ژان رنو در۳۰ جولاي سال ۱۹۴۸ با نام “دون ژوان مورنواي جدريك جيمنز” در كازابلانكاي مراكش از والديني اسپانيايي بدنيا آمد. خانواده اش براي فرار از چنگ حکومت فاشيستي “فرانسيسكوال كاديلوفرانكو” به مراکش در افريقاي شمالي مهاجرت كردند. در آنجا بود که ژان به دنيا آمد و بعدها با دنياي نمايش و سينما آشنا شد.

ژان زیرنظر مادرش زبان فرانسه و تحت تعلیمات پدرش زبان اسپانیایی را آموخت. علاوه بر این در مدرسه نیز به آموزش زبان انگلیسی پرداخت.)ژان> دوران دبستان را در مراكش به پایان رساند. او به توصیه مادرش به سوی فرانسه عزیمت كرد تا در آنجا بتواند پله‌های ترقی را یكی پس از دیگری طی كند.

 در ۱۲ سالگی به فرانسه مهاجرت كرد و برای دریافت تابعیت فرانسه به اجبار وارد ارتش شد. او در آنجا احساس كرد كه به بازیگری در تئاتر علاقمند است، لذا در بخش نمایشی ارتش مشغول به اجرای نمایش‌های متعدد شد و روز به روز علاقه‌اش به بازیگری فزونی پیدا كرد. او توانست تجربیات زیادی در زمینه نمایش در ارتش مارسی فرانسه كسب كند.

پس از اتمام خدمت سربازي به پاريس رفت و در دهه هفتاد نقش هاي کوچکي در تئاتر و تلويزيون گرفت ، تا اين که در١٩٧١ با ايفاي نقش کوچکي در «نور زن اثر کوستا گاوراس» به دنياي سينما راه يافت. اين نقش کوچک ستايش فراواني براي رنو به همراه آورد و باعث شد نقش مناسبي در «قصه ما» – برتران بليه- به او پيشنهاد شود.
اما فرشته شانس در١٩٨١ به سراغ او آمد. اين فرشته لوک بسون نام داشت. نتيجه همکاري بسون و رنو براي هر دو شهرت و موفقيت بود. اولين همکاري شان فيلم کوتاهي به نام«ماقبل آخر» بود. در١٩٨٣ لوک بسون با فيلمنامه اي ٢٠ صفحه اي «آخرين نبرد» به سراغ رنو رفت و به او گفت که تصميم دارد آن را به صورت سياه و سفيد بسازد. رنو پذيرفت تا در ازاي فقط صد دلار نقش منفي فيلم را بازي کند.
پس از «آخرين نبرد» رنو بار ديگر در ١٩٨٥ در کنار بسون قرار مي گيرد و نقش کوچکي در «مترو» بازي مي کند. در١٩٨٨ موفقيت با بازي در فيلم «آبي بزرگ» ساخته بسون به سراغش مي آيد. اين اولين نقش بزرگ رنو است. پخش جهاني فيلم باعث محبوبيت رنو مي شود.
در اين هنگام است که او همسرش ژنويو و دو فرزندش سندرا و مايکل را ترک مي کند.

بعد از بازی در (آبی بزرگ) دیگر كارگردانان گویی رنو را كشف كرده باشند به او چند پیشنهاد دادند.

رنو در١٩٩١ بار ديگر در فيلمي از بسون- «زني به نام نيکيا»- نقش کوچکي را بازي کرد، نقش آدم کشي به نام ويکتور که پلي براي رسيدن به نقش بزرگ کارنامه اش «لئون: حرفه اي» در ١٩٩٤ بود. اما قبل از آن در ١٩٩٣ در يک کمدي فرانسوي به نام «ملاقات کنندگان» در کنار کريستين کلاويه ظاهر شد . فيلم موفق ترين و پرفروش ترين محصول تاريخ سينماي فرانسه شد، اما به دليل خصلت هاي بومي زيادي که داشت، نتوانست در خارج از فرانسه موفقيت زيادي کسب کند.
نمايش لئون در١٩٩٤ رنو را به ميانه جريان فيلمسازي هاليوود پرتاب کرد. رنو در اين فيلم بار ديگر نقش آدمکشي کرايه اي، اما حساس را بازي کرد که که از دختري ١٢ ساله(ناتالي پورتمن) محافظت ميکرد. ٢٣ دقيقه از فيلم براي نمايش در آمريکا حذف شد، تا خشونت آن تلطيف شود.
هرچند منتقدان به دليل شباهت هاي فيلم با «نيکيتا» چندان روي خوشي به فيلم نشان ندادند، اما تماشاگران تلاش بسون و رنو را براي ساختن داستان عاشقانه اي غير عادي پسنديدند. سرانجام با پخش نسخه کامل فيلم روي دي.وي.دي در ٢٠٠٠ نظر منتقدين نيز عوض شد.

