زندگینامه طاهره قُرَّهُ العَین
فاطمه زرینتاج برغانی قزوینی ملقب به زَکیّه یا اُمّ سَلَمَه و مشهور به طاهره و قُرَّهُالعَین (زادهٔ ۱۲۳۰، ۱۲۳۱ یا ۱۲۳۳ قمری – درگذشتهٔ ۱۲۶۸ قمری) شاعر و محدث ایرانی، از اولین مریدان سید علیمحمد باب و از رهبران جنبش باب بودهاست.
پدر و مادرش هر دو مسلمان و مجتهد بودند. وی همانند یکی از عموهایش ابتدا به شیخیه گرایش پیدا کرد و برای مدتی رهبری بخشی از شیخیه در کربلا و عراق را به دست گرفت. با علنی شدن دعوت سید علیمحمد باب، طاهره به وی گروید و بدون آنکه موفق شود تا پایان عمر او را از نزدیک ببیند، در زمره نزدیکترین یاران او درآمد. او نخستین زن بابی بود که روبنده از صورت برگرفت و اعلام نمود که با آمدن آیین بیانی، احکام اسلام ملغی شدهاست.
او به اتّهام دست داشتن در قتل عموی بزرگش محمدتقی برغانی معروف به «شهید ثالث» بازداشت شد و سه سال بعد، مدتی پس از ترور نافرجام ناصرالدینشاه و همزمان با بسیاری از بابیان دیگر، در تهران به جرم فساد فیالارض اعدام شد. او اولین زنی بود که به این اتهام اعدام شد.
از طاهره اشعاری باقی ماندهاست که بر سر انتساب پارهای از این اشعار به وی اختلاف نظر وجود دارد. از سویی طاهره تفسیری انقلابی از بابیگری ارائه کرد که موجب جدایی در جامعه بابیها در ایران و عراق گردید، ولی از سوی دیگر همین تفسیر باعث پیوند موعودگرایی با مفهوم باب شد. طاهره برترین شخصیت زن در آیین بیانی و سومین و شناختهشدهترین شخصیت زن در آئین بهایی است. یکی از مشهورترین کارهای او برداشتن روبنده در واقعه بدشت بود. برخی نویسندگان معاصر این عمل را در جهت آزادی زنان و عملی فمینیستی توصیف کردهاند. اما دیدگاه مقابلی، طاهره را فعال فمینیست ندانسته و کارهایی مانند برداشتن روبنده در واقعه بدشت را بیشتر نمادی از الغای شریعت اسلام و اعلام شریعتی نو به نبوت سید علیمحمد باب میداند.
تولد و نامها:
نام کامل او فاطمه زرین تاج برغانی قزوینی است. به گفتهٔ افسانه نجمآبادی و ریچارد فولتز نام او فاطمهبیگم برغانی بودهاست.عباس افندی گفتهاست که طاهره، در کودکی امسلمه نامیده شد، نامهای دیگر طاهره، قرهالعین، زرین تاج، زکیه، و هنده میباشد. مردم قزوین وی را با نام دختر آقا یاد میکردند. نام «فاطمه»، برای بسیاری از بابیها، مفهومی از بازگشت و رجعت فاطمه زهرا، دختر پیامبر اسلام را القا مینمود. وی پس از آنکه با سیدکاظم رشتی، رهبر شیخیه، مکاتبه و ارتباط برقرار کرد توسط او قرهالعین (مجازاَ به معنای نور چشم؛ مایهٔ سرور، یا روشنی چشم) نامیده شد.مورخ عراقی، علی الوردی، در کتاب لمحات اجتماعیّه، موی وی را بور و زرین عنوان کرده و آن را دلیل بر لقب زرین تاج به وی دانسته است، زیرا که او را صاحب تاج طلایی میداند.
درباره منشاء لقب «طاهره» اتفاق نظر وجود ندارد. شوقی افندی، عباس افندی، ملامحمد زرندی و مارتا روت به عنوان منابع بهایی گفتهاند که نام طاهره توسط حسینعلی نوری، رهبر بهائیان، به او اطلاق شدهاست. بلومفیلد و سوزان استایلزمنک یک نامه سید علیمحمد باب به وی را سرآغاز استفاده این لقب دانستهاند.
ریچارد فولتز سال تولد طاهره را ۱۸۱۴ م (۱۲۳۰ یا ۱۲۳۱ ق) میداند. بهنوشته دنیس مکایون بیشتر منابع سال تولد طاهره را ۱۸۱۷ م (۱۲۳۳ ق) نوشتهاند، اما او براساس مدارک ثبت شده در نزد خانواده و بازماندگان طاهره، تولد او را ۱۲۳۰ یا ۱۲۳۱ ق (۱۸۱۴م) میداند.سوزان استایلزمنک نیز تولد او را ۱۲۳۳ق (۱۸۱۷م) ذکر کردهاست.موژان مومن نیز گزارش میکند که اغلب منابع بهایی تاریخ تولد طاهره را ۱۲۳۳ق (۱۸۱۷م) ثبت کرده و علی الوردی تاریخ تولد وی را بر اساس مدارک موجود نزد بازماندگان وی، ۱۲۳۰ یا ۱۲۳۱ ق (۱۸۱۴ م) استخراج نمودهاست.
خانواده:
خانه پدری طاهره در قزوین
طاهره در یک خانوادهٔ روحانی شیعه در قزوین به دنیا آمد. مادرش آمنه خانم قزوینی، و پدرش ملا محمدصالح برغانی هر دو مجتهد بودند. علاوه بر این پدرش به واسطه تفسیر قرآن و تالیف بیش از سیصد کتاب دینی، شهرت و مرجعیتی در میان اهالی قزوین داشتهاست.خانواده مادری او پیرو شیخیه بودند. اما خانواده پدری او از اصولیان معتقد و ثروتمند بهشمار میآمدهاند. وی دستکم سه برادر به نامهای عبدالوهاب، محمدحسن و محمد و یک خواهر به نام مرضیه داشتهاست. موژان مومن او را بزرگترین دختر از میان هفت دختر و هشت پسر خانواده برغانی میداند.
