باباطاهر
باباطاهر ، عارف و شاعر ایرانی قرن پنجم که به یکی از گویشهای غرب ایران شعر سروده است . به گفته رضاقلی خان هدایت (۱۲۱۵ـ۱۲۸۸)، که منبع خود را ذکر نمی کند، باباطاهر در دوران حکومت دیلمیان می زیسته و در ۴۱۰ درگذشته است (۱۳۴۴ ش ، ص ۱۵۷). یکی از دوبیتیهای منسوب به او معماگونه است : «موآن بحرم که در ظرف آمَدَسْتم /موآن نقطه که در حرف آمدَسْتم // به هراَلْفی اَلِفْ قدّی برآیه / الِفْ قدّم که در اَلْف آمدستم »؛ میرزا مهدی خان کوکب در > مجله انجمن سلطنتی آسیایی بنگال < تفسیر بسیار عجیبی از این دوبیتی کرده است : مقدار عددی «اَلِف قد» و «دریا» (معادل فارسی واژه عربی «بحر») و نیز «طاهر» هرکدام به حساب جُمّل برابر ۲۱۵ است . حال اگر «الف قد» (۲۱۵) را به «اَلْف » (۱۱۱) بیفزاییم ، عدد ۳۲۶ به دست می آید که معادل مقدار عددی «هزار» است به شرطی که به شکل «ه ـ زـ اـر» محاسبه شود. بدین ترتیب از «الف قدی که در الف آمده است » تاریخ تولد باباطاهر (۳۲۶) به دست می آید. اما عّلامه قزوینی این تعبیر را از جمله «توجیهات بسیار عجیب و غریب » دانسته است (ج ۵، ص ۲۸۱ـ۲۸۲). رشید یاسمی نیز (ص ۶۶ـ۸۰) قول میرزا مهدی خان کوکب را انتقاد کرده و آن را نوعی «تکلّف و حساب تراشی که ابداً با لطف طبع باباطاهر مناسبت ندارد» شمرده است ، اما او خود با استناد به همین شعر و به این دلیل که اول دسامبر سال ۱۰۰۰ میلادی با آغاز محرم ۳۹۱ هجری مصادف بوده ، تولد باباطاهر را در ۳۹۰ یا ۳۹۱ دانسته است . مجتبی مینوی (ص ۵۵ـ۵۸) از نظریه رشید یاسمی انتقادی گزنده کرده است .
به احتمال زیاد این دوبیتی از باباطاهر نیست ، بلکه ساخته نُقْطَویانی چون ملامحمد صوفی مازندرانی است که از ایران گریخته و به دربار جلال الدین اکبرشاه تیموری (حک :۹۶۳ـ۱۰۱۴) در هند پناه برده بودند و با توجه به اینکه اهل حق باباطاهر را از بزرگان خود می شمارند و این فرقه با فرقه های دیگر غالیان واسماعیلیان ، و بعدها با حروفیان و نُقْطَویان ، در مواردی اشتراک عقیده داشته اند، این دو بیتی در برخی از مجموعه های متأخربه باباطاهر منسوب شده است .
یکی از قدیمترین اسناد تاریخی درباره باباطاهر در راحه الصدورِ راوندی (تألیف حدود ۶۰۱، ص ۹۸ـ۹۹) آمده است . مؤلف این کتاب ، برطبق آنچه از دیگران «شنیده » است ، نقل می کند که هنگام ورود سلطان طغرل سلجوقی به همدان (۴۴۷) باباطاهر او را مورد عتاب قرار داد و گفت : «ای ترک ، با خلق خدا چه خواهی کرد؟ سلطان گفت : آنچه فرمایی . باباگفت : آن کن که خدای می فرماید؛ انّ اللّه یأمر بالعدل و الاحسان .» این پند در حاکمِ فاتح بسیار مؤثر افتاده است . این حکایت مستلزم آن است که مرگ باباطاهر پس از ۴۴۷ اتفاق افتاده باشد، ولی این نظر مغایرتی ندارد که او در زمان دیلمیان ، یعنی تحت حکومت آل بویه و منسوبان ایشان ، خاندان کاکویه ، که تا زمان لشکرکشی ابراهیم یِنال در ۴۳۵ در همدان حکومت داشته اند، می زیسته است . بعید نیست که باباطاهر از معاصران ابن سینا (متوفی ۴۲۸ درهمدان ) بوده باشد. ولی داستانهایی حاکی از اینکه باباطاهر در ۵۲۵ شاهد اعدام عین القضات ، عارف همدانی بوده یا با نصیرالدین طوسی (متوفی ۶۷۲) معاصر بوده ، جملگی مجعول است .
