبریزکه از زمانهاى دور شهرت علمى پیدا کرده متولد شدم، در پنج سالگى مادرم را و در نه سالگى پدرم را از دست دادم، واز همان کودکى درد یتیم بودن را احساس نمودم ولى خداوند متعال بر ما منت نهاد و زندگى را از نظر مادى بر ما آساننمود، وصى پدرم به منظور عمل به وصیت آن مرحوم از من و برادر کوچکترم مواظبت مىکرد و با اخلاقى نیکو واسلامى از ما نگهدارى مىکرد با اینکه همسرش از ما بچههاى کوچک مراقبت مىکرد خادمى را نیز به این منظوراستخدام کرد.
مدتى از عمرمان که گذشت به مدرسه راه یافتیم و زیر نظر معلم خصوصى که هر روز به منزل ما مىآمد به آموختن زبان فارسى و آداب آن و درسهاى دیگر ابتدایى پرداختیم و پس از شش سال از آن درسها فارغ شدیم. در آن زمان براى درسهاى ابتدایى برنامه مشخصى وجود نداشت بلکه هنگام ورود دانش آموز به مدرسه برنامهاىبه صورت مقطعى تهیه مىشد و هر کسى بر حسب ذوق و استعداد خود تعلیم مىدید. من درس قرآن کریم (که پیش از هر چیز آموزش داده مىشد) و «گلستان » و«بوستان»، سعدىشیرازى،«نصابالصبیان»، «انوار سهیلى»، «اخلاق مصور»، «تاریخ» معجم»، «منشئات امیرنظام» و «ارشادالحساب» رابه پایان بردیم.
اینگونه بود که بخش اول تحصیلات من به پایان رسید. سپس به فرا گرفتن علوم دینى و زبان عربى پرداختیم و بعد از هفت سال متنهاى آموزشى را که آن زمان در حوزهعلمیه مرسوم بود فرا گرفتیم، در طى این مدت، در علم صرف و اشتقاق کتابهاى: «امثله»، «صرف میر» و «تصریف» درنحو کتابهاى: «العوامل فی النحو»، «انموذج»، «صمدیه»، «الفیه ابن مالک » همراه با« شرح سیوطى» و کتاب «نحو جامى»،«مغنی اللبیب» ابن هشام، در معانى و بیان: کتاب «المطول» تفتازانى، در فقه: «الروضه البهیه » معروف به شرح لمعهشهید ثانى، «مکاسب» شیخ انصارى، در اصول فقه: کتابهاى«المعالم فی اصول الفقه» شیخ زین ن،«قوانینالاصول» میرزاى قمى، «رسائل» شیخ انصارى، «کفایه الاصول» آیت الله آخوند خراسانى، در منطق: کتابهاى«الکبرى فی المنطق»، «الحاشیه»، «شرح الشمسیه»، در فلسفه: «الاشارات و التنبیهات» ابن سینا، در کلام:«کشف المراد» خواجه نصیرالدین را خواندم و این گونه بود که متنهاى درس غیر از فلسفه متعالیه و عرفان را بهاتمامرساندم.
براى تکمیل درسهاى اسلامى خود به نجف اشرف مشرف شدم و در درس استاد آیت الله شیخمحمد حسین اصفهانى حضور پیدا کردم. همچنین به مدت شش سال متوالى خارج اصول فقه را خواندم، در طى اینمدت درسهاى عالى فقه شیعى را نزد استادمان آیت الله نائینى تحصیل کردم و نزد آن بزرگوار دوره کامل خارجاصول فقه را نیز به مدت هشت سال نزد آن بزرگوار به پایان بردم، و در کلیات علم رجال نزد مرحوم آیت اللهحجت کوهکمرى درس خواندم.
استاد من در فلسفه اسلامى، حکیم اسلامى سید حسین بادکوبهاى بود که نزد آن حضرت کتابهاى منظومهسبزوارى، اسفار و مشاعر سبزوارى، اسفار و مشاعر ملاصدرا، شفاء ابنسینا، کتاب اثولجیاى ارسطو، تمهید القواعدابن ترکه و اخلاق ابنمسکویه را خواندم.
استاد بادکوبهاى ضمن ابراز علاقه وافر به بنده خود بر درسهایم اشراف کامل داشت و سعى مىنمود که ریشههاىتربیت را در اعماق وجود من مستحکم سازد و همواره مرا به مدارج اندیشه و راههاى استدلال راهنمایى مىفرمود، تااینکه در طرز تفکر خود بر آن روش خو گرفتم سپس به من فرمود تا در درس استاد هیئت و نجومسید ابوالقاسم خوانسارى حاضر شوم. من نیز نزد او دوره کامل ریاضیات عالى و علم هندسه در هر دو بخش: هندسهفضائى و هندسه مسطحه و جبر استدلالى (جبر گزاره) را خواندم.
سپس به علت نابسامانى وضع اقتصادى به ناچار به وطن خود بازگشته و در شهر تبریز زادگاه خود منزل گزیدم، درآنجا بیش از ده سال اقامت کردم و در واقع آن روزها روزهاى سیاهى در زندگى من بود زیرا به علت نیاز شدید مادى کهبراى گذراندن زندگى داشتیم از تفکر و درس دور گشته و به کشاورزى مشغول شدم،
زمانى که در آنجا بودم احساسمىکردم که عمرم تلف مىشود فقر و تهیدستى روح مرا تیره و تار نموده و ابرهاى درد و رنج بر روى من سایهمىگستراندند، چرا که از درس و تفکر دور بودم، تا اینکه دیده خود را بر وضع زندگیمان بستم و شهر تبریز را به مقصدشهر مقدس قم ترک گفتم.
