داستان زندگی کوروش کبیر
خلاصه بیوگرافی کامل کوروش بزرگ + فیلم ، عکس، سخنان
کوروش بزرگ (۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیانگذار امپراطوری هخامنشی است. شاه پارسی، بهخاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایهگذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده و بسیار در سراسر عالم مشهور است. (نویسنده نگاره : اِنی کاظمی)
خلاصه زندگینامه کوروش کبیر
ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمینهای ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار مینامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسحشده توسط پروردگار بشمار میآوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک میدانستند..
تبار کوروش از جانب پدرش به پارسها میرسد که برای چند نسل بر انشان(شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند..
کوروش درباره خاندانش بر سفالینهٔ استوانه شکلی محل حکومت آنها را نقش کردهاست. بنیانگذار سلسلهٔ هخامنشی، شاه هخامنش انشان است. پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیش به حکومت انشان رسید.
حکومت چا ایش پیش نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول شاه انشان و آریارامن شاه پارس دنبال شد. سپس، پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه اول شاه انشان و آرشام شاه پارس، بعد از آنها حکومت کردند.
کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.
تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون وکتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند.
اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کردهاند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه دادهاند، بیشتر شبیه افسانه میباشد.
تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس و حسن پیرنیا، شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفتهاند. بنا به نوشته هرودوت، آژی دهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد.
آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا میترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژی دهاک دختر خود را به کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، به زناشویی داد.
ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید.
پادشاه ماد، این بار هم از مغها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد
آستیاگ بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید.
دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهٔ دخترش را به یکی از بستگانش بنام هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند.
هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود، چون یکم کودک با او خوشایند است و دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد، در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد.
پس کوروش را به یکی از چوپانهای شاه به نام مهرداد (میترادات) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد.
چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد.
مهرداد شهامت این کار را نداشت، ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.
روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی میکرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند.
کوروش همبازیهای خود را به دستههای مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفهای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند.
پس از پایان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور دادهاست وی را تنبیه کنند.
پدرش او را نزد آژی دهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کردهاست. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: «تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگترین مقام کشوری است، چنین کنی؟» کوروش پاسخ داد: «در این باره حق با من است، زیرا همه آنها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات میباشم، اختیار با توست.»
آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه میگذرد با سن این کودک برابری میکند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد.
سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زندهاست.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.
چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژی دهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست.
سپس آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟»
پاسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود.
آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید خطاب به هارپاگ گفت: امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند. هارپاگ چنین کرد.
از آن طرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کورش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شدهاست پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند.
شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کردهاند به هارپاگ بدهند ؛ سپس به هارپاگ گفت میخواهی بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شدهاند.سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند هارپاگ بود را به وی نشان دهند.
هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود خود را کنترل نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.
کوروش برای مدتی در دربار آژی دهاک ماند سپس به دستور وی عازم آنشان شد. پدر کوروش کمبوجیه اول و مادرش ماندانا از وی استقبال گرمی به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی پارسها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آنها را آموخت و با آموزشهای سختی که سربازان پارس فرامیگرفتند پرورش یافت. بعد از مرگ پدر وی شاه آنشان شد. بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در اندیشه حمله به ماد افتاد.
دراین میان هارپاگ نقشی عمده بازی کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد ایشتوویگو(آژی دهاک)شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد.
با شکست کشور ماد بهوسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ۳۵ سالهایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت.
کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.
کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید.
اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزلایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر میپنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیوارههای آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید.
نکته قابل توجه رفتار کوروش پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردم سارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.
پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد.
هدف اصلی کوروش از لشکرکشی به شرق، تأ مین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش به معارضه بپردازد وجود نداشت.
کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمینهای تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود.
البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس «نبونید» پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز پیشبینیهای پیامبران بنی اسرائیل درباره آزادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.
بابل بدون مدافعه در ۲۲ مهرماه سال ۵۳۹ ق.م سقوط کرد و فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند، پادشاه محبوس گردید و کوروش طبق عادت، در کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد (۵۳۸ق.م) هنگامی که او در گذشت عزای ملی اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد.
با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند. رفتار کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستانشناسان و حتی حقوقدانان دارد.