او همچنین عروس عمویش محمدتقی برغانی ملقب به شهید ثالث بود. حاصل ازدواج او در چهارده سالگی یا سیزده سالگی با پسرعمویش ملا محمد برغانی، چهار یا سه فرزند به نامهای شیخ ابراهیم، شیخ اسماعیل و شیخ اسحاق و دختری به نام زینب یا سارا بود.در وجود فرزندی به نام شیخ اسحاق، میان منابع اختلاف وجود دارد. از میان فرزندان، هیچکدام از مادر خود در زمینه گرایش به شیخیه و سپس گرویدن به باب پیروی نکردند.
تکفیر شیخیه توسط پدرشوهر طاهره و اختلاف عقیده شوهرش با آنان، باعث شد تا طاهره و همسرش از یکدیگر جدا شوند. در این زمان طاهره به مدت سه سال به کربلا بازگشت ولی فرزندان وی نزد پدر خود باقی ماندند. به گفته عباس امانت، به نظر نمیرسد که زندگی آنان از آغاز، خالی از نزاعهای خانگی بوده باشد.
تحصیلات و گرایش به شیخیه:
طاهره در کودکی حافظ قرآن بود و به حل مسائل فقهی علاقه نشان میداد. او توانست تحصیلات عالی حوزوی نزد پدر و مادرش و همچنین سایر اعضا خانواده داشته باشد او ادبیات و شعر فارسی را نزد مادر خود و فقه، اصول، حدیث و تفسیر را نزد پدر، برادر(عبدالوهاب) و عمویش(شهید ثالث) فراگرفت. وی همچنین فلسفه، حکمت و عرفان را نزد دو تن از پسرعموهای پدرش آموخت. برخی منابع، بلاغت و فصاحت کلام وی را تائید کردهاند.
دنیس مکایون در مقطعی از زمان او تصمیم گرفت تا با مراجع شیعه مکاتبه کند و از آنان اجازه اجتهاد بگیرد. از نوشتههای خود او چنین برمیآید که مجتهدان شیع در عین حال که طاهره را دارای شرایط اجازه اجتهاد میدانستند، اعطای اجازه به یک زن را خلاف عرف میدانستند.
چه بطور مستقل و یا آنطور که گفتهشدهاست تحت تاثیر پسر داییاش، ملاجواد ولیانی و یا عمویش ملامحمدعلی برغانی، طاهره به شیخیه گرایش پیدا کرد.پس از ازدواج، او مشتاقانه دروس شیخ احمد احسایی(مؤسس مکتب شیخیه که عموی کوچکترش ملامحمدعلی برغانی نیز به او گرایش داشت) را دنبال میکرد. شوهر و پدرشوهر طاهره بر سر مسایل اعتقادی با وی دشمنی داشتند.مبنای اعتقادی شیخیه چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن چهارم بود. آنان معاد و عدل را در زمره اصول دین نمیشمردند و در عوض به رکن چهارم یا باب امام زمان اعتقاد داشتند.
اقامت در عراق:
طاهره اندکی پس از ازدواج و به همراه همسرش برای سیزده سال به کربلا و نجف رفت و تحصیلات در زمینه فقه، کلام و سایر علوم دینی را دنبال نمود. او موفق شد در کربلا در محضر سیدکاظم رشتی تدریس نموده و در سال ۱۸۴۱ به همراه همسر و خانودهاش به قزوین بازگردد.در طول این مدت، همسرش به تحصیل نزد ملامحمدباقر قزوینی از روحانیون اصولی میپرداخت و طاهره به شیخیه گرایش داشت. در بازگشت به قزوین این دو از یکدیگر جدا شده و پس از وقفهای سه ساله، در سال ۱۸۴۴ طاهره به همراه خواهر و شوهرخواهرش به کربلا بازگشتهاند.
در طول این سه سال، طاهره افکار جدید شیخی را بهصورت علنی تبلیغ میکرد. همین باعث شده بود تا همسر، عمو و پدرش او را به خاطر گرایشش به شیخیه سرزنش کرده و او را از مطالعه بیشتر افکار شیخی برحذر بدارند. به نظر میرسد او نیز ابتدا از حمایت عموی کوچکترش ملاعلی و بعدتر از حمایت شوهرخواهرش ملامحمدعلی قزوینی (که بعدها یکی از حروف حی شد) برخوردار بودهاست.طاهره بعد از شیخ احمد احسایی، با جانشین او سید کاظم رشتی، رهبر شیخیه مکاتبه داشت.در همین مکاتبات بود که به وسیله او به «قرهالعین» ملقب شد. سیدکاظم رشتی سخت تحت تاثیر استعداد این زن جوان قرار گرفت. از طرفی او خوشحال بود که در میان خانواده برغانی، که شیخیه را تکفیر کرده بودند، بهجز ملاعلی هواداری دیگر نیز یافتهاست.
در این میان طاهره تصمیم گرفت با خواهر و شوهرخواهرش دوباره به کربلا بازگردد. ملاصالح نتوانست او را از تصمیم خود بازگرداند. از سوی دیگر ملا صالح هرگز فتوای تکفیر شیخیه توسط برادرش را تأیید نکرده بود. بنابراین سفر دوم طاهره به کربلا در حدود سال ۱۸۴۳ انجام شد. ولی سیدکاظم رشتی حدوداً ۱۰ روز پیش از رسیدن طاهره به کربلا درگذشته بود.طاهره با حمایت بیوه سید کاظم رشتی، اجازه یافت که به تدریس شاگردان سیدکاظم از پس پرده بپردازد.
گرویدن به باب:
سید علیمحمد شیرازی مشهور به باب
منابع اولیه موجود، در مورد سالهای بعدی زندگی طاهره متناقض هستند. بیشتر منابع چنین مینویسند که طاهره زمانی که احتمالاً از طریق ملا علی بسطامی اخبار دعوت سیدعلی محمد باب را شنید، دوباره در کربلا حاضر بود.اما طاهره در نامهاش به پسر داییاش ملا جواد ولیانی تأکید کردهاست که او زمانی که در قزوین بوده، در مورد ظهور باب شنیدهاست. به گفته دنیس مکایون طاهره احتمالاً اندکی پس از این و همزمان با آمدن ملا علی بسطامی، به کربلا برگشتهاست.