منبعی کهنتر از راحه الصدور که اشاراتی به طاهر و مزار او در همدان دارد، نامه های عین القضات همدانی است که میان سالهای ۵۲۰ و ۵۲۵ نوشته شده است . در این نامه ها از طاهر در کنار دوتن دیگر از عارفان بزرگ آن شهر، شیخ بَرَکه و شیخ فَتحه ، یاد شده و به احتمال قریب به یقین منظور همان باباطاهر همدانی عارف است (اذکائی ، ص ۷۶؛ زرین کوب ، ص ۱۹۳). بابا * لقبی است که مردم بر سبیل تفخیم بر نام اصلی عرفا و اولیا و پیروان می افزوده اند. عین القضات ، بدون ذکر این لقب می نویسد: «از برکه قدّس سره شنیدم که طاهر گفت که مردمان می آیند و ریش خود به افسوس ما فرا می دارند. پس افسوس می برند و به ریش خود می دارند.» (ج ۱، ص ۴۵)؛ یا «فتحه می گوید ـ رحمه اللّه علیه ـ هفتاد سال است تا می کوشم مگر ارادت در حق طاهر درست کنم ، نمی توانم …» (ج ۱، ص ۲۵۸)؛ یا «ای عزیز! این نبشته هم بر سر تربت طاهر نبشتم ، روز شنبه …» (ج ۱، ص ۳۵۱)؛ و «… بر تربت فتحه و هم برتربت طاهر، خاطر براین قرار گرفت که چیزی دیگر نویسم …» (ج ۱، ص ۴۳۳). از این عبارات برمی آید که طاهر تقریباً هفتادسال پیش از عین القضات می زیسته ، و بنابراین او همان باباطاهری است که در گزارش راوندی از او یادشده است ، و نیز ارتباط عقیدتی یا طریقتی عین القضات از طریق استادانش برکه و فتحه با باباطاهر معلوم می شود. گذشته از این ، شواهد دیگری نیز دال بر وابستگی معنوی عین القضات با طاهر عارف وجود دارد.
اما شخصیت باباطاهر چنان در هاله ای از افسانه و کرامات پوشیده است که شناخت حقیقت حال او بسیار دشوار است . مجهول ماندن او و امثال او (باباجعفر وباباحمشاد) و نیامدن نام ایشان در کتب تاریخ و کتب قدیم صوفیان شاید دلالت بر آن داشته است که طریقه باباطاهر (و باباها و پیران دیگر امثال برکه و فتحه ) در نزد دیگر مشایخ صوفیه معهود یا مقبول نبوده است . از منابع کهنی هم که راجع به تراجم اعلام قرن پنجم همدان موجود است ، سندی درباره هویت باباطاهر به دست نمی آید. ابوبکر طاهربن عبداللّه بن عمربن ماهله همدانی ، که به نقل یاقوت از تاریخ همدان ، تألیف شیرویه شهردار دیلمی ، تربتش درمقابر نشیط همدان زیارتگاه مردمان بوده (یاقوت حموی ، ج ۲، ص ۱۴۸، ج ۳، ص ۵۳۸،۵۷۱) به احتمال زیاد غیر از باباطاهر معروف است ، زیرا او در ۴۰۲ درگذشته است .
در دوبیتیهای باباطاهر اشاراتی به کوه الوند هست که نزدیک همدان است ( دیوان ، ش ۱۰۲، ۲۰۰، ۲۷۴). نسبت باباطاهر را در منابع ، غیر از «همدانی » به «لر» و گاهی «لری » نیز ذکر کرده اند و البته در قرن پنجم میان همدان و لرستان رفت و آمد بسیار بوده و قابل توجه است که در خرم آباد محله ای موسوم به باباطاهر وجود داشته است (ادموندز، ص ۴۴۳). پیوند باباطاهر با لرستان در معتقدات اهل حق (رجوع کنید به سطورآینده ) نیز حایز اهمیت است . داستانهایی که نسبت ارتباط باباطاهر با مازندران در آن دیار شنیده می شود مبنایی ندارد و احتمالاً توسط مهاجران لرستانی (لَکْها) بدان جا آورده شده است . از این گذشته ، همه ایلات ایران مایل اند که باباطاهر را از خود بشمارند.
آرامگاه باباطاهر در محله بُنِ بازار در شمال غربی همدان بر تپه ای کوچک قرار دارد و از دیرباز زیارتگاه بوده است . قدیمترین اشاره به مزار او در نزهه القلوبِ حمداللّه مستوفی (قرن هشتم ) است که آن را از جمله «مزارات متبرکه » همدان شمرده است (چاپ لیدن ، ص ۷۱). ساختمان قدیم آرامگاه که تاریخ بنای آن به پیش از قرن هشتم می رسیده دارای برج آجری هشت ضلعی بوده است ، ولی این برج بتدریج روبه خرابی نهاده و در اوایل قرن چهاردهم (جکسن ، ص ۲۵۷ـ۲۶۰) دیگر بنایی ساده و محقر بوده است . در اواخر دوره رضاخان ، شهرداری همدان به جای آن ساختمانی ساده با گنبدی آجری احداث کرد و در سالهای ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱ ش در آن اصلاحات وتغییراتی داده شد. سرانجام در ۱۳۴۶ ش انجمن آثار ملی تصمیم به تجدید بنای آرامگاه گرفت و ساختمان آن در ۱۳۴۹ ش پایان یافت . این ساختمان که ملهم از بنای کهن آرامگاه است دارای برجی هشت ضلعی به ارتفاع ۲۰ متر است . در کنار مزار باباطاهر قبور بی بی فاطمه خواهر او و میرزاعلی نقی کوثر عارف قرن سیزدهم قرار دارد.