او یهودیان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود، کمکهای بسیاری از نظر مالی و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستور بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معروف گشت که در تاریخ یهود و در تورات ثبت است علاوه بر این به همین دلیل دولت اسرائیل از کوروش قدردانی کرده و یادش را گرامی داشتهاست.
پس از مرگ کورش، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد.{ولی بنا به کتاب سرزمین جاوید از باستانی پاریزی(کمبوجیه به دلیل بی احترامی فرعون به مردم ایران وکشتن ۱۵ ایرانی به مصر حمله کرد که بردیا که در طول جنگ در ایران به سر میبرد برای انکه با کمبوجیه که برادر دوقلوی او بود اشتباه نشود با پنهان کردن خود از مردم به وسیله نقابی از خیانت به برادرش امتناع کرد ولی گویمات مغ با کشتن بردیه و شایعه کشته شدن کمبوجیه و با پوشیدن نقاب بر مردم ایران تا مدت کوتاهی پادشاهی کرد.)}
در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهتی بسیار به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پادشاه خواند.
کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام بادهنوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت.
کورش به جز این دو پسر، دارای سه دختر به نامهای آتوسا و آرتیستون و مروئه بود که آتوسا بعدها با داریوش اول ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد.
آتوسا دختر کوروش است. داریوش بزرگ با پارمیدا و آتوسا ازدواج کرد که داریوش بزرگ از آتوسا صاحب پسری بنام خشایارشا شد.
کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ایرانیتبار سکا که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت میپرداختند (و بنابرروایتی ملکهشان به نام تهمرییش، از ازدواج با کوروش امتناع ورزیده بود[نیازمند منبع]), به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانهای بود که لشگریان کورش باید از آن عبور میکردند. (کوروش در استوانه حقوق بشر میگوید: هر قومی که نخواهد من پادشاهشان باشم من مبادرت به جنگ با آنها نمیکنم.)این به معنی دمکراسی و حق انتخاب هست. پس نمیتوان دلیل جنگ کوروش با سکاها را نوعی دلیل شخصی بین ملکه و کوروش دید چون این مخالف دمکراسی کوروش هست. و اما جنگ با سکا به دلیل تعرض سکاها به ایران و غارت مال مردم بود.}. هنگامی که کورش به این رودخانه رسید، تهمرییش ملکه سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد. یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند.
کورش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدی که تا پایان عمر به عنوان یک مشاور به کورش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. استدلال او چنین بود که در صورت نبرد در خاک ایران، اگر لشگر کورش شکست بخورد تمامی سرزمین در خطر میافتد و اگر پیروز هم شود هیچ سرزمینی را فتح نکرد.
در مقابل اگر در خاک سکاها به جنگ بپردازند، پیروزی ایرانیان با فتح این سرزمین همراه خواهد بود و شکست آنان نیز تنها یک شکست نظامی به شمار رفته و به سرزمین ایران آسیبی نمیرسد.
کورش این استدلال را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. پیامد این نبرد کشته شدن کورش و شکست لشگریانش بود.
تهمرییش سر بریده کوروش را در ظرفی پر از خون قرار داد و چنین گفت: «تو که با عمری خونخواری سیر نشدهای حالا آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی»
پس از این شکست، لشگریان ایران با رهبری کمبوجیه، پسر ارشد کورش به ایران بازگشتند. طبق کتاب «کوروش در عهد عتیق و قرآن مجید» نوشته دکتر فریدون بدرهای و از انتشارات امیر کبیر کوروش در این جنگ کشته نشده و حتی پس از این نیز با سکاها جنگیدهاست. منابع تاریخی معتبر در کتاب یادشده معرفی شدهاست.
استوانه کوروش
استوانه کوروش بزرگ، یک استوانهٔ سفالین پخته شده، به تاریخ ۱۸۷۸ میلادی در پی کاوش در محوطهٔ باستانی بابِل کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود با اهالی بابِل را پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیان شرح دادهاست.
این سند به عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آنرا به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد.
نمونهٔ بدلی این استوانه در مقر اصلی سازمان ملل در شهر نیویورک نگهداری میشود.
کوروش کبیر در قرآن ، ذوالقرنین
درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشدهاست.
کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی گزینههایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها بررسیهایی انجام شده، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیههای قرآن، تورات، و انجیل تنها کوروش بزرگ است که موجهترین دلایل را برای احراز این لقب دارا میباشد. شماری از فقهای معاصر شیعه نیز کوروش را ذوالقرنین میدانند. آیت الله طباطبایی، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله صانعی از معتقدان این نظر هستند.
