تاریخ ما
گزیده‌ای از تاریخ و تمدن جهان باستان

باباالیاس خراسانی

باباالیاس خراسانی ، از مشایخ صوفیه ترکمن تبار آناطولی در نیمه اول قرن هفتم و پایه گذار برخی از جریانهای بدعتگرا، که قیام سیاسی و اجتماعی بزرگی را که به «جنبش بابایی » مشهور شده است (رجوع کنید به بابایی * ) بر ضد حکومت سلجوقی آغاز کرد.

شیخ باباالیاس به احتمال بسیار پس از استیلای مغول ، به همراه گروهی از ترکمنها، از قلمرو دولت ساقط شده خوارزمشاهیان به آناطولی کوچ کرد. درباره زندگی او پیش از رفتن به آناطولی اطلاعی در دست نیست . بنابر قدیمترین منبع درباره زندگی او، یعنی مناقب القدسیه فی مناصب الانسیه که نواده اش اَلوان ] عَلوان [ چلبی در ۷۳۳ نوشته است ، در دهکده چات در حوالی آماسیه ساکن شد، در آنجا زاویه ای تشکیل داد و مریدان فراوانی گرد آورد (ص ۱۰ـ۲۶). با آنکه در آماسیه او را خلیفه شیخی ترکمن به نام دَدَه غَرْقین می دانستند، از طریقتی که به آن منسوب بوده ذکری نشده است . فقط عاشقْ پاشازاده مورخ ، که خود از آن خاندان است ، او را وابسته به طریقه وفائیه می داند که مؤسس آن تاج العارفین سید ابوالوفاء بغدادی (متوفی ۵۰۱) بود (ص ۱)؛ و به این اعتبار می توان پی برد که دده غرقین ، نیز به آن طریقه منسوب بوده است . طریقه وفائیه از قرن هفتم در آناطولی رواج یافت و همراه با طریقه های مختلف وابسته به مذاهب گوناگون از قبیل یسویه و قلندریه و حیدریه تا قرن نهم به حیات خود ادامه داد (نشری ، ج ۱، ص ۴۷؛ عاشق پاشازاده ، ص ۴۶؛ کوپریلی ، ۱۳۳۸، ص ۳۰۳ـ۳۱۱؛ گولپینارلی ، ص ۴۸).

باباالیاس ، بر خلاف آنچه تاکنون تصور می شد، طریقتی به نام «باباییه » تشکیل نداده ، بلکه در زاویه خود در دهکده چات به عنوان شیخ طریقه وفائی ، تعبیری اسلامی از اعتقادات قدیم ترکی پیش از اسلام را به قبایل و روستاییان ترکمن که در آن حوالی زندگی می کردند تعلیم می داده است (وجود تأثیر عقایدِ اسماعیلی نیز در تعلیمات او محتمل است ). یک نکته مسلم است و آن اینکه باباالیاس در میان ترکمنها که در وضع اقتصادی و اجتماعی بسیار نامناسب ، زندگی سختی می گذراندند ادعای مهدویت کرد و ترکمنها تبلیغات او را صادقانه پذیرفتند و حتی ، به طوری که از بعضی منابع بر می آید، او را «بابارسول اللّه » نیز نامیدند (ابن عبری ، ص ۲۵۱، ترجمه ترکی ، ج ۲، ص ۵۳۹ ـ ۵۴۱؛ ابن بی بی ، ص ۴۹۸ـ۵۰۰؛ سبط ابن جوزی ، ج ۱۵، گ ۱۶۵ ر؛ اافلاکی ، ج ۱، ص ۳۸۱؛ سن کانتنی ، ص ۶۱ـ۶۳).

باباالیاس ، در ۶۳۷ رهبری شورشی را که برای رسیدن به قدرت و روی کار آوردن ترکمنها بر ضد غیاث الدین کیخسرو دوم سلطانِ سلجوقی آغاز کرده بود به عهده خلیفه مورد اعتمادش بابااسحاق گذاشت . باباییها که در آغاز پیروزیهایی به دست آورده و سراسر جنوب شرقی و ناحیه مرکزی آناطولی را تصرف کرده بودند، در آماسیه طعم نخستین شکست را چشیدند و باباالیاس در همانجابه دست سربازان سلجوقی کشته شد (۶۳۷). باباییها، که به فرماندهی بابااسحاق از آنجا به قونیه روی آورده بودند، در دشتِ مالیا در حوالی قیرشهر باردیگراز سربازان سلجوقی شکست خوردند و بابااسحاق کشته شد. بدین ترتیب این حادثه مهم سرکوب شد، اما با نشو و نمایی که پس از آن حاصل کرد اهمیّت ویژه یافت (برای تفصیل بیشتر و کتاب شناسی مفصل رجوع کنید به احمد یاشار اجاق ).