زبان باباطاهر . دوبیتیهای موجود منسوب به باباطاهر به احتمال قوی در زمانهای مختلف سروده شده و از شاعران مختلف است و بسیاری نیز کوشیده اند تا اشعار او یا اشعار منسوب به او را به گویش محلی یا زبان خود قرائت کنند، پس از راه بررسی این دو بیتیها، به صورتی که در دیوانهای موجود آمده است ، امید چندانی به احیای زبان آنها نمی توان داشت . نظر مینورسکی در د.اسلام نیز پذیرفتنی نیست . اساس نظر او براین است که زبان اصلی باباطاهر فارسی دری بوده است ، اما اشارات منابع جغرافیایی اسلامی ( المسالک ابن خرداذبه ، ص ۵۷؛ البلدان ابن فقیه ، ص ۲۰۹؛ الفهرستِ ابن ندیم ، ص ۲۵؛ الا´ثارالباقیه بیرونی ، ص ۲۲۹؛ معجم البلدان یاقوت ، ج ۳، ص ۹۲۵؛ و غیره ) به «بلادالفهلویین » و فقرات منظوم و منثوری که از زبان مردم مغرب ایران در دوران اسلامی در متون فارسی و عربی باقی مانده و دوبیتیهای اصیل باباطاهر تنها اندکی از آن است ، برنادرستی این نظریه دلالت دارد، ونشان می دهد که سرودن دوبیتی به زبانی که با زبان دوبیتیهای باباطاهر حتی درصورت امروزی آن قرابتهایی دارد، در قرون پنجم و ششم هجری بسیار رایج بوده است . راوندی (ح :۶۰۰) از شخصی به نام نجم الدین همدانی معروف به «نجم دوبیتی » یاد کرده که «پنجاه من کاغذهای دوبیتی » فهلوی از وی برجا مانده (ص ۳۴۴). درهمان زمان ، شمس قیس رازی شکوه می کرد که «کافه اهل عراق … از عالم و عامی و شریف و وضیع به انشاء و انشاد ] ابیات [ فهلوی مشعوف و به اصغاء و استماع ملحونات آن مولع » و چنان دلبسته «لحن اورامن و بیت پهلوی » بوده اند که «اغزال دری … اعطاف ایشان را در نمی جنبانیده » است (ص ۱۲۹).
شمس قیس برای دوبیتهای فهلوی دو وزن ذکر می کند، یکی بحر مُشاکِل (فاعلاتن مفاعیلن مفاعیل ) و دیگر بحر هزج مسدّس مقصور (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل )، و می گوید که در زمان او گاه این دوبحر را باهم خلط می کرده اند و مصراعی را دریکی از این دوبحر و مصراع دیگر را در بحر دیگر می سروده اند (ص ۱۲۹). به نظر شمس قیس ، «اهل همدان و زَنگان چون براین هردو بحر فهلویات فراوان گفته اند، اگر برسبیل سهو در بعضی از آن خلطی کنند…» معذورتر از بُندارِ رازی باشند «که زبان او به لغت دری نزدیکتر از فهلوی است » (ص ۱۳۱).
آنچه از شمس قیس نقل شد دلالت دارد براینکه زبان بومی مردم همدان در روزگاری بسیارنزدیک به زمان باباطاهر فهلوی بوده ونه فارسی دری ، و سرودن دوبیتی به این زبان و به وزن دوبیتیهای منسوب به باباطاهر در آن زمان در میان مردم غرب ایران بسیار رایج بوده است . مشابهت زبانی نمونه هایی که شمس قیس از دوبیتیهای فهلوی نقل کرده با بسیاری از دوبیتیهای منسوب به باباطاهر، بخصوص آنچه در متون قدیمتر آمده (رجوع کنید به سطور آینده ) به حدی است که باید گفت که دوبیتیهای باباطاهر در اصل نه به فارسی دری بلکه به فهلوی بوده است .
تحقیق در تفاوتها و مشابهتهای زبان دوبیتیهای باباطاهر با لهجه امروزِ مردم همدان یا بعضی از لهجه های لری و کردی ، با توجه به اینکه انتساب همه این دوبیتیها به باباطاهر مسلّم نیست و نیز حتی قدیمترین آنها در طی مدتی نزدیک به هزار سال بر اثر چیرگی روزافزون فارسی دستخوش تغییرات گوناگون شده است ، نتیجه چندانی به بار نمی آورد. با این حال ، روبن آبراهامیان لهجه باباطاهر را یکی از لهجه های متعددی دانسته که به لهجه کهن یهودیان همدان نزدیک بوده است . این نظریه را پرویز ناتل خانلری رد کرده ، اما خویشاوندی لهجه باباطاهر را با دیگر لهجه های کهن ناحیه جبال مردود ندانسته است (ش ۸، ص ۲۶ـ۳۰، ش ۹، ص ۳۷ـ۳۹، ۶۰).
شعرهای باباطاهر در بحر هزج مسدّس محذوف (یا مقصور)، یعنی مفاعیلن مفاعیلن فعولن (یا مفاعیل )، است و آنها را «دوبیتی » خوانده اند تا از «رباعی » که در بحر هزج مثمن مکفوف محذوف (یا مقصور) است متمایز باشد. صحت انتساب بعضی اشعار به وزن رباعی به باباطاهر محل شک است . وزن دوبیتیهای باباطاهر در ترانه های عامیانه نیز دیده می شود (میرزا جعفر کُرش ، ص ۳۰۸).