سخنان کوروش کبیر با منبع
کمک کوروش بزرگ به تهیدستان پس از فتح بابل:
[کوروش] آنانی که توانهاشان در حد بسیار پایین بود، به زندگانی بازگردانید، از آن روی که به گونهای پیوسته خوراکشان بدانان داده شده است…
- کتیبه بابلی گزارش منظوم (Verse Account)
- ارفعی، عبدالمجید (۱۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی. ص ۲۵
سخن کوروش درباره مرگ:
پس از آنکه مرگ مرا در رباید، مبادا که پیکر من به زر و یا سیم بپوشانید. یا در تابوتی از زر و سیم و از آن دست نهید، که پیکرم را با شتاب که توانید به خاک بسپارید. آرامیدن به کدامین جای فرخنده تر از خوابیدن بر دامان خاک است که مادر همه زیباییهاست، که دایه همه نیکیهاست؟ در سراسر زندگی دوستار مردمان بودهام، و چه چیز نیکوتر از به خاک پیوستن و به مردمان بهره رساندن؟
- کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۷، بند ۲۵، برگردان ابوالحسن تهامی
گزنفون از زبان کوروش بزرگ نوشته است:
ما این کشوران به بیداد نگشوده ایم، ما به ستم دست نیانداختیم بر دیگر کشوران و به زور نتاختیم بر آنها، که بر ما تاختند دیگران و ما به پدافند خویش ایستادیم …
- کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۷۸، برگردان ابوالحسن تهامی
سخن کوروش بزرگ درباره تاراج
باید آگاه باشیم که به روزگاران پیش، آز تاراج کردن، سرنوشت بسی پیروز گران را دگرگون کرده است. هر آنکه به تاراج میرود مرد نیست، استری است بارکش!
- کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۲، بند ۲۵، برگردان ابوالحسن تهامی
سخن کوروش کبیر درباره پادشاهی
فرمانروا، به باور من باید که نشان تفاوتاش با مردمان نه در زندگانی آسوده و پر آرایه باشد که در پیشاندیشیها باشد و در خِرَد و در شوق وی به کار…
- کوروش نامه گزنفون، دفتر ۱، بخش ۶، بند ۸، برگردان ابوالحسن تهامی
سخن کوروش درباره درماندگان و اسیران
درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی داده بود نه در خور ایشان، درماندگیهاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.
- بند ۲۵ استوانه کوروش، برگردان عبدالمجید ارفعی
سخن کوروش بزرگ درباره سربازان
(و آنگاه که) سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام بر میداشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمینهای سومر و اکد ترساننده باشد.
- بند ۲۴ استوانه کوروش، برگردان عبدالمجید ارفعی
سخن کوروش درباره فرزند
اگر خواهیم که فرزندانمان نکو مردان باشند و آراسته به نیکیها، چارهییمان نیست جز آنکه نیکتر نمونه باشیم بهر ایشان. و چون فرزندان در برابر خویش جز نیکی نمیبینند، فرومایگی و پستی نمیشناسند و بسویاش گام نمینهند. و چون سخن زشت و شرم آور نمیشنوند، زشت و شرم آور نمیگویند. پس، آن گونه زندگانی پیش خواهند گرفت که نیکوست و زیباست.
- کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۸۶، برگردان ابوالحسن تهامی
کتیبه پاسارگاد که از زبان کوروش میگوید:
من کوروش هستم، شاه، هخامنشی
- کتیبه سه زبانه پاسارگاد (CMa)، برگردان پییر لوکوک (برگردان پارسی نازیلا خلخالی)
ویدئوی کوروش کبیر
عکس از کوروش کبیر
منبع:
سخنان کوروش ، www.tarikhema.org ، www.kheradgan.ir ، مجید خالقیان
من دارم یک رمان تاریخی از زندگی افسانه ای کوروش کبیر مینویسم اما لازم دارم بیشتر در مورد شخصیت هایی مثل آرینیس یا مانداناو…یا درمورد ساختمان های آن دوره بدونم..من فکر میکنم با نوشتن زندگی کوروش به عنوان یک رمان بشه اونو بیشتر به مردم شناساند.میشه کمکم کنید؟
hatman ba man dar tamas bash man filmname nevisam bayad ba ham dge kar koonim
با جون و دل از کشوری که پدرمان کوروش پایه گذاری کرده نگه داری میکنیم تا آخرین نفس بخاطرش میجنگیم.