نهضت دینی صوفیانه ای که باباالیاس به موازات شورشِ خود آغاز کرده بود، بویژه پس از مرگش ، به دست خلفا و مریدانش در سراسر آناطولی منتشر و همزمان با تشکیل دولت عثمانی گسترده تر شد و در ایجاد فرقه «ابدالانِ روم » (کوپریلی ، ۱۹۷۲، ص ۱۶۱) و نیز گروههای غُلاه شیعه ، که امروزه «قزلباش » خوانده می شوند، مؤثر افتاد و سرانجام زمینه تشکیل طریقه بکتاشیه * را در قرن نهم فراهم آورد (کوپریلی ، ۱۳۴۱، ص ۱۳۱ـ۱۳۶). باباالیاس شخصیت برجسته ای است که افکارش تا روزگار ما نیز در تاریخ دینی و اجتماعی ترکان آناطولی تأثیر بسزایی داشته و همچنین در انتقال بعضی از جریانهای تصوف ایرانی زمان خود به آناطولی مؤثر بوده است .

منابع : ابن بی بی ، الاوامرالعلائیه فی الامور العلائیه ، چاپ عدنان صادق ارزی ، آنکارا ۱۹۵۶؛ ابن عبری ، تاریخ مختصر الدول ، بیروت ۱۹۵۸؛ اروج بیگ بن سلطان علی بیگ ، تواریخ آل عثمان ، چاپ بابینگر، هانوور ۱۹۲۵، ج ۲، ص ۸۶؛ احمدبن اخی ناطور افلاکی ، مناقب العارفین ، چاپ تحسین یازیجی ، آنکارا ۱۹۵۹-۱۹۶۱؛ حسین حسام الدین ، آماسیه تاریخی ،استانبول ۱۳۲۷، ج ۱، ص ۱۸۰-۱۸۲، ۲۳۲-۲۴۰؛ سبط ابن جوزی ، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان ، کتابخانه موزه آثارترکی ـ اسلامی ، ش ۲۱۳۸؛ احمدبن مصطفی طاش کبری زاده ، شقائق نعمانیه ، ترجمه ادرنه لی محمد مجدی ، استانبول ۱۲۶۹، ص ۲۳؛ درویش احمد عاشق پاشازاده ، تواریخ آل عثمان ، چاپ عالی بگ ، استانبول ۱۳۳۲؛ فؤاد کوپریلی «آناطولی ده اسلامیت »، دارالفنون ادبیات فاکولته سی مجموعه سی ، ش ۵ (۱۳۳۸)؛ همو، «بکتاشیلیگین منشألری »، تورک یوردی ، ش ۸ (۱۳۴۱)؛

C. Cahen. “Baba Ishaq, Baba Ilyas, Hadjdji Bektash et quelques autres”, Turcica , I (1969), 53-64; Elvan ´ elebi, Menہk i bد’l- kudsiyye f i ª Menہs i bi’l-دnsiyye, ed. I smail E. Erدnsal and A. Ya í ar Ocak, Istanbul 1984; Abdدlbہki Gخlp â narl â , Yunus Emre ve Tasavvuf, Istanbul 1961; Ibn ـ Ebri, Tہrih , tr. ع. R â za Dog § rul, Ankara 1945-1950; Fuad Kخprدlد, Osmanl i I mparatoIug § u’nun Kurulu í u, Ankara 1972; idem, Tدrk Edebiyat i ‘nda I lk Mutasavv i flar, Ankara 1976, 207-209; Mehmed Ne í r ¦ , Cihannدma ª , ed. Fr. Taeschner, Leipzig 1951-1955; Ahmet Ya í ar Ocak, Babaرler I syan i , Istanbul 1980; Simon de Saint- Quentin, Histoire des Tartares, إd. Jean Richard, Paris 1965; ì ikہrر, Karaman Tarihi , ed. Mesud Koman, Konya 1945, 9-10.

/احمدیاشاراجاق /

ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.