باباطاهر شاعر. تا ۱۳۰۶ ش فقط تعداد نسبتاً کمی از اشعار او، بیشتر در تذکره های قرن دوازدهم و سیزدهم در دست بود. براثر تحقیقات هوار در ۱۳۰۳ پنجاه و نه دوبیتی ، و در ۱۳۲۶ بیست و هشت دوبیتی دیگر و یک غزل گردآوری شد. هِرُن آلن فقط سه دوبیتی جدید (که تعلق آنها به باباطاهر بسیار بعید است ) به دست آورد. لشچینسکی (که از نسخه های خطی برلین استفاده کرده ) هشتاد دوبیتی و یک غزل را (غیر از غزلی که در طبع هوار وجود دارد) ترجمه کرد و سرانجام حسن وحید دستگردی اصفهانی ، مدیر مجله ارمغان ، در ۱۳۰۶ ش دیوانی از باباطاهر شامل دویست و نود و شش دوبیتی و چهار غزل به طبع رساند. وحید دستگردی شصت دوبیتی را که در «مجموعه های مختلف » یافت شده و سه رباعی را که هرن آلن اضافه کرده بود، ضمن پیوستی به چاپ خویش افزوده است . در این دیوان دوبیتیها به ترتیب الفبایی قوافی منظم شده است . این طبع دیوان باباطاهر براساس نسخه ای به خط عبرت نایینی (۱۲۸۳ـ۱۳۲۱ ش ) صورت گرفته که از روی نسخه ای (ناشناخته ) متعلق به سردار مؤید مراغه ای کتابت شده بوده است ( ارمغان ، دوره ۹، ش ۱۰، ص ۵۷۱). وحید متن عربی کلمات قصار باباطاهر را نیز به دنبال دوبیتیها (ص ۷۴ـ۱۱۴) چاپ کرده است . این چاپ پس از آن بارها تجدید طبع شده است . ابراهیم دهگان نیز نسخه ای «قدیمی » (قرن دهم ؟) از دیوان باباطاهر، متضمن ۹۸ دوبیتی با مقابله با طبع وحید همراه با یک غزل در ۱۸ صفحه (اراک ۱۳۳۱ ش ) چاپ کرده است .
درباره ترانه های باباطاهر آنچه بیش از این می توان گفت از این قرار است : ۱) در برخی از متون ادبی یا تاریخی و فرهنگهای کهن فارسی ، نمونه هایی از اشعار فهلوی آمده که برخی از آنها صورتهای قدیمی دوبیتیهای منسوب به باباطاهر است ، از جمله : المعجمِ شمس قیس (ص ۱۰۵) به مطلع «ارکری مون خواری اچ که ترسی …» و جز آن ، و صحاح الفرس شمس منشی (ص ۷۳) در ذیل «الوند» به مطلع «خیزه دایاکی زممان وی ته خوش نی …» و جز اینها. مأخذ اخیر (ص ۲۷۰) ترانه را همان دوبیتی دانسته است ؛ ۲) پس از فهرست شدن نسخه های خطی فارسی اکثر کتابخانه های ایران و جهان ، بسیاری از مجموعه های اشعار یا جُنگها شناخته شده که متضمن دوبیتیهای منسوب به باباطاهر است ؛ مثلاً در مجموعه خطی ش ۴۳۵۱ یا در مجمع الفواید ، ش ۳۲۹۰، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ، اشعاری از او مندرج است . اما کشف دو قطعه و هشت دوبیتی فهلوی اصیل به نام «قدوه العارفین باباطاهر همدانی » در مجموعه مورخ ۸۴۸، ش ۲۵۴۶ موزه قونیه ترکیه توسط مجتبی مینوی (ص ۵۶ـ۵۸) باب جدیدی در تحقیقات راجع به اشعار باباطاهر گشود. ادیب طوسی ترجمه و شرح این «فهلویات لری » را همراه با پژوهشی درباره آنها، و نیز شرح فهلویات مجموعه خطی ش ۹۰۰ کتابخانه مجلس را در نشریه دانشکده ادبیات تبریز (دوره ۱۰، ش ۱، ص ۱ـ۱۶) به دست داده است (هم او پیشتر نیز شرحی در باب «فهلویات المعجم » نگاشته بود رجوع کنید به همان مجله ، دوره ۶،ش ۴، ص ۴۷۱ـ۴۷۶). محمد مقدم و صادق کیا نیز «فهلویات و نیریزیات » همان مجموعه را همراه با سندی از گویش آذری بررسی کرده اند (ص ۴ـ۱۸). ترانه های فهلوی به نام شاخه ای یا گویشی از آن راجی (= رازی ) نیز خوانده شده است . و اخیراً اسداللّه مصطفوی با طبع جدیدی از دیوان باباطاهر عریان (تهران ۱۳۵۲ ش ) به دوبیتیهای باباطاهر از این دیدگاه نظر کرده است . مشهور است که بسیاری از دوبیتیهای متعارف و متداول منسوب به باباطاهر از او نیست ، بلکه از گویندگان دیگر و متأخر است ، مثلاً آنچه ظاهراً از پور فریدون (قرن ۷ـ۸) است (نفیسی ، ص ۲۲ـ۲۳،۲۵).
دوبیتیهای جدید، که تعدادی از آنها به نام باباطاهر و کوههای الوند و میمند (؟) اشاره دارد، با اینکه به سبب تکرارهای ناگزیر تاحدی پیش پا افتاده به نظر می رسد، صفات بارز شعر باباطاهر را، چنانکه قبلاً شناخته شده بود، دربر دارد. درباره دوبیتیهای باباطاهر نیز، مانند رباعیات عمرخیام ، مسئله صحت انتساب ناچار پیش می آید. بنابر گفته ژوکوفسکی ، برخی از دوبیتیهای باباطاهر در دیوانِ ملامحمد صوفی مازندرانی (قرن ۱۱ هجری ) نیز موجود است . پیش از او هم هدایت (۱۳۰۵، ص ۱۰۳) این نکته را متذکر شده است . یکی از شاعران همدانی معاصر به نام شاطربیگ محمد ادعا کرده است که چندین دوبیتی کردی منسوب به باباطاهر از سروده های اوست (باباطاهر، مقدمه آزاد همدانی ، ص ۲۱).