زنده باد ایران . زنده باد خلیج همیشه فارس . زنده باد برترین نژاد جهان (نژاد آریایی) .
کوروش واقعا کبیر بود کاش تا الان زنده بود
عال بود
افسوس که چی بودیم و الان چی شدیم مجادله رو بزاریم کنار واسه ابادانی ایران تلاش کنیم و به خودمون ببالیم که ایرانی هستیم یاعلی
تورو خدا دیگه نگید کوروش (کبیر) این کلمه عربیه اصلا درست نیست بزرگترین پادشاه ایران و جهان به این اسم یاد کنیم.
****زنده باد کوروش بزرگ****
ای کاش میشد سردارای بزرگی مثل اریو برزند که خون اریای تورگاشون بود هیچ وقت فراموش نمیشدند
اگر کاری که کوروش کبیر برای ایران انجام داد !دولتمردان امروزی انجام میدادند الان کشور اسلامی ما از همه نظر اول دنیا بود
سلام دورود بر تو می خواستم بگم ما فقت باید به ادیان دیگه احترام بزاریم نه این که ادیان اونها رو که به زور به ما تحمیل کردن رو قبول داشته باشیم امید وارم همه ایرانی ها به اصلشون برگردن که با سرش تشون یکی
گیرم پدرت حکیم و فاضل
از فضل پدر تورا چه حاصل
سلام ب همه ایرانیان وطن دوست من ب ایرانی بودنم افتخار میکنم وازاینکه ادمی مثل کوروش تو تاریخ کشورم دارم که باعث سربلندیم میشه خوشحالم
و هزاران سال است که ایران , ایران است و بس .
زنده باد ایران . نه اسلامی . نه هیچ چیز دیگه ای . فقط ایران . ایران
کوروش
درود بر همه پارسی گویان
مطالب دوستان رو خوندم و اینو فهمیدم که اکثرا فقط مطالعه سطحی دارن و هر مطلبی را که از هرجا (مثل فضای مجازی) می خوانند قبول می کنند بدون اینکه حتا به دنبال سند درست بودن اون مطلب برن!که این فقر مارا در مطالعه تاریخ نشون میده،در اینجا من به عنوان یک باستان شناس که تخصصم مطالعه تاریخ اقوام و ملل (خصوصا ایرانیان) است لازم دیدم که نکاتی را برای شما عزیزان بیان کنم:
در مورد اینکه اقوام ایرانی مثل لر بلوچ و کرد و … آریایی هستن،این مطلب هم درست است و هم غلط.برای مثال من قوم بلوچ رو (چون خودم بلوچم) برای شما ریشه یابی میکنم:
قوم بلوچ کنونی از ترکیب دو قوم قدیمی تشکیل شده.مکرانی ها که در جنوب شرقی و در نزدیکی دریای مکران (دریای عمان کنونی)، سابقه تمدن آن ها به ۵تا۶هزار سال پیش میرسد(که نژاد آن ها با هندوها یکی است و حتی امروزه هم میشود فرهنگ و زبان مشترک بین آنها را براحتی شناسایی کرد) و جزو اولین اقوامی هستن که در فلات ایران (حتی قبل از مهاجرت آریایی ها) زندگی میکرند و دیگری گدروزیایی ها که از ۵ قوم چادر نشین پارس تشکیل شده بودن که با ادغام ایندو قوم، اجداد بلوچ های کنونی پدیدار شد.
در مورد خوزستانی های عزیز هم باید بگویم که آنها عرب نیستند و ایلامی(عیلانی) هستند و زمانی فرهنگ عربی در آنها رسوخ کرد که اعراب حجاز در زمان ساسانیان(و بنا بر گفته برخی از محقیقن در زمان اشکانیان) به سمت جلگه های خوزستان حرکت کردند.چون در آن زمان ایران با تازیان رابطه تجاری گسترده ای داشته و بوسیله تجار عرب با آفریقا تجارت میکرند.و این تهاجم فرهنگی با غارت ایران بوسیلهء تازیان شدت گرفت و در نتیجه کلا هیچ کدام از کشورهای حوزه خلیج همیشه پارس و دریای مکران(عمان) در اصل عرب اصیل نیستند.
و مطلب آخر اینکه ، با کاوش های باستان شناسی مشخص شده که آریایی ها از سیبری مهاجرت نکردند بلکه از آفریقا به سمت ایران حرکت کردند.(کاوشهای اخیر در خلیج پارس گواه این مطلب است).