به گفته ادوارد براون، طاهره در زمانی که در کربلا مشغول تدریس بود، عریضهای به شیعه کامل یا همان رکن چهارم ناشناس نوشت و آن را به ملاحسین بشرویه که از شاگردان برجستهٔ سیدکاظم رشتی بود، سپرد. وی همچنین از ملاحسین خواست تا هرگاه به «رکن چهارم» دست یافت، بدون تامل این عریضه را تقدیم او کند. شش ماه بعد از درگذشت سیدکاظم رشتی، ملاحسین بشرویه به شیراز رسید و سیدعلیمحمد شیرازی را شایستهٔ احراز مقام «شیعهٔ کامل» دید و نه تنها خود به جرگهٔ مریدان او درآمد، بلکه با ارائه نامهٔ از پیش نوشته شدهٔ قرهالعین، او را نیز در زمرهٔ حروف حی یا هجده نفر اولی که سیدعلی محمد را «باب» ارتباط با امام غایب میشناختند، محسوب کرد.او همچنین نخستین زنی بود که به آئین جدید گروید. بهائیان معتقدند که او از طریق رؤیای صادقه به سید علیمحمد باب ایمان آورده است. در این راستا، ملا علی بسطامی در عراق به دیدار طاهره میرود. او تفسیر سوره یوسف یا قیوم الاسماء را به طاهره میدهد. طاهره یکی از جملاتی که در خواب دیده بود را در آن کتاب میبیند و لذا به باب ایمان میآورد. از میان ۱۸ حروف حی که به عنوان ۱۸ مؤمن اولیه به باب بودند، ۱۷ نفر آنها از طریق خواب به باب ایمان آوردند.به هرحال، طاهره هیچگاه تا پایان عمر، علیمحمد باب را از نزدیک ندید.
در مقابل دیدگاه اکثریت در مورد گرویدن طاهره به آئین باب، دیدگاه اقلیتی وجود دارد که ضمن تائید گرایش قرهالعین به شیخیه، بابی بودن او را مردود میدانند. جمعی از اعضای خانواده و بازماندگان وی و همچنین چندتن از شخصیتهای دینی بر این نظرند که مورخان مستقل آن دوره به واسطه جّو مذهبی و سیاسی حاکم بر محیط، سکوت اختیار کردند و مورخان نزدیک به حکومت قاجاریه، دیدگاههای رسمی حکومت را به عنوان واقعیت منعکس کردند.زینب، تنها دختر طاهره که در تمام سفرها وی را همراهی کرد و در دوران حبس او در تهران تا زمان اعدام با وی در ارتباط بود، بر درگذشت مادرش به مذهب شیعه تاکید کردهاست. همچنین شیخ ابراهیم، پسر بزرگ وی نیز او را مسلمان دانسته و به عبادات اسلامی او در زندان خانگی، پیش از اعدام، استناد نمودهاست.
حضور در کاظمین، کربلا و بغداد:
به گفته افسانه نجمآبادی او به تدریج رهبر شیخیه اقلیت شد که سرانجام به جنبش سید علیمحمد باب پیوستند.لاوسون نیز بر رهبری او بر شیخیه در عتبات تاکید کردهاست.اکثریت شیخیه، پیرو محمدکریمخان کرمانی شدند و از پیروی سید علیمحمد باب خودداری کردند.در کربلا طاهره بهعنوان نماینده رسمی بابیان درآمد و خود باب، در بیش از یک نامه، این نقش طاهره را تایید کرد. بهگفته دنیس مکایون عملکرد طاهره در این نقش، باعث برانگیختن سوءظنها و دشمنیهایی علیه بابیان شد. همچنین در دوران فعالیت طاهره در کربلا انشقاق و جدایی بین پیروان باب در کربلا پیش آمد. از مهمترین آنها انشقاقی بود که بین طاهره و طرفدارانش از یک طرف و ملااحمد معلم حصاری و پیروانش از سوی دیگر بهوجود آمد. ملااحمد دلیل مخالفتش را با طاهره، بدعتهای نادرستی عنوان میکرد که بهگفته او توسط طاهره در تعالیم باب بوجود آمدهاست.
در سال ۱۸۴۶ طاهره برای مدت ۶ ماه به کاظمین رفت و در آنجا به تدریس پرداخت. موژان مومن گزارش میکند که او در این شهر به فتوای خود که بر اثر اجازه علیمحمد باب بود، گاهی در گرما روبنده از صورت بر میگرفتهاست. در سایر مواقع تدریس او به مردان از پس پرده انجام میشد.
کتاب لمحات اجتماعیه مینویسد با بازگشت طاهره از کاظمین (که مدت ۶ ماهی در آنجا به سربرد) به کربلا در سال ۱۸۴۷ میلادی، وی دیگر طریق تقیه را کنار نهاد و به تبلیغ آشکار پرداخت. در این میان شکافی بین بابیان ایجاد شد. عدهای طرفداران طاهره بودند که به قرتیه شهرت یافتند. در میان قرتیه ملاّ باقر تبریزی یکی از حرف حی دیده میشد.گروه دیگر با شیوه طاهره در ابلاغ آشکار آئین باب موافقت نداشتند. این گروه به طرفداری از ملاّ احمد خراسانی (حصاری) که سرپرست خانه جناب سیّد کاظم رشتی بود پرداختند. نظر الوردی مبنی بر دو گروه شدن بابیان مستند به دو مدرک است. اول کتاب عقاید الشیخیه که ملا احمد حصاری مؤلف آن است و در آن از طاهره انتقاد کرده است و او را به جای بنت صالح، بنت طالح خوانده است. مدرک بعدی رساله شیخ سلطان کربلایی است. این رساله در جلد سوم کتاب ظهور الحق آمده است.شیخ سلطان در این رساله از طاهره دفاع کرده است و با ملا احمد مخالفت نموده است.