موضوعاتی که در شعر باباطاهر، مطرح شده بسیار محدوداست ، ولی شخصیت ممتاز او در اشعارش بروشنی نمایان است . برای اینکه خواننده بتواند شخصاً داوری کند به تحلیلی از پنجاه و نه دوبیتی از روی طبع هوار می پردازیم . طبق معمول ، تمیز دادن میان بیان عشق عرفانی و عشق خاکی مشکل است . سی وچهار دوبیتی تقریباً بتساوی میان این دو نوع شعر عاشقانه تقسیم شده است . دوبیتی صرفاً متضمن ستایش خداوند است ، بقیه جنبه شخصی و فردی بیشتری دارد و مبیّن صفات بارز شعر اوست . در اشاراتی که باباطاهر به زندگی خویش می کند غالباً خود را قلندر بی خانمانی وصف می کند که سرپناهی ندارد، خشتی بالش اوست و دائماً در بیقراری و پریشانی روحی است (ش ۶،۷،۱۴،۲۸). تشویش و غمزدگی آزارش می دهد و فقط «گُل ماتم » در قلبش ریشه می دواند و زیباییهای بهار نیز غم او را علاج نمی کند (ش ۳۴،۳۵،۴۷،۵۴). باباطاهر به فلسفه صوفیان حقیقی معتقد است ، به گناهان خویش معترف است وطلب بخشایش می کند، فروتنی را تبلیغ می کند و وصول به مقام فنا را تنها چاره مصایب خویش می داند (ش ۱، ۱۳، ۴۵، ۵۰، ۵۸). یکی از ضعفهای بشری که در اشعار باباطاهر آشکارا خودنمایی می کند این است که چشم و دل او به آسانی از این دنیا کنده نمی شود، دل سرکش در درون او مشتعل است و هیچ گاه او را آرام نمی گذارد (ش ۳، ۸، ۹، ۲۶، ۳۶، ۴۲).
جاذبه اشعار باباطاهر در لطافت احساسات اوست که در آن زمان هنوز دراقوال و آثار صوفیان به صورت مضامین قالبی در نیامده بود. تشبیهات و استعارات بدیع و ارتجالی و بیان ساده و بی پیرایه ، همراه با چاشنی محلی ، نیز از کیفیاتی است که اشعار باباطاهر را مطبوع و دلپسند کرده است .
باباطاهر عارف . غیر از دوبیتیها، رساله هایی نیز به باباطاهر نسبت داده اند (رضا قلی خان هدایت ، ج ۲، ص ۸۴۵). کلمات عرفانی یا «اشارات » باباطاهر (رجوع کنید به مقدمه الفتوحات الربانیه ) که ظاهراً پس از چاپ وحید دستگردی از آن به همراه دیوان باباطاهر در ۱۳۰۶ ش ، به کلمات قصار شهرت یافته ، رساله ای است به عربی در مسائل مختلف عرفانی از قبیل علم ، معرفت ، الهام و فراست ، عقل و نفس ، دنیا و عقبی ، رسم و حقیقت ، اشاره و وجد، سماع و ذکر، اخلاص و اعتکاف ، غفلت و مشاهده و جزاینها. هرباب مشتمل است بر تعدادی کلمات قصار که مانند اغلب اقوال صوفیه مسجّع است . تعداد ابواب و شماره مجموع «کلمات » این رساله در نسخه ها مختلف است . بر طبق چاپ وحید (که مأخذ را ذکر نکرده ) رساله در بیست و سه باب و شامل ۳۶۸ «کلمه » است .
به این رساله صوفیان توجه خاص کرده و شروحی چند برآن نوشته اند، از آن جمله یکی شرحی است به عربی که به عین القضات همدانی (۴۹۲ـ۵۲۵) نسبت داده شده ، ولی به دلیل ذکر شعری از ابن الفارض (۵۷۶ـ۶۳۲) در آن و نیز همدانی نبودن شارح ، به طوری که در مقدمه کتاب دیده می شود، انتساب آن به عین القضات درست نیست . این شرح شامل ۵۰ باب و ۴۲۱ «کلمه » است . متن عربی و ترجمه فارسی این شرح به اهتمام جواد مقصود به چاپ رسیده است (ص ۲۵۵ـ۷۴۰).
جزو مجموعه شماره ۱۹۰۳ کتابخانه ملی پاریس (گ ۷۴ رـ۱۰۰ ر) رساله ای است به عنوان الفتوحات الربانیه فی مزج الاشارات الهمدانیه ، تألیف محمدبن ابراهیم خطیب وزیری که شرحی بر کلمات باباطاهر است . این شرح مَزجی است و متن و شرح در آن به هم درآمیخته است . نسخه ای از «کلمات » که در مقدمه شرح از آن به عنوان «اشارات » نام برده شده از ۸۵۳ در نزد شیخ ابوالبقاء احمدی بوده است ، و او آن را برای شرح کردن بر عده ای عرضه می کند، ولی به سبب غموض عبارات و معانی کسی این کار را برعهده نمی گیرد، تا اینکه محمدبن ابراهیم خطیب وزیری به خواهش شیخ ابوالبقا در شوال ۸۸۹ تألیف این شرح را آغاز می کند و آن را در ۴ شعبان ۸۹۰ به پایان می رساند. همین نسخه (گ ۱۰۰ پ ـ ۱۰۵ پ ) مشتمل بر بخشهایی از کلمات باباطاهر است . این بخشها (و متن الفتوحات الربانیه ) به خط جانی بیگ عزیزی است (به تاریخ ۸۹۰)، و به همین دلیل برخی از محققان اشتباهاً این جانی بیگ را شارح «کلمات » دانسته اند. عکس نسخه خطی الفتوحات الربانیه را با ترجمه نسبتاً آزاد فارسی آن جواد مقصود به چاپ رسانده است (همان ، ص ۷۴۱ـ۹۰۸).
