ابوالولید سلیمان بن خَلَف باجی
باجی ، ابوالولید سلیمان بن خَلَف ، متکلّم و ادیب برجسته اندلسی در سده پنجم . در ۴۰۳ در خانواده ای که از بَطَلْیَوْس به باجه (باژه امروزی در جنوب پرتغال ) مهاجرت کرده بودند متولّد شد (ابن بَسّام ، به نقل مَقَّری ، ج ۲، ص ۷۶). وی به مدارس قرطبه رفت و آمد می کرد و در شعر و شاعری کامیابیهایی به دست آورد، و در ۴۲۶ به شرق مسافرت کرد. از سیزده سالی که در خارج اندلس به سر برد، سه سال را در مکه و در خدمت حافظ ابوذر هروی * که در هرات و بلخ و شهرهای دیگر خراسان تعلیم یافته بود گذراند و نزد او فقه مالکی و حدیث خواند، و پیوسته به اتفاق او به موطنش در السَرَوات ، که منطقه ای کوهستانی واقع در میان تِهامه و نجد و یمن بود، می رفت . بعدها باجی به بغداد آمد و در آنجا سه سالِ دیگر تحصیلات خود را ادامه داد، هر چند به قدری فقیر بود که گویند معاش خود را از راه ناطوریِ شبانه به دست می آورد. گفته اند که وی در موصل هم بوده و بنابر یک روایت (مقَّری ، ج ۲، ص ۶۷ـ۶۸؛ ابن بَشْکُوال ، ج ۱، ص ۲۰۰، ش ۴۵۴)، به مدت یک سال در حلب و دمشق و مصر وقت خود را وقف تحصیل علم کلام کرده است .
باجی در حدود ۴۳۹ همچنانکه با تنگدستی اسپانیا را ترک کرده بود به آن دیار بازگشت ، ولی دیدگاهش بسیار وسعت یافته بود. در همین ایام ، بنا به درخواست فقهای اندلس ، در جزیره میورقه با ابن حَزْم مشهور مناظره کرد، که بر اثر آن ابن حزم گوشه نشینی اختیار کرد و بنابر قول ابن سعید مغربی (ج ۱، ص ۴۰۵) کتابهایش را سوزاندند. باجی حتی پس از بازگشت نیز از حرفه خویش که زرکوبی بود دست برنداشت . در اوقات دیگر به کتابت عقود می پرداخت یا قاضی شهرهای کوچک بود، ولی بتدریج شهرت او بالا گرفت ، چنانکه هنگام وفات ، فردی ثروتمند بود. نزدیکی او به صاحبان قدرت ، یعنی ملوک الطوایفی که پس از سقوط بنی امیه سر کار آمده بودند، در آن زمان سبب گفتگوهایی شد، ولی این نزدیکی گویا عمدتاً مبتنی بر تمایل باجی به تشویق ایشان به اتحاد و همزیستی صلح آمیز بوده است (مقَّری ، ج ۲، ص ۷۷). از پیشنهادهایی که شخصاً به این منظور عرضه می کرد روی هم رفته استقبال نشد، مگر در سَرَقُسْطَه واقع در مرزهای شمالِ شرقیِ اندلس که حکّامش کاملاً متوجه قدرت دولتهای مسیحی بودند. المقتدربن هود سَرَقُسْطی (حک :۴۳۸ـ۴۷۴) کس به طلب باجی فرستاد. باجی ظاهراً زمان درازی نزد المقتدر ماند، زیرا آثار او در سرقسطه منتشر شده است (ابن خاقان ، ص ۲۱۵). باجی در ۴۷۴، یعنی سالی که حامی او نیز درگذشت ، در اَلْمِریه وفات کرد.
گرچه هدف سیاسی عمده باجی تحقق نیافت ، در عوض تألیفات بسیاری از او به جای ماند. یکی از این تألیفات شرحی است بر المُوَطَّأ مالک که ملّخص آن موسوم به المُنْتَقی ‘ شهرت بیشتری کسب کرده است . از آثار دیگر او این رساله ها انتشار یافته است : ۱) جوابُ رساله الراهب من افرنسه (دانلُپ ، ص ۲۵۹ـ۳۱۰) که قدرتِ نویسنده را در مناظره نشان می دهد و در آن مکرراً از علم کلام استفاده شده است ؛ ۲) رساله فی الحدود ، که اساساً در فقه و حدیث است و جودت هلال آن را در > مجله انجمن مصریِ مطالعات اسلامی در مادرید < (صحیفه المَعْهدالمصری ) ، ج ۲، مادرید ۱۹۵۴، بخش عربی ، ۱ـ۳۷ چاپ کرده است .
منابع : ابن بشکوال ، کتاب الصله ، قاهره ۱۹۶۶؛ ] ابن خاقان ، قلائد العقیان ، چاپ محمد عنابی ، چاپ افست تونس ، تاریخ مقدمه ۱۳۸۶/۱۹۶۶ [ ؛ ابن سعید مغربی ، المغرب فی حلی المغرب ، قاهره ۱۹۵۳؛ احمدبن محمد مقری ، نفح الطیب من غضن الاندلس الرطیب ، چاپ احسان عباس ، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸؛
M. Asin Palacios, Abenhؤzam de Cئrdoba, I, Madrid I927, 200-208; Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949, I, 534, Supplementband , 1937-1942, I, 743-744; D. M. Dunlop, “A Christian mission to Muslim Spain in the é th century”, Al-Andalus, xv é (I952).
)/ د. اسلام /دانلپ (