طاهره در منزل رشتی برای سه گروه، جلسات درس جداگانه تشکیل میداد. جلساتی که بر روی هر علاقهمندی باز بود؛ کلاسهایی که مخصوص مردان بابی بود و همچنین کلاسی که مخصوص زنان بابی بود. علاوه بر اینها، طاهره جلساتی داشت که به خواص یاران او تعلق داشت و در آنها تعالیم خاص شیخیه و بابیه را مطرح میکرد.[او در کربلا محبوبیت زیادی در میان شاگردان خود بهدست آورد.طاهره همچنین به ترجمه کتاب قیومالاسماء باب پرداخت و هر روز آن کتاب را در مدرس خویش تفسیر و تدریس میکرد.این کتاب و دیگر کتب بابی، خالی از خشونت نیست. به گفته محمدحسینی، وی در بدشت فعالیت مسلحانه را بر اساس تعالیم کتاب قیومالاسماء مجاز اعلام کرد.
با بازگشت طاهره به کربلا، شایعه بابی شدن وی نیز به گوش علمای شیعه رسید. علمای کربلا خواهان اخراج طاهره از شهر بودند. او در ماه محرم خشم علما را با پوشیدن تعمدی لباسهای شاد و ظاهر شدن بینقاب به بهانه جشن تولد باب بر انگیخت. به نوشته محمد حسینی، در منزل سید کاظم، هرساله مراسم روضه خوانی به مناسبت محرم برپا میشده است. طاهره در زمان سکونتش در کربلا و پس از مرگ سید کاظم، در ماه محرمی، مراسم عزاداری حسین بن علی، امام سوم شیعیان، را تعطیل کرد، زیرا که با شب تولد باب قرین شده بود. به جای آن مراسم حنا بندان راه انداختند، لباسهای رنگین پوشیدند. بنابراین گروهی به تحریک روحانیان کربلا به محل سکونت وی حمله کردند. حکومت عثمانی ناچار به مداخله شد و ابتدا وی را در کربلا در حبس خانگی نگه داشت. سپس وی را به بغداد اعزام نمود. طاهره سرانجام در اوایل سال ۱۸۴۷ میلادی در خانه شهابالدین آلوسی، مفتی اهل سنت بغداد، در حبس خانگی قرار گرفت.
اخراج از عثمانی و بازگشت به ایران:
در همین زمان فعالیتهای طاهره باعث آزردگی خانواده او در قزوین شده بود. همچنین کارهایی مانند کشف حجاب طاهره باعث رواج شایعاتی در مورد بیاخلاقیهای طاهره شده بود. در چنین موقعیتی پدر طاهره از طریق خویشاوندی در عراق، والی عراق را ترغیب نمود، که طاهره را به ایران برگرداند.
مدتی بعد و در سال ۱۸۴۷ میلادی، طاهره به دستور حاکم عثمانی عراق از عراق اخراج شد. او قصد داشت مستقیم به تهران و نزد شاه برود و بخت خود را برای دعوت او به آئین خود آزمایش کند. ولی پدرش متوجه شد و کسانی را به استقبال او فرستاد تا از میانه راه او را به قزوین باز گردانند.
سفر طاهره از عراق تا قزوین حواشی زیادی داشت. او به هر آبادیای میرسید شروع به تبلیغ آئین باب میکرد. در کرند غرب حدود ۱۲۰۰ نفر به او پیوستند. در کرمانشاه، همسر حاکم این شهر پیرو او شد.او برای مدت ۴۰ روز، با روحانیون این شهر مناظره کرد. در شهر صحنه اهل حق استقبال زیادی از او کردند.در همدان طاهره موفق شد ملاقاتهایی را با برخی روحانیون و زنان شاخص شهر ترتیب دهد. بسیاری از گروندگان به آئین جدید در طول این سفر، از خاندان سلطنتی بودند. در همدان مدتی در خانه پزشکی یهودی بنام عازار ساکن شد اما از ترس برنینگیختن شورشهای ضد یهودی، بهخاطر پناه دادن یک خانواده یهودی به یک زن شورشی مسلمان، طاهره مجبور به ترک آن خانه شد.
بازگشت به قزوین:
سرانجام طاهره پس از سه سال به قزوین بازگشت.در قزوین پدر طاهره تلاش کرد تا وی را از آئین باب منصرف کرده و به خانه شوهر سابقش بازگرداند، اما این تلاش ناموفق بود. همچنین با بازگشت طاهره به قزوین، ملامحمد، همسر طاهره، نیز برای برگرداندن طاهره به زندگی مشترکش تلاش کرد. محمدحسینی به نقل از زرندی مینویسد، ملامحمد به وسیله چندی از زنان پیغامی به همسرش فرستاد و درخواست کرد که به خانه او برگردد. طاهره در جواب همسرش میگوید: «از قول من به آن نادان بیشعور بگویید، اگر در ادّعای قرابت و خویشاوندی بامن راه صداقت میپیمودی و علاقه قلبی واقعی داشتی در این مدّت که من در کربلا بودم لااقلّ بدیدن من میآمدی و در حین مسافرت از کربلا به ایران با من همراه میشدی. پیاده راه میپیمودی و با کمال صمیمیّت کجاوه مرا محافظت میکردی و تمام راه را بخدمت من میپرداختی. آن وقت چون صمیمیّت تورا مشاهده مینمودم از خواب غفلت بیدارت میساختم و حقیقت امرالهی را برای تو شرح میدادم. حال که چنین نکردی و مدّت سه سال میگذرد که از هم جدا هستیم بهتر آن است که این مفارقت ابدی باشد. یعنی نه در این دنیا و نه در جهان دیگری برای ما ملاقات و اجتماع میسّر نشود. آری جدائی ما ابدی و مفارقت ما دائمی است. من از تو چشم پوشیدم و دیگر مورد اعتناء نخواهی بود.»ولی دامنه اختلافات خانوادگی در میان خانواده برغانی به طاهره و شوهرش خاتمه نیافت. اختلاف میان ملاعلی (عموی کوچکتر طاهره که بابی شده بود) با برادران بزرگترش شدت یافته بود. شوهرخواهر طاهره و برادرش (که به تازگی او هم بابی شده بود) در سوی دیگر اختلافات بودند.