من پیرو هیچ دینی نیستم اما با مطالعه ادیان متوجه شدم که دینی از همه بیشتر عدالت دارد که بین مرد و زن تفاوتی حتا به اندازه سر سوزن نمی گذارد و همه را (چه مرد و چه زن) برابر میداند و حق دیگری را ولو اندکی بیشتر از حق دیگری نمی داند و به عقاید دیگران احترام میگذارد و اصل “خرد” را بر اصول دیگر(حتا دین) مقدم میشمرد (به نام خداوند جان و خرد):
اهورامزدا یا مزدا اهورا>>>>اهورا=اشاره به جنس مرد،مزدا=اشاره به جنس زن
باشد که ما هم مانند اجدادمان از تعصبات دینی و قومی دوری کنیم و با بکار بردن خرد (همانند اجدادمان) ایران فردا را آباد و پیشرفته سازیم و فقط به گذشته پر افتخارمان نبالیم و تاریخ فردا را بسازیم.
نمیدونم چراخیلی ها این همه امامان روکه الگوی عدالت ودین داری هستن نادیده گرفتن واز کوروش دغاع میکنند.کوروش نسبت به شاههای ظالم شایدبهتر باشه ولی عدالتش هیچ وقت به علی نمیرسه
@بهترین,
آدمھاے پست و حقیرے مثل تو با جمجہء تھے از مغز،ھیچوقت نمیتونن بزرگمنشے ھمچین بزرگوارے رو بفھمن.پس ھییییییییییس
جمله شما درست ولی حضرت علی امام معصوم بوده و هیچ کس قبل بعد این بزرگوار مانندش نیست
اینکه ما چهارده تاا الگوی عالی داریم دلیل بر این نمیشه که دنبال الگوهای دیگه نباشیم و من نمیدونم که چرا هرکی دنبال تاریخ کشورش هست در نظر شما آخوند پرست ها ضد دینه؟
ضمنناچراترک وفارس راه انداختید همه ماایرانی هستیم
سلام دوستان حقیقت چیز دیگریست که شما نمیدانید
هخامنش همان خاخامنش بوده که همان خاخاهای یهودی هستن این حرف رو من نمیگم مستندات زیادی هست که من در اختیار شما میذارم با من در تماس باشید اگر دنبال حقیقت هستید erfanemolana@gmail.com
چرا چرت و پرت میگی کوروش اگه فقظ مال یهوده پس هرودوت و گزنغون و کتزیاس و دیگران رو چی میگی؟
عالی عالی عالی …………
واقعا تعقل برانگیز بود. لطفا از وبلاگ من بازدید کنید و نظر بدین. ممنون میشم.
الهی به امید آن روز که ایرانو ایرانی بر قله ی افتخار و سعادت پای بکوبند و پرچم زیبای سرنگ میهن اسلامیمان را به اهتزاز در آوریم و به جهانیان گوش زد کنیم که ایران و ایرانی به حولو قوهی الهی از مشکلات سربلند خارج شود و مشت مهکمی بر دهان استکبار جهانی بکوبد.
یا علی
خوب بود کارت درسته
خدایا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم
وآنگونه بمیرانم که به وجد نیاید دلی از نبودنم
کوروش کبیر
خیلی خوشحال میشم اگه برام مطالب و اشعار و دلنوشته ها و اخبارتون در مورد تاریخ و نیز مسایل کنونی ایران رو به ایمیلم بفرستید. mglory531@yahoo.com . منتظرم عزیزان.
خیلی بده که ما اظهار ایرانی بودن کنیم و قدمی در راه ایرانی بودن برنداریم و تاریخ و فرهنگ و تمدنمونو خیلی راحت به فراموشی بسپاریم. درود بر شما که سعی در آگاهی مردم از تاریخشون و زنده کردن ایران دارین.