هنگامى که به این شهر وارد شدم احساس کردم از آن زندان رنج و درد رهایى یافتم، و خداىمنان را شاکرم که دعاى مرا اجابت نمود و در راه علم و آماده سازى رجال دین و تربیت نسل صالح براى خدمت بهاسلام و شریعت محمدى صلىالله علیه و آله، توفیق را نصیب من ساخت، و تاکنون روزگارم در این شهر مقدس کهحرم رسول الله است، سپرى شده است.
البته، براى هر کس در طول زندگى به مقتضاى شرایط روزهاى تلخ و شیرینىوجود دارد، به خصوص براى من از این جهت که مدتى از عمر خود را با یتیمى و دورى از دوستان خود گذراندم و باتمام وجود درد یتیمى را لمس کردم و با حوادث دردناکى در طول زندگى خود روبرو شدم ولى خداوند منان مرا از یادنبرده، لحظهاى به خود وا نگذاشت. و همواره با نفحات قدسىاش مرا در لغزشگاههاى خطرناک یارى کرده است واحساس مىکنم که گوئى قدرتى پنهانى مرا به خود جذب نموده و تمام موانع را از سر راه من برداشته است.
هنگامى که کودک بودم درس صرف و نحو را مىآموختم، هیچ رغبتى در خود براى ادامه درس و تحصیلنمىیافتم، چهار سال گذشت و من نمىفهمیدم که چه بخوانم، ولى بناگاه آرامش در وجودم پدید آمد که گوئى انساندیروزى نیستم، و در راه علم و اندیشه با جدیت و درک کامل پیش مىرفتم، و از آن روز بحمد الله تا آخر روزهاى درسکه در حدود هفده سال به طول انجامید در راه طلب علم و دانش هیچگونه سستى برایم پیش نیامد و تمام رخدادها ولذتها و مرارتهاى زندگى به فراموشى سپرده، و از همه چیز و همه کس بریدم مگر اهل علم و اصحاب فضیلت، و برنیازهاى روزمره اولیه اکتفا کرده و خود را وقف درس و تعلیم و نشر معارف دینى و تربیت طلاب نمودم.
بارها شب را تا به هنگام صبح مشغول مطالعه بودم و به خصوص در دو فصل بهار و پاییز، و چه بسیار معضلاتعلمى که در طى مطالعه براى من حل شده است و درس فردا را قبل از اینکه روزش فرا برسد خود مىخواندم تا هنگامرویاروى با استاد هیچ مشکلى براى من باقى نماند.
تالیفات
کتابهایى که در نجف تالیف کردم
۱ رساله فی البرهان
۲ رساله فی المغالطه
۳ رساله فی الافعال
۴ رساله فی الترکیب
۵ رساله فی الاعتباریات (الافکار التی یخلقها الانسان)
۶ رساله فی النبوه منامات الانسان
کتابهایى که در تبریز تالیف کردم
۱ رساله فی اثبات الذات
۲ رساله فی الصفات
۳ رساله فی الافعال
۴ رساله فی الوسائط بین الله و الانسان
۵ رساله فی الدنیا
۶ رساله فی بعدالدنیا
۷ رساله فی الولایه
۸ رساله فی النبوهاین رسالهها در مقایسه بین عقل و نقل است.
۹ رساله فی انساب السادات الطباطبائیین فی آذربایجان
کتابهائى که در قم تالیف نمودم:
۱ المیزان فی تفسیر القرآن، در بیست جلد به زبان عربى است و نیز به زبان فارسى ترجمه شده و از آن ۳۷ جلدمنتشر شده است، این تفسیر، قرآن را با خود قرآن تفسیر مىکند که نور هدایت است، چرا براى خود هدایت نباشد؟
۲ اصول فلسفه و روش رئالیسم در ۵ جلد، ولى ۴ جلد تاکنون چاپ شده است.
۳ تعلیقه على کفایه الاصول
۴ تعلیقه على کتاب الاسفار تالیف ملاصدراى شیرازى
۵ وحى یا شعور مرموز
۶ رسالهاى در حکومت اسلامى به زبانهاى فارسى، عربى و آلمانى
۷ گفتگو با پروفسور کربن درباره شیعه سال ۱۳۳۸ ه.
۸ گفتگو با پروفسور کربن سال ۳۹ ۴۰ درباره نقش تشیع در جهان امروز
۹ رساله فی الاعجاز
۱۰ علی و الفلسفه الالهیه، به زبان فارسى نیز با عنوان على و فلسفه الهى ترجمه شده است.
۱۱ شیعه در اسلام
۱۲ قرآن در اسلام
۱۳ تمام سخنانى که در تعریف شیعه بر «کنت مورکان» استاد دانشگاه هاروارد آمریکا القا کردم.
۱۴ سنن النبی صلى الله علیه و آله که محمد هادى فقهى آن را در ۴۰۰ صفحه به زبان فارسى ترجمه کرده است.