از طرفی با ورود طاهره به قزوین، درگیریهای عمومی نیز در این شهر فزونی یافت. اصولیها و در راس آنان خانواده پدری طاهره از منابر به تبلیغ وسیع علیه بابیها پرداختند و مردم را از معامله با آنان منع کردند. این احکام به تدریج منجر به درگیریهایی در بازار قزوین شد. به تعبیر امانت، جنگ حیدری و نعمتی در شهر قزوین حاکم شد.
ترور محمدتقی برغانی:
پرده مجلس ترور محمدتقی برغانی در هنگام عبادت. این نگاره هفت سال پس از ترور و در کتاب مجالس المتقین که به قلم شهید ثالث نوشته شده بود، انتشار یافت. به گفته موژان مومن، «بدون شک زنی که در سمت راست و بر بالای سر قاتل بیحجاب بوده و شراب به دست دارد، نمادی از طاهره است.»
اندکی بعد محمدتقی برغانی، پدرشوهر سابق طاهره که رهبر مذهبی شهر شمرده میشد، در مسجد و هنگام عبادت مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. با آنکه قاتل که یک فرد بابی بود و از شیراز به قزوین آمده بود، دستگیر و زندانی شد و پیش از قصاص به جرم خود اعتراف کرد، ولی در قزوین شایع شد که طاهره در ترور عمویش دست داشته است. همسر سابق طاهره، ملامحمد تقی، وی را متهم به صدور فرمان قتل کرد.در نتیجه حاکم قزوین او را زندانی کرد، ولی طاهره موفق شد با کمک زنان بابی دیگر، از زندان بگریزد و به تهران برود. اندکی بعد، طاهره در بدشت فعالیت مسلحانه را نیز مجاز اعلام کرد.
طاهره با مطالعه کتاب قیوم الاسماء که ملا علی بسطامی در کربلا به او تقدیم کرده بود به باب گروید. در تعالیم کتاب قیوم الاسماء مطالب متنوعی از مدل برخورد خشونت آمیز و جنگ با غیر مؤمنین به باب آمده است. طبق گفته محمد حسینی در کتاب حضرت طاهره، وی در سفرهایش از عراق به ایران، در هر جایی به تبلیغ و تدریس کتاب قیوم الاسماء پرداخت. با این حال، صبیر آفاقی دست داشتن او در هر گونه عمل خشونتآمیز علیه اعضای خانوادهٔ خود را نامحتمل دانسته است. عباس امانت نیز با قاطعیت هرگونه نقش یا اطلاع طاهره را در این ترور رد میکند،ولی حمید دباشی نتیجهگیری امانت را «شتابزده» ارزیابی میکند. وی در ادامه میافزاید: «قرهالعین میتوانسته، به دلایلی کاملاً قابل توجیه برای هدف انقلابیاش، دستور ترور ملاتقی را، که مزاحمترین دشمن شیخیه و بابیه در قزوین بود، داده باشد؛ ولی همانند هر ارتباط پنهانی دیگری در یک ترور سیاسی، هیچ راهی برای اطمینان له یا علیه آن وجود ندارد.»
دستگیری و کشته شدن:
وضعیت فعلی قلعه طبرسی در مازندران
طاهره سالهای پایانی عمر را در این خانه در تهران زندانی بود.
ماجرای بدشت همچنین باعث شد که بابیها با ماموران حکومتی درگیر شوند.طاهره برای مدت نزدیک به یک سال روستا به روستا زندگی مخفیانهای داشت.وی زمانی که از نور قصد رفتن به جنگ قلعه طبرسی و پیوستن به سایر بابیها را داشت، با اتهام قدیمی صدور دستور کشتن عمویش دستگیر و به تهران اعزام شد.
برای مدت حدود سهسال، طاهره در بالاخانه محمد خان کلانتر، رئیس پلیس تهران در حبس خانگی بود. بر شهرت او افزوده میشد و زنان برجسته تهران نیز به دیدن او میرفتند. فرزانه میلانی استاد ادبیات فارسی و مطالعات زنان در دانشگاه ویرجینیا گفتهاست: «طاهره در آخرین سالهای عمر، دیگر نظریات مغایر با عقیدهٔ خویش را برنمیتافت. آرزوی او برای برقراری دیالوگ، برای درافتادن با اعتقادات مستقر زمان از راه گفتگو و تبادل نظر غیر قابل تحقق مینمود.»
در طول این سالها، باب اعدام شده بود و عدهای از هواداران او به قصد انتقام، به ناصرالدین شاه در نیاوران و در روز ۲۸ شوال ۱۲۶۸ هجری قمری تیراندازی کردند. این ترور نافرجام ماند. شاه نیز در عوض دستور کشتار بابیها را صادر کرد.گفته میشود که سالها بعد از جدایی طاهره از همسرش و پیش از اعدام وی در تهران، ناصرالدینشاه خواستگاری نافرجامی از او کردهاست.طاهره در پاسخ به این خواستگاری بیت زیر را برای شاه فرستادهاست.
تو و ملک و جاه سکندری، من و رسم و راه قلندری
اگر آن نکوست تو در خوری، اگر این بد است مرا سزا
نورالدین مدرسی چهاردهی، از منابع ازلی اصل دیدار شاه با طاهره را رد کرده و گزارش کردهاست که:«طاهره در زمان زندانی بودن خود تقاضای ملاقات با ناصرالدین شاه نمود و شاه مایل به ازدواج با او بود. درباریان، از ملاقات طاهره بیمناک شده وهم داشتند که شاه تحت سیطرهٔ طاهره قرار گیرد و زیبایی او موجب شود که شاه مفتونش گردد، لذا مرگ او را جلو آوردند.» همچنین شیخ حسین لنکرانی به عنوان یک منبع مسلمان گفتهاست که: «خدمت بزرگ دیگری که امیرکبیر به اسلام و ایران کرد، تسریع در اعدام قرهالعین، و از بین بردن زمینهٔ دیدار آن زن فتّانه با ناصرالدین شاه جوان بود که زمام نفس خویش را در دست نداشت و ممکن بود دلباختهٔ ناز و غمزهٔ او شده و این امر (همراه با وسوسهدوانیهای دول اجنبی ذینفع در ماجرا) کار پایان دادن به غائلهٔ ایرانسوز بابیان را دچار مشکل سازد.»
