زندگینامه اسرافیل
زندگینامه مشاهیر تاریخ ما:
اسرافیل: فرشتهاى مقرّب،ابلاغکننده فرمان الهى به دیگر فرشتگان، دمنده صور و از حاملان عرش الهى در قیامت
واژه إسرافیل را به صورتهاى دیگرى نیز از قبیل «اسرافین»، «سرافین» و «سرافیل» ذکر کردهاند.[1] برخى واژه إسرافیل را رباعى و گروهى با اصلى دانستن همزه، آن را خماسى مىدانند.[2] بیشتر لغتدانان اسرافیل را واژهاى غیر عربى دانستهاند[3]؛ برخى آن را برگرفته از سریانى و مرکب از اسرا (بنده) و ایل (خدا) مىدانند.[4] نامهاى دیگر اسرافیل (عبدالله[5]، عبیداللّه[6]، عبدالرّحمن[7]) نیز با این معنا انطباق دارند. در روایاتى به نقل از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، امام سجاد(علیه السلام)، صحابه و تابعان گفته شده است: هر اسم مرکبى که بخش دوم آن واژه ایل باشد (مانند جبرئیل، میکائیل و عزرائیل) به نحوى بندگى خدا را مىرساند.[8]
برخى دیگر، احتمال دادهاند مأخذ این واژه، لغت عبرىِ «سرافیم» باشد[9] که بر اساس تورات، نام جمعى از فرشتگان است که بر بالاى کرسى خداوند ایستاده و داراى 6 بال هستند که با دو بال روى خود را و با دو بال دیگر پاهاى خود را پوشانیدهاند و با دو بال دیگر پرواز مىکنند و هنگام آواز جمله «قدّوس قدّوس، پروردگارِ لشکرهاست، تمامى زمین از جلال او مملوّ است» را بر زبان مىآورند.[10]
گاهى نظریه اشتقاق اسرافیل از سرافیم با حدس و احتمال چنین توجیه مىشود که شاید اعراب پیشین، از جمله نصارا، الف و لام را به «سراف» افزوده باشند؛ همچنین امکان دارد که «میم» به «لام» تبدیل شده تا بر قیاس جبرئیل و میکائیل، این واژه، سرافیل (اسرافیل) شود.[11]
برخى، از همسانى لفظى این دو واژه، پا را فراتر نهاده، براى نشان دادن ارتباط هرچه بیشتر بین آن دو به تشابه پارهاى از اوصاف همانند داشتن 6 بال، حضور در نزد کرسى خداوند و قدّوس قدّوس گویى فرشتگان سرافیم در کتاب تورات، با دارا بودن 4 بال و حامل عرش الهى بودن و تسبیحگویى فرشته اسرافیل در روایات اسلامى استناد جستهاند[12] و در اظهار نظرى غیردقیق، اینگونه مطالب را به صراحت، ساخته کعبالاحبار و از اسرائیلیات دانستهاند.[13] اگرچه بیشتر روایات از منابع اهلسنت بوده و در سند پارهاى از آنها کعبالاحبار وجود دارد؛ اما فراوانى روایات به حدى است که شبههاى، در اصل وجود فرشتهاى به نام اسرافیل در فرهنگ اسلامى باقىنمىگذارد و این گونه اوصاف که نظیر آن درآیات قرآن (فاطر/35، 1) نیز آمده است، براساس دیدگاههاى گوناگون کلامى و فلسفى قابل تبیین است.[14]
اندکى توجّه روشن مىسازد که لغت سرافیم در زبان عبرى به رغم برخى شباهتهاى لفظى و وصفى، تفاوتهاى آشکارى با واژه اسرافیل در فرهنگ اسلامى دارد: 1. سرافیم جمع و در تورات به معناى گروهى از فرشتگان مقرّب است و اسرافیل مفرد، و در فرهنگ اسلامى نام فرشتهاى مقرّب. 2. در فرهنگ اسلامى مسئولیت اسرافیل، ابلاغ پیام الهى به دیگر فرشتگان[15] و دمیدن در صور معرفى شده است؛ ولى در تورات، نه تنها فرشتگان تسبیحگوى سرافیم چنین مسئولیتهایى ندارند، بلکه از هیچ فرشتهاى حتى با لفظى دیگر براى چنین مسئولیتى، نامى به میان نیامده است. بر اساس روایات، همچنین اسرافیل ولىّ لوح محفوظ[16] و واسطه امین بین خداوند و سه فرشته برگزیده دیگر معرفى شده است[17] و بر این نکته تصریح شده که وحى خدا بر جبرئیل توسط او ابلاغ مىگردد.[18] براساس این روایات فرمانها و وحى الهى در لوح محفوظ ظاهر مىشود و اسرافیل آن را به دیگر فرشتگان ابلاغ مىکند. علامه مجلسى در ذیل روایات پیشگفته، از برخى نقل مىکند که وى براساس روایتى، همه فرشتگان لوح را تحت امر و پیرو اسرافیل دانستهاست.[19]
در روایتى دیگر علم جبرئیل از میکائیل، و علم میکائیل برگرفته از اسرافیل، و دانش اسرافیل از لوح محفوظ معرفى شده است[۲۰] و در سلسله سند روایات قدسى نیز پیامبر سخن خداوند را از جبرئیل و او از میکائیل و میکائیل از اسرافیل و او از لوح و لوح از قلم و در نهایت آن را از خداوند نقل مىکند[21]؛ همچنین در روایات از نگاشته شدن قرآن[22] و نامى از اسماى الهى[23] و 4 حرف از حروف گشایش امور بر پیشانى اسرافیل[24] گزارشهایى ارائه شده و در دعا[25]، تعقیقات[26] و حرزهاى بسیارى[27] از او نام برده شده است. بدین سان و با عنایت به نبودن واژه اسرافیل در زبان عبرى و سامى[28]، صرف حدس و گمان یا وجود پارهاى تشابهات نمىتواند اشتقاق این واژه را از لغت عبرى سرافیم توجیه کند.