درود بر کوروش بزرگ و ننگ بر دروغگویانی مانند پان ترکها، پورپیرا، رضا غیاث آبادی و … که بدون هیچ استدلال و منبع تاریخی دارن حرف مفت میزنن و قابل توجه پان ترکها که میگن که سکاها ترک بودن باید بدونن که ماساژتها و سکاها آریایی و ایرانی تبار بودن ترک اوغوز
پاینده ایران
@سردار هخامنشی, یه کمی مطالعه هم خوبه آریایی معادل ایرانی و ایرانی معادل فارس نیست هند و اروپا تورک ها ازجمله ساکا ها (ساق قایی ) آریایی هستند
من عاشقه کوروشَم ولی بچه های ما باید به چی اِفتخار کنن؟
نمی خواید کوروشی جدید بسازید؟؟؟؟
http://nimicity.mihanblog.com/
خداوند یک پادشاه برای حکومت به جهان افرید و ان کوروش بود
زنده باد ایران اریایی
وطن را چون تو ما غمخوار هستیم بخواب اسوده ما بیدار هستیم
من نه مسلمونم نه زرتشت نه مسیحی و نه شیطان پرست ولی کمک به هم نوعانم میکنم (هر موجود زنده ای ) شماهم سعی کنید به عنوان یک مصرف کننده این کره زمین از لحاظ (اکسیژن اب خاک ) به هم نوعان خودتون کمک کنید نه این که به هر بهانه نژاد پرستی و دین مذهبی سلاح به دست دارین خودتونو نابود میکنید چه سلاح نوشتاری یا گفتاری و یا گرم و سرد برای خوبی کردن به هیچ دینو مذهب نیاز نیست فقط درک هم نوع خودت لازم دوست من این قانون جهان کوچیک ماست که هیچ کس درکش نمیکنه
من نه مسلمونم نه زرتشت نه مسیحی و نه شیطان پرست ولی کمک به هم نوعانم میکنم (هر موجود زنده ای ) شماهم سعی کنید به عنوان یک مصرف کننده این کره زمین از لحاظ (اکسیژن اب خاک ) به هم نوعان خودتون کمک کنید نه این که به هر بهانه نژاد پرستی و دین مذهبی سلاح به دست دارین خودتونو نابود میکنید چه سلاح نوشتاری یا گفتاری و یا گرم و سرد برای خوبی کردن به هیچ دینو مذهب نیاز نیست فقط درک هم نوع خودت لازم دوست من این قانون جهان کوچیک ماست که هیچ کس درکش نمیکنه
جالب بود ممنون
حتی با دیدن عکس ها اشک تو چشمام جمع شد. چقدر بزرگه این مرد چقدر…
مطلب جالبی بود هرچند بخش پایانی اون جای بحث داره چون شما روایتی که تنها هرودوت بیان کرده و در هیچ سند دیگه ای ازش نام برده نشده رو ذکر کردید در مورد مرگ کوروش بزرگ . طبق اسناد متداول و بسیار زیادی از جمله گزنفون کوروش بزرگ در اثر زخمی که در ناحیه ران و به قولی در پای ایشان در همین نبرد ایجاد میشه بدحال میشه و به وسیله سرداران خودش به داخل خاک ایران برگردانده میشه . محل فوت ایشان هم همان پایتخت اعلام شده چون مدرکی بهتر از بنای پاسارگاد برای صحت این حرف وجود نداره چرا که اگر ماجرای ورود اسکنددر ملعون به ایران روو بررسی کنید متوجه خواهید شد با سربازی که به بقایای جسد کوروش بزرگ بی احترامی می کنه برخوردی سخت میکنه و اون رو اعدام می کنه . لذا بخش پایانی این مطلب نمی تونه درست باشه و صحت داشته باشه . لطفا ددر انتخاب منبع ددقت بیشتری بکنید و به مسئله اجماع بین مورخین اهمیت بدیید چون یک مورخ اون هم دروغگویی چون هرودوت که معروف بوده به پدر دروغگویی نمی تونه منبع موثقی باشه اونم بدون قیاس با سایر منابع . پیروز باشید
سلام بر کوروش کبیر
شاید بتوانم کوروش بزرگ تر باشم
حدس خودم این است و خیلی از نظری بزرگ شده ام که تو شدی و بدون سرمایه و هزینه کردن !
آری که حقیقت این است که تنها استعداد ذاتی بودنم در این حقیقت است و کسی هم اگر نفهمد مهم نیست و باکی نیست
امیدوارم به زودی زود بیشتر و بیشتر از همیشه بر پیروزی هایم اضافه شود و به وقتش به با ایمان های ایرانی و هر کشوری خدمت کنم
به امید دیدارت هستم کوروش پادشاه
با انواع افسانه ها دروغ بافی ها ، سرگرممان کردند و می کنند ، تا نبینیم و ندانیم ، در دنیای واقعی ، چه گذشته و می گذرد . چه بر سرمان آورده اند و می آورند . ☀️☀️☀️