سرانجام در سال ۱۸۵۲ میلادی با حکم دو مجتهد ارشد، طاهره که حدوداً ۳۵ سال داشت نیز محکوم به اعدام شد. هر چند رهبران مرد بابی در ملا عام کشته شدند، طاهره را در خفا به باغ ایلخانی بردند، خفه کردند و جسدش را در چاه انداختند. به نوشته افسانه نجمآبادی، در سیستم قضایی ناصرالدین شاه، طاهره ابتدا به حبس ابد و سپس در دادگاه تجدید نظر به اعدام محکوم شد. طاهره همچنین اولین زنی در ایران بودهاست که به اتهام مفسد فیالارض اعدام شد.
تاثیر طاهره بر فعالان حقوق زنان:
نوشتار(های) وابسته: جنبش حقوق زنان در ایران و کشف حجاب
منابع بهایی آخرین کلام طاهره را پیش از اعدام چنین ثبت نمودهاند. (اروند شرما این نقل قول را احتمالاً جعلی میداند):
میتوانید به زودی، هر گاه که اراده کردید، مرا به قتل برسانید. اما جلوی آزادی زنان را نمیتوانید بگیرید.
برخی از فعالان حقوق زنان، طاهره را الگوی مبارزات زنان دانستهاند. برای نمونه ماریان هانیش، مادر رئیسجمهور اتریش و بنیانگذار جنبش نوین زنان در سال ۱۹۲۵ گفت که در فعالیتهای خود از زندگی طاهره الهام گرفتهاست. به گفته کاوه لوئیس همت او از اولین قهرمانان جنبش برابری زن و مرد در ایران بودهاست.
با اینحال ریچارد فولتس، لوئیس بِک و گیتی نشاط با رد دیدگاه آن دسته از نویسندگان معاصر که کشف حجاب طاهره را فمنیستی تعبیر میکنند، این کار طاهره را بیشتر سمبل لغو شریعت اسلامی و گرویدن به آئین جدید میدانند. به گفته ویلسون، فشار مذهب جدید به اندازه کافی قوی نبودهاست که باعث آزادی زنان گردد و زنان بهائی پس از طاهره همچنان حجاب بر سر میگذاشتند.
در بررسی مذهب پیشگامان جنبش حقوق زنان در ایران میبینیم که مذهب یک یا دو نفر از آنان بابی است. البته مسئله مذهب برای بابیان که تحت آزار و اذیت قرار داشتند مسئلهای حساس بود و بسیاری مذهب خود را پنهان میکردند. همچنین با اینکه فقط یک یا دو نفر از فعالان پیشگام از خانوادهای بابی بودند، اما اکثر خانواده پشتیبان آزادی زنان بودند. در نتیجهٔ همهٔ این عوامل، تعیین اینکه چه کسی واقعاً بابی بود و چه کسی نبود تقریباً ناممکن میشود.
برای مثال، صدیقه دولت آبادی سردبیر نشریه زبان زنان احتمالاً بابی بوده است. هرچند که در خاطرات وی میخوانیم در سال ۱۳۰۰ که مامور گمرک از دیدن سفر یک زن ایرانی تنها به اروپا تعجب کرده بود، فکر میکرد او غیرمسلمان است اما صدیقه دولت آبادی تاکید کرده که مسلمان است. الیز ساناساریان این پرسشها را مطرح میکند که آیا او واقعاً در آن زمان مسلمان بوده و بعداً بابی شده است؟ آیا خواهر و برادرش، پری و یحیی دولتآبادی که آنها هم از جنبش حقوق زنان حمایت میکنند، نیز بابی بودهاند؟
امروزه در آمریکا یک سازمان حقوق بشری با عنوان طاهره به فعالیتهای حقوق بشری زنان و دختران میپردازد.
طاهره در آثار هنری:
سارا برنادت (۱۸۴۴-۱۹۲۳) بازیگر فرانسوی در نمایشنامهای در نقش طاهره در سن پطرزبورگ بازی کردهاست. در دهه نود یک فیلم درام تلویزیونی در مورد طاهره در لس آنجلس ساخته شد و در شیکاگو یک سری نمایشنامه به کارگردانی عزت گوشهگیر بر روی صحنه رفت. در سال ۲۰۱۱ نیلوفر بیضایی نمایشی را به روی صحنه برد که به اندیشههای طاهره و شرایطی که باعث پیوستن او به بابیان و ترک خانه و کاشانه شد میپرداخت.
شعر و ادب :
دستخط طاهره در یکی از نامههای او
طاهره قرهالعین طبع شعر و نویسندگی داشت. آثار قلمی متعددی به صورت شعر و نامه از وی بهجا ماندهاست. بخشی از مقالات و نامههایش در بخش سوم کتاب ظهور الحق (تهران، ۱۳۲۲ ق) و بخشی دیگر در کتاب الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه در مصر به چاپ رسیدهاست. از او اشعاری با موضوعات عرفانی و فلسفی باقی ماندهاست. اشعار او رویکرد شدید مذهبی او را نشانمیدهد. بهعلاوه او هزلی در مورد رد کردن خواستگاری ناصرالدین شاه دارد
به دلیل کشتار عمومی بابیها، بسیاری از اسناد مکتوب بابیها از میان رفتهاند. به همین دلیل اشعاری که از طاهره باقی ماندهاست، بیشتر به صورت سینه به سینه و از حفظ نقل شدهاند. مجموع اشعار باقیمانده از طاهره به کمتر از ۶۰ شعر کوتاه و متوسط میرسد برخی نویسندگان مدرنتر اشعار او را به دلیل به کار گیری کلمات پرتکلف مورد نقد قرار دادهاند. یکصد و پنجاه سال پس از مرگ طاهره و در سال ۱۹۹۰ میلادی، یک محقق آذربایجانی مدعی شد که اشعاری از طاهره به زبان ترکی را یافتهاست.