ملاسلطان محمد گنابادی (سلطانعلی شاه ، ۱۲۵۱ـ۱۳۲۷)، از مشایخ طریقه نعمت اللّهی دو شرح یکی فارسی و دیگری عربی بر کلمات باباطاهر نوشته است . شرح فارسی به نام توضیح بار اول به اهتمام شیخ عباسعلی کیوان قزوینی در ۱۳۳۳ به طبع رسید و پس از آن با تصحیحاتی در ۱۳۳۴ و ۱۳۶۳ ش تجدید چاپ شد. شرح عربی به نام الایضاح که پس از شرح فارسی نوشته شده و آخرین اثر مؤلف است و در ۱۳۴۷ چاپ سنگی شده است .
باباطاهر، کرامات و افسانه ها. مانند اکثر شعرای عارف (عطار، مولوی ، حافظ )، درباره زندگی و کرامات باباطاهر نیز افسانه های فراوان رایج است . حکایت کرده اند که روزی باباطاهر از طلاب مدرسه ای در همدان خواست که شیوه علم آموزی را به او تعلیم دهند. طلاب ، برسبیل مزاح گفتند که باید در زمستان شبی را در آب سرد حوض بگذراند. باباطاهر اندرز ایشان را به کار بست و صبح روز بعد خود را صاحب معرفت یافت و فریاد برآورد: «اَمْسَیت کرّدیاً و اصبَحتُ عَربیّاً» (دیشب کرد بودم و امروز صبح عرب شدم ). این جمله عربی که مولوی درمقدمه مثنوی آن را به عارفی از اجداد حسام الدین چلبی نسبت داده ، در برخی منابع به تاج العارفین ابوالوفاء کُرد و در بعضی دیگر به ابوعبداللّه بابونی نسبت داده شده است (جنید شیرازی ، ص ۵۱۰ـ۵۱۶، حاشیه قزوینی ).
داستانها و کرامات دیگر حاکی از آن است که حرارت آتش روحی باباطاهر برفهای کوه الوند را ذوب کرده است . راه حل مسئله ای در علم هیئت را که با او درمیان گذاشته بودند با انگشت بزرگ پایش برخاک رسم کرده است (ژوکوفسکی ؛ هرن آلن ؛ لشچینسکی ؛ باباطاهر، مقدمه آزاد همدانی ).
گوبینو در > سه سال در آسیا < (ص ۳۴۴) می گوید که پیران مذهب اهل حق «از صوفیان مشهور، و بویژه از باباطاهر، که به اشعارش به گویش لری توجه خاص است ، و نیز از خواهرش بی بی فاطمه ، با احترام و ستایش بسیار یاد می کنند». کتابی دینی که اخیراً کشف شده است ، سرانجام ، به ما امکان می دهد تا مقام باباطاهر را در جهان شناسی مذهب اهل حق مشخص کنیم . اهل حق ذات باری را دارای هفت مظهر می دانند که هریک از آنها چهار مَلَک در التزام خویش دارد، و هریک از این ملایک وظایف ویژه ای بر عهده دارد. باباطاهر یکی از ملایک دوره سوم است که عزرائیل و نُصَیر در او حلول کرده اند. دورانِ باباخُشین به طور کلی با مرحله «معرفت » در عرفان مطابقت دارد. وقایع این دوره در لرستان و همدان روی می دهد. نسخه خطی سرانجام جریان دیدار «پادشاه جهان » را با باباطاهر در همدان حکایت می کند. منظور از ««پادشاه جهان » باباخشین است ، ولی به نظر می رسد که این داستان از شرح دیدار باباطاهر با طغرل (رجوع کنید به سطور گذشته ) ملهم شده باشد. باباطاهر و فاطمه لارا (لاغر)، که از عشیره باراشاهی (در ناحیه گوران ؟) بود و او را خدمت می کرد، لشکریان پادشاه را با یک «چارک » برنج سیر کردند. پادشاه باباطاهر را با تمامی خزاین دنیا وسوسه کرد، ولی او تنها خواستار «جمال پادشاه » بود. فاطمه خواست که به دنبال پادشاه جهان برود؛ سرش را بر زانوی او نهاد و جان سپرد. پادشاه از باباطاهر دلجویی کرد و قول داد که در روز قیامت او را دوباره با فاطمه محشور کند تا چون لیلی و مجنون باهم باشند. سیزده قطعه شعر (مغلوط و تحریف شده ، ولی به سبک اشعار باباطاهر) به طور پراکنده در این متن یافت می شود (رجوع کنید به مینورسکی ، ص ۲۹ـ۳۳ و ۹۹ـ۱۰۳؛ لشچینسکی ، ص ۱۸ـ۲۵ از این مطالب استفاده کرده است ). این فاطمه لارا کنار مرقد باباطاهر به خاک سپرده شده است . براساس گفته متولیّان آرامگاه باباطاهر، این فاطمه را نباید با فاطمه دیگری که در همین «بقعه » مدفون است (؟) اشتباه کرد. گوبینو و جکسن از بی بی فاطمه یا فاطمه لیلی ، که خواهر باباطاهر بوده است ، نام می برند. آزادهمدانی (مقدمه دیوان ، ص ۱۶ـ۲۱) به قبر «دایه » باباطاهر اشاره می کند. گویی همه می کوشند که پیوند عرفانی باباطاهر و فاطمه را به زبان مراودات زندگی روزمره نقل و بیان کنند.