« بوسه فرانسوي (1995)» در كنار مگ ريان و كوين كلين ، « ماموريت غير ممكن ( 1996)»، در كنار تام كروز از جمله فيلم هاي امريكايي هستند که رنو در آنها نقش آفريني کرده است.
در سال ۱۹۹۶ با همسر دومش ناتالي دسکيوکز (Nathalie Dyszkiewicz) ازدواج ميکند و حاصل اين ازدواج دو فرزند به نام تام و سرنا ميباشد.
وقتي در١٩٩٧ با « قبر روزينا » به آمريکا برگشت و کوشيد تا تماشاگران آمريکاي را با ذوق و تبحر خود در زمينه نفش هاي کمدي جلب کند، موفق نشد. تماشاگران آمريکايي و البته بسياري کشورهاي ديگر، او را در گونه اکشن مي خواستند.
بنابراين در١٩٩٨ در بازسازي آمريکايي «گودزيلا» بازي کرد، که تنها نقطه قوت فيلم، بازي او بود. در همين سال بخت بازي در کنار اسطوره بازي هاليوود ، رابرت د نيرو در فيلم « رونين» نصيب اش شد.
«رونين» هر چند در گيشه کمتر از«گودزيلا» سودآور بود، اما تبديل به يکي از فيلم هاي مهم دهه نود شد . بعد از« گودزيلا» رنو دوباره به فرانسه بازگشت تا در قسمت دوم «ملاقات کنندگان» بازي کند. موفقيت تجاري فيلم و تلاش هاي رنو براي آشنا کردن تماشاگر آمريکايي با ذوق کمدي اش باعث شد تا در ٢٠٠١ نسخه بازسازي شده آمريکايي فيلم ساخته شود.
رنو در سال ٢٠٠٠ فيلم « رودخانه هاي سرخ» را بازي کرد، فيلمي پليسي با استانداردهاي هاليوود بر اساس کتابي از ژان کريستف گرانژه، موفق ترين نويسنده کتابيهاي پليس در فرانسه، که بازي رنو در نقش بازرس نيمان سهم عمده اي در موفقيت فيلم داشت.موفقيت فيلم در پخش جهاني باعث شد تا سه سال بعد، قسمت دوم آن با نام « فرشتگان نابودکننده» ساخته شود.
رنو در سال ٢٠٠٢ در کنار ژرار دپارديو، اسطوره بازيگري در سينماي امروز فرانسه، قرار گرفت و حاصل آن يکي از بهترين کمدي هاي فرانسوي به نام «روبي و کوئنتين» بود. همچنين در سال 2005 با بازي در فيلم «ببر و برف» در کنار روبرتو بنيني کمدين ايتاليايي نقش يک شاعر عراقي را ايفا کرده است.

آخرين فيلمي که از رنو به نمايش در آمده است، «امپراتوري گرگ ها» نام دارد که باز هم بر اساس رماني از گرانژه ساخته شده و رنو براي بازي در آن يک و نيم ميليون يورو دستمزد گرفته است.

از جديد ترين فيلم هاي رنو به ( پلنگ صورتي ) و بازي در نقش بازرس بزوفاش در فيلم ( رمز داويچي ۲۰۰۶ ) ميتوان نام برد.

(ژان رنو) دو بار ازدواج كرد و ثمره هر ازدواج او دو فرزند است …
اولین ازدواجش در سال
۱۹۷۶ با (جنویو) بود كه در سال
۱۹۷۸ صاحب یك دختر به نام ساندرا و یك پسر به نام مایكل در سال ۱۹۸۰ شد.این ازدواج پایان خوشی به همراه نداشت. مسافرت‌های متعدد (ژان رنو) به ایتالیا و فرانسه شكایت همسرش را در پی داشت، لذا این ازدواج به جدایی ختم شد.ژان در سال ۱۹۹۴ با (ناتالی دیسكیویز) مدل ایتالیایی ازدواج كرد و در سال ۱۹۹۶ پسرش (تام) و دو سال بعد دخترش (سرنا) به دنیا آمد.ژان یك خانه مجلل و باشكوه در پاریس و یك خانه در بهترین نقطه لس‌آنجلس دارد.

او به زبانهاي اسپانيايي – فرانسوي – انگليسي و ايتاليايي صحبت ميکند و فرزندان او هم اکنون ۲۲ – ۱۹ – ۳ و ۱ ساله هستند.