اشعار زیادی به طاهره قرهالعین منسوب است اما بسیاری از آنها از ام هانی، عفت نسابه، عشرت شیرازی و محمدباقر صحبت لاری و دیگران است. زیرا به نوشتهٔ نعمتالله ذکایی بیضایی «او هر کجا شعری عرفانی مییافت و یا جالب به نظرش میرسید، یادداشت و حفظ میکرد و در مواقع مناسب بر زبان میآورد. نزدیکان وی که آن اشعار را از او میشنیدند و یا به خط او میدیدند، چون از مأخذ آنها اطلاعی نداشتند، تصور میکردند از آن خود اوست و به نام او در یادداشتهایشان ضبط میکردند.» حسین پرتو بیضائی در کتاب خود، اشعار معروفی را که به قرهالعین منسوب است اما از شعرای دیگر میباشد، نمایاندهاست. به نوشتهٔ او قرهالعین دفتر شعری شامل ۷۳ صفحه و بالغ بر ۴۷۵ بیت شعر و در هشت قسمت یا منظومه داشتهاست که دو قسمت از آن مربوط به شخصی به نام بهجت است.
به گفته سوزان استایلزمنک، منابع دانشورانه مسلمان، ثابت کردهاند که بعضی از اشعاری که زمانی به وی منسوب بودهاند، در واقع اثر شعرای قدیمیتر مانند محمدباقر صحبتلاری هستند. یادداشت ولی فرانکلین لوئیس، استاد کرسی ادبیات فارسی دانشگاه شیکاگو، این اشعار را تضمین طاهره از شعرایی مانند صحبتلاری میداند.
غزل زیر از مشهورترین غزلهای منسوب به اوست و ترانهای بر اساس این غزل توسط فریدون فروغی اجرا شدهاست. همچنین، محمدرضا شجریان این شعر را بر روی ترانه چهره به چهره با آهنگی از محمدرضا لطفی در جشن هنر شیراز اجرا نمودهاست.
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو
شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
از پی دیدن رخت همچو صبا فتادهام
خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو
میرود از فراق تو خون دل از دو دیده ام
دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو
دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت
غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو
ابرو و چشم و خال تو صید نموده مرغ دل
طبع به طبع دل به دل مهر به مهر و خو به خو
مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان
رشته به رشته نخ به نخ تار به تار پو به پو
در دل خویش «طاهره» گشت و ندید جز تو را
صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تو
محیط طباطبایی با ذکر مخمسی از میرزا محمد طاهر وحید که صد و ده سال پیش از طاهره میزیستهاست، نشان داده که این غزل نه از طاهره و نه از میرزا طاهر، بلکه از طاهر کاشی است. نصرتالله محمدحسینی، نویسنده بهائی نیز میگوید:«[این غزل] به احتمال قوی سروده طاهر کاشانی است. استناد نگارنده به جُنگی از اشعار شاعران پارسیگوی است که در زمان فتحعلیشاه قاجار فراهم گشته و در کتابخانه ملک طهران موجود است.»
طاهره و بابیان:
در نزد بسیاری از بابیان، طاهره، ظهور مجدد یا رجعت فاطمه (دختر محمد پیامبر اسلام) بود. حتی فارغ از این ادعا، در هر صورت این موضوع غیر قابل چالش است که طاهره در نزد بابیان همان مقام معنوی و سمبلیکی داشت که فاطمه در نزد شیعیان دارد.
نخستین اثر سید علیمحمد باب تفسیر سوره یوسف است که شوقی افندی آن را قرآن دوره بابی میداند. در این اثر که به احسنالقصص و قیومالاسماء نیز معروف است، بارها و بارها به شکل مستقیم از طاهره نام برده میشود. سید علیمحمد باب در جای دیگر در خصوص طاهره مطلبی گفته که بیانگر تامالاختیار بودن او است:
بدانید که او به خدایش ایمان آورد و با نفس خود مخالفت کرد، از عدل خدا ترسان است و از روز دیدار رب رعایت میکند. آن چه از آیات و خبرها و آثار بیان میکند، از سوی ماست. دوست ندارم کسی او را انکار کند، اگر چه سخنهای او از عقل شما دور باشد.
ازلیها رابطه طاهره و باب را از نوع جذبه مولوی به شمس تبریز ارزیابی نموده و اشعار طاهره را نیز ناشی از خلسه چنین جذبهای تفسیر میکنند.
منابع ازلی، نهتنها لقب طاهره را از سوی سید علیمحمد باب میدانند، بلکه اعطای لقب «بهاء» به حسینعلی نوری را نیز از سوی طاهره دانستهاند. عزیهخانم، عمه عباس افندی، در کتاب تنبیهالنائمین گفتهاست: «(حسینعلی نوری) در قضیه بدشت با جمعی اصحاب در خدمت جناب طاهره بوده و لقب بهاء از آن مطهرهٔ معظمه شنوده و باین لقب ممتاز و بین اقران مفتخر و سرافراز گردیدند»
سهم طاهره در جنبش باب:
درباره تاثیر مثبت یا منفی طاهره در ترویج آئین بابی اختلاف نظر وجود دارد. طاهره در تاکید برگزار از سنتهای اسلامی از دیگر رهبران بابی بیپردهتر و صریحتر بودهاست. حسن موقر بالیوزی، یکی از مورخین بهایی گزارش کردهاست که «طاهره نقش بسیار مؤثری در اقبال تعدادی از یهودیان به دیانت بابی در همدان داشتهاست»به گفته دنیس مکایون طاهره عملاً پس از سید علی محمد باب تاثیر گذارترین شخصیت جنبش باب بود. طاهره تفسیری رادیکال از بابی گری ارائه کرد که گرچه موجب جدایی در جامعه بابیها در ایران و عراق گردید ولی باعث پیوند موعودگرایی با مفهوم باب شد.