توضیح : نسخه های حاوی دوبیتیهای باباطاهر عبارت است از: دو قطعه ، هشت دوبیتی : موزه قونیه ، ش ۲۵۴۷ (۸۴۸)، رجوع کنید به مجتبی مینوی ، مجله دانشکده ادبیات ، دانشگاه تهران ، دوره ۴، ش ۲، ۱۳۳۵ ش ، ص ۵۴ـ۵۹؛ Asiat.Soc.Bengal,Pers.no.923,Catal.Ivanow,424 (مجموعه ای متعلق به ۱۰۰۰/۱۵۹۲)؛
Preuss. Staatsbibl., Catal. Pertsch, 727, no.697
(که در ۱۸۲۰ نوشته شده است و از آن لشچینسکی استفاده کرده است ) با ۵۶ دو بیتی ؛
Bibl. Nat. de Paris, Pers. 174, Cat. Blochet, ii, 290-292.
(متعلق به ۱۲۶۰/۱۸۴۴، که بخشعلی قره باغی گردآوری کرده ) دارای ۱۷۴ دوبیتی و یک غزل است . ژوکوفسکی که در کتابخانه مدرسه سپهسالار به نسخه ای تحت عنوان حالات باباطاهر به انضمام اشعارش دست یافت که عنوان نسخه مناسبتی با محتوای آن نداشت . برای نسخه های خطی رسایل صوفیانه باباطاهر رجوع کنید به Bibl. Nat. de Paris, Arab 1903 (Blochet, o.l., ii,291) and the Oxford MS. Ethإ, Cat. Pers. Mss. Bodleian Lib., no 1298, fol. 302b-343.
منابعی که به نام شاعر اشاره کرده عبارت است از: علی قلیخان واله ، ریاض الشعراء ، ۱۱۶۱، رجوع کنید به لشچینسکی ، ص ۱۰؛ لطفعلی آذربیگدلی ، آتشکده ۱۱۹۳/۱۷۷۹، بمبئی ۱۲۷۷، ص ۲۴۷ (۲۵ دوبیتی )؛ علی ابراهیم شاه ، صحف ابراهیم ، ۱۲۰۵/۱۷۹۱، نسخه منحصر به فرد
Preuss.Staatsbibl., Pertsch, 627,no.663
(که از آن ژوکوفسکی ولشچینسکی استفاده کرده اند)؛ رضا قلیخان هدایت ، مجمع الفصحا ، تهران ۱۲۹۵، ج ۱، ص ۳۲۶ (ده دوبیتی )؛ همو، ریاض العارفین ، تهران ۱۳۰۳ ش ، ص ۱۰۲ (۲۴ دوبیتی )؛ ۵۷ دوبیتی از باباطاهر (همراه با رباعیات عمرخیام ) در ۱۲۹۷ و ۱۳۰۸ ش در بمبئی به چاپ رسیده است ؛ ۳۲ دوبیتی (همراه با مناجات عبداللّه انصاری ) در ۱۳۰۱ در بمبئی چاپ شد؛ ۲۷ دوبیتی (همراه با رباعیات خیام ) در ۱۲۷۴ در تهران به چاپ رسید؛ «غزل » باباطاهر در ملحقات دیوان شمس مغربی ، تهران ۱۲۹۸، ص ۱۵۸، و ملحقات مناجات خواجه عبداللّه انصاری ، و غیره آمده است . دیوان باباطاهر (رجوع کنید به متن ) همراه با کلمات قصار، مقدمه مصحّح ، و دو مقدمه از محمود عرفان و علیمحمد آزاد همدانی در شرح حال و وصف مقبره باباطاهر و غیره ، به ضمیمه هشتمین دوره ارمغان ، تهران ۱۳۰۶ ش ، ص ۱۲۴؛
Huart, Les quatrains de Ba ¦ ba ¦ -T ¤ a ¦ hir ـ Urya ¦ n en pehlإvi musulman,in JA , series viii,vol.vi, Nov-Dec.1885,502-545; Z « ukowski, Koye c § to o B. Ta ¦ hire § ,Goli sh e § , Zap ., 1900, xiii, 104-108 (bibliography, 3 anecdotes, 2 new quatrains one of which=no. 146 of the Dl ¦ wa ¦ n ), cf. also Zap ., ii,12; E. Heron Allen, The Lament of Ba ¦ ba ¦ T ¤ a ¦ hir ,London 1902 (text of 62 quatrains, transl. by the editor and verse by Elisabeth Curtis Brenton); Browne, i,83-87,ii 259-261; M ¦ â rza ¦ Mahd ¦ â Kha ¦ n (Kawkab), The quatrainsof Ba ¦ ba ¦ – T ¤ ahir, in JASB , 1904, no.I, 1-29
(چاپ جدید دوبیتیهای هرن آلن ] + یک دوبیتی [ همراه با اصلاحات فراوان و شرحی بسیار جالب )؛
Huart, Nouveaux quatrains de Ba ¦ ba ¦ T ¤ a ¦ hir, in Spiegel Memorial Volume , ed. J.J. Modi, Bombay 1908, 290-302.