ولی احمد کسروی درباره اقدامات قرهالعین مینویسد:«داستان قرهالعین شگفتآور است ولی دلیلی از آن به سود کیشهای بابی و بهایی نتوان آورد. در کوششها نیز زیان قرهالعین کمتر از سودش نبوده. در جستن او از خانه شوهر و همرهیش با مردان و آن داستان دشت بدشت که خود بهائیان پوشیده نداشتهاند، دستاویز دشمنان بیشتر گردیده تا دستاویز دوستان»
بههرحال حتی در زمان حیات او، نه فقط مسلمانان، بلکه بابیان زیادی از صراحت لهجه و رکگویی او در عذاب بودند. بابیان زیادی به طور مکرر نزد باب از طاهره گله و شکایت میکردند. سید علیمحمد باب همواره در اینگونه موارد جانب طاهره را میگرفت و از پیروانش میخواست که از طاهره پشتیبانی نمایند.
طاهره و بهائیان:
بهائیان طاهره را یک زن الگو و مظهر شجاعت و تهور میدانند و بر این خصوصیت او بیشتر تاکید میکنند. شوقی افندی او را شاعرهای جوان، از خاندانی برجسته صاحب جمال و بلاغتی مسحور کننده، روحی شکست ناپذیر، نظریاتی متهورانه و رفتاری بینهایت شجاعانه معرفی کردهاست. بیتالعدل بهائیان در پیام ۲۰ ژوئن ۲۰۰۸ مینویسد، طاهره، آن شیرزن بیمثیل تاریخ ایران، در سال ۱۲۲۷ شمسی، زمانی که فعّالیّتهای مربوط به بهبود اوضاع اجتماعی زنان در بعضی از نقاط عالم تازه در حال نضج گرفتن بود، شجاعانه به دفاع از آزادی زنان قیام نمود.تورج امینی تاریخ دان سرشناس بهائی معتقد است طاهره بابی بود و بر سر اعتقاد خود جان خود را فدا کرد. امینی در مقاله خود می نویسد که بابی بودن طاهره را باید در متن آئین بابی پذیرفت به این معنی که طاهره به آثار باب و به خصوص کتاب بیان گردن نهاده بود. امینی ادامه می دهد که
در آیین بابى مؤلفه هایى هست که رگ از گُردۀ هر چه فمنیست و سکولار و لیبرال است، می کشد! طاهره براى همۀ اعتقادات آیین بابى جان باخت. داستان طاهره را نباید به ماجراهاى کشف حجاب و عدم تقیّه موکول و منحصر کرد. مصادره در آوردن طاهره براى بالا بردن مقام زن ایرانى معلوم مى سازد که گوینده را با شناسایى آیین بابى نسبتى نیست.
بهائیان همچنین اظهار میکنند که طاهره به مقامی که قرار بود در آینده بهاءالله به آن دست پیدا کند واقف بودهاست.
سوزان استایلزمنک و ارویند شارما طاهره را یکی از سه زن مهم در آئین بهایی (در کنار آسیهخانم، همسر و بهیهخانم، دختر بهاءالله) میدانند، با اینحال تاکید میکنند که نام طاهره محبوبترین نام برای نوزادان دختر بهایی در هر دو کشور ایران و ایالات متحده است.
بهائیان از واقعه بدشت به کشف حجاب، رفع حجاب و «قیام طاهره» تعبیر میکنند و اگرچه آن را «غیر متعارف» میدانند، ولی آن را دارای پیام «مبارزه علیه تحقیر و تبعیض جنسی و همچنین سنن و قیود موجود آنزمان علیه زنان، و تاکید بر بهبود وضع زنان و تحقق برابری حقوق زنان و مردان» میدانند. این در حالی است که بابیان گفتهاند طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکردهاست.نصرتالله محمدحسینی بهنقل از پروفسور براون و یحیی ازل گفتهاست که «طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکرده و گاه که هنگام ادای سخن حجابش را به کنار میزده پس از لحظاتی مجدداً صورت خود را میپوشیدهاست». نگار متحده بیحجابی طاهره را با زینب خواهر حسین بن علی در واقعه کربلا مقایسه کردهاست.
سمینار های بزرگداشت طاهره:
بهائیان در فرصت های مختلف گردهمایی هایی در بزرگداشت طاهره برگزار می کنند. از جمله گردهمایی های برگزار شده تا به حال گردهمایی ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۵ میلادی در ویرجینیای آمریکا می باشد.در این سمینار فعالان حقوق بشر مانند مهرانگیز کار و کاویان صادق زاده میلانی نیز سخنرانی کردند. مهرانگیز کار در سخرانی خود به پایداری وی در اعتقادش به تعالیم باب اشاره کرد. همچنین کار به موضوع عدم امکان حضور زنان در میان اعضای بیت العدل جهانی اشاره کرد و بهائیان را دعوت نمود که بدون پرداختن به توجیه های دینی، کاستی های تبعیض آمیز و جنسیتی آئین بهائی را معرفی کنند. مهر انگیز کار که یکی از فعالان حقوق بشر و به ویژه حقوق بانوان است، معتقد است که احترام به جنسیت با مدح و ثنای طاهره کامل نمیشود، و بیت العدل جهانی بهائیان می بایست به حضور بانوان در میان اعضای خود تمکین کند.
منبع:
آئین بیان (The Religion of Bayan). «به یاد صدمین سال شهادت نابغه دوران قره العین». ناشر: گمنام، سپتامبر ۱۹۴۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۱۵ دی ۱۳۹۰.
«آیا کار افراطیون زنجیرهای آب به آسیاب بهاییان ریختن نبود؟». آینده نیوز، ۲۲ شهریور ۱۳۹۰. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۰.