(۲۸ دوبیتی ویک غزل ) مجموعه متعلق به ۱۸۸۵ را که اخیراً کشف شده کامل می کند؛ در گزیده ای از کشکول الفقراء که اصل آن در مسجد محمدّیه (فاتح ) استانبول موجود است ، دیوان مغربی ، و یک جُنگ . این دومین مجموعه از دوبیتیها، که هوار به چاپ رسانده ، حاوی قطعات متفرّقه است و ترجمه آن دقیق نیست ؛
Minorsky, Materiali ( ،، Matإriaux pour servir ب l’إtude des croyances de la secte persane dite les Ahl-i H ¤ aqq ou ـ Al â -Ila ¦ hi”), vol. xxxiii, of the Trudi Lazarew. Instituta , Moscow 1911, 29-33
(ترجمه بخشهایی از سرانجام )، ص ۹۹ـ۱۰۳ (متن فارسی اشعار و حواشی افزوده شده )؛
G.L. Leszczynnski, Die Ruba ¦ Ü i ¦ ya ¦ t des Ba ¦ ba ¦ -Ta ¦ hir ـ Urya ¦ n oder Die Gotlestrجnen des Herzens, aus d. west-medischen [sic!] Originale , Munich 1920 (biographical and bibliographical, verse transl.); K. Hadank, Die Mundarten v.Khunsa ¦ r, etc., Kurd ¤ -pers. Forsch.v.O. Mann , series iii, vol. i, Leipzig 1926, introduction, xxxvii-lv
(بررسی کاملی درباره زبان باباطاهر، کتابشناسی )؛
A.J. Arberry, Poems of a Persian Su ¦ f ¦ â , being the quatrains of Ba ¦ ba ¦ -T ¤ a ¦ hir , Cambridge 1937,
(۶۰ دوبیتی که در بندهای پنج سطری زیبا به اسلوب هوسمان ترجمه شده است ).
منابع : ابن خرداذبه ، المسالک والممالک ، چاپ دخویه ، لیدن ۱۹۶۷؛ ابن فقیه ، مختصرکتاب البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن ۱۹۶۷؛ ابن ندیم ، کتاب الفهرست ، چاپ رضا تجدّد، تهران ۱۳۵۰ ش ؛ ابوریحان بیرونی ، آثارالباقیه ، چاپ سخو، لایپزیگ ۱۹۲۳؛ محمدامین ادیب طوسی ، «فهلویات المعجم »، نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، دوره ۶، ش ۴ (اسفند ۱۳۳۳ ش )؛ همو «فهلویات لری »، نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، دوره ۱۰، ش ۱ (بهار ۱۳۳۷ ش )؛ پرویز اذکائی ، «درباره دیوان باباطاهر عریان »، هنر و مردم ، ش ۱۵۲ (خرداد ۱۳۵۴ ش )؛ باباطاهر، دیوان باباطاهر ، چاپ وحید دستگردی ، تهران ۱۳۰۶ ش ؛ معین الدین جنیدبن محمود جنید شیرازی ، شدّالازارفی حطّ الاوزارعن زوارالمزار ، چاپ محمد قزوینی و عباس اقبال ، تهران ۱۳۲۸ ش ؛ حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی ، کتاب نزهه القلوب ، چاپ گی لسترنج ، لیدن ۱۹۱۵، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش ؛ پرویز خانلری ، «دوبیتیهای باباطاهر»، پیام نو ، دوره ۱، ش ۸ (تیر ۱۳۲۴ ش )، ش ۹ (مرداد ۱۳۲۴ ش )؛ محمدبن علی راوندی ، راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق ، چاپ محمد اقبال ، تهران ۱۳۶۴ ش ؛ غلامرضا رشید یاسمی ، «باباطاهرعریان »، ارمغان ، دوره ۱۰، ش ۱ (فروردین ۱۳۰۸ ش )؛ عبدالحسین زرین کوب ، جستجو در تصوف ایران ، تهران ۱۳۵۷ ش ؛ محمدبن قیس شمس قیس ، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم ، چاپ مدرس رضوی ، تهران ] تاریخ مقدمه ۱۳۱۴ ش [ ؛ محمدبن هندوشاه شمس منشی ، صحاح الفرس ، چاپ عبدالعلی طاعتی ، تهران ۱۳۴۱ ش ؛ عین القضات همدانی ، نامه های عین القضات همدانی ، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران ، تهران ۱۳۴۸ـ۱۳۵۰ ش ؛ محمد قزوینی ، یادداشتهای قزوینی ، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۵۴ ش ؛ محمد مقدم ، یک سند تاریخی از گویش آذری تبریزی »، ایران کوده ، ش ۱۰، تهران (۱۳۲۷ ش )؛ جواد مقصود، شرح احوال و آثار و دوبیتیهای باباطاهر عریان به انضمام شرح و ترجمه کلمات قصاروی منسوب به عین القضاه همدانی ، با اصل و ترجمه کتاب الفتوحات الربانیه فی مزح الاشارات الهمدانیه ، به شرح و تفسیر محمدبن ابراهیم ، مشهور به خطیب وزیری ، تهران ۱۳۵۴ ش ؛ مجتبی مینوی ، «از خزائن ترکیه »، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ، دوره ۴، ش ۲ (دی ۱۳۳۵ ش )؛ سعید نفیسی ، «پورفریدون »، پیام نو ، دوره ۲، ش ۱۱ (مهر ۱۳۲۴ ش )؛ رضاقلی بن محمد هادی هدایت ، تذکره ریاض العارفین ، تهران ۱۳۰۵؛ همان ، چاپ مهرعلی گرگانی ، تهران ] ۱۳۴۴ ش [ ؛ همو، مجمع الفصحا ، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ ش ؛ یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵؛
C.J. Edmonds, “Luristan: Pishi-Kuh and Bala Gariveh”, Geogr. Journ ., 59 (1922); Gobineau, Trois ans en Asie , Paris 1859; A.V . Williams Jackson, “A vist to the tomb of Baba Tahir at Hamadan”, in Browne Festschrift , Cambridge 1922; Mirza Dja ـ far Korsch, Gramm. Pers. Yazika, Moscow 1901.
/مینورسکی ( د.اسلام )؛ با اضافاتی از پرویز اذکائی /