واژه اسرافیل در قرآن کریم نیامده است؛ امّا مفسران در ذیل آیات بسیارى، از این فرشته سخن گفتهاند: 1. نفخ صور و دمیدن در ناقور. (نمل/27،87؛ زمر/39،68؛ انعام/6، 73؛ کهف/18، 99[29]؛ مدثّر/ 74، 8) 2. دعوت و ندا. (روم/30، 25 و 27؛ ق/50،41ـ42) طبق نظر مفسران مقصود از دعوت و ندا دمیدن اسرافیل در صور است.[30] 3.برانگیخته شدن در قیامت.[31] (نازعات/ 79، 6ـ7؛ انعام/6، 94) 4. معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله).[32] (اسراء/ 17، 1) 5. فرشتگان: الف.جبرئیل و میکائیل و تمثل به جبرئیل.[33] (بقره/2، 98؛ نجم/ 53، 8ـ13؛ تکویر/81، 23) ب. مدبّرات امر.[34] (نازعات /79، 5) ج. حاملان عرش.[35] (حاقّه/ 69، 17) د.عبادت و تسبیح فرشتگان.[36] (انبیاء/21، 19؛ فصّلت/41، 38) هـ.فرشتگان بشارت دهنده به ابراهیم(علیه السلام).[37] (هود/11، 69) و. فرشتگانى که به هنگام مرگ مؤمن بر بالین وى حاضر مىشوند.[38](فجر/89،30) ز. حضور فرشتگان در قیامت.[39] (نبأ/ 78، 38) ح. اوصاف و افعال فرشتگان.[40] (فاطر/35،1؛ بقره/ 2، 34) ط. برترى فرشتگان برگزیده بر بنىآدم[41] (اسراء/17، 70)، افزون بر این، در ذیل برخى از آیات نیز به مناسبت خاصى از اسرافیل سخن به میان آمده است؛ مانند پیوستن ذرّیه مؤمنان به ایشان[42] در قیامت، (طور/52،21) شادکامى بهشتیان[43] (روم/30، 15) و فرستادن فرشته پیامبر براى فرشتگان بر فرض زندگى آنها در زمین.[44] (اسراء/17،95)
جایگاه إسرافیل:
در ذیل آیه «ولَقَد کَرَّمنا بَنى ءادَمَ… و فَضَّلنـهُم عَلى کَثیر مِمَّن خَلَقنا تَفضیلا» (اسراء/17، 70) که بنىآدم بر بسیارى از مخلوقات الهى برتر معرفى شده است، برخى به برترى انسان جز بر فرشتگان برگزیده (جبرئیل، اسرافیل، میکائیل و عزرائیل) و جماعتى از کروبیان اشاره کردهاند؛ ولى ابوالفتوح با ژرفاندیشى نیکویى، صحت آن را موقوف بر استثناى پیامبران از بنىآدم دانسته است.[45] آیه شریفه: «وما مِنّا اِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعلوم» ، (صافّات/ 37، 164) هریک از فرشتگان را داراى جایگاهى مشخص معرفى کرده است. با توجه به دیدگاه فیلسوفان مشّاء نیز که بر اساس قاعده «الواحد» به سلسله طولى مراتب هستى قائلاند و رابطه وجودى عقول و فرشتگان را نسبت به یکدیگر تکوینى و علّى دانستهاند[46] مىتوان جایگاه اسرافیل در نظام هستى را بازشناسى کرد. در ذیل آیاتى که از جبرئیل و میکائیل سخن به میان آمده است، همچون: «مَن کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ ومَلـئِکَتِهِ و رُسُلِهِ و جِبریلَ و میکـلَ…» (بقره/2، 98) مفسران پس از ذکر نام اسرافیل به ذکر روایاتى پرداختهاند که مفاد برخى از آنها بیان شأن نزول[47] و برخى برترى جایگاه وى بر جبرئیل و دیگر فرشتگان برگزیده است.[48] در ذیل آیات تمثل جبرئیل: «دَنافَتَدَلّى… ولَقَد رَءاهُ نَزلَةً اُخرى» (نجم/53،8ـ13)، «ولَقَد رَءاهُ بِالاُفُقِ المُبین» (تکویر/81، 23)، مفسران[49] روایاتى را ذکر کردهاند که در آنها اسرافیل داراى عظمتى بیشتر از جبرئیل وصف شده است.[50] در بسیارى از روایات نیز براى اسرافیل جایگاهى والاتر از سایر فرشتگان برگزیده تصویر شده و با تعابیرى مانند نزدیکترین فرشته به خداوند[51]، نزدیکترین مخلوقها به خداوند[52]، دربان پروردگار[53] و اولین فرشتهاى که پس از حجابهاست[54] و سیّد ملائکه[55] از او یاد شده است. این گونه روایات با نظر به نقش هریک از فرشتگان برگزیده قابل تبیین است، زیرا بدون احیا که بر عهده اسرافیل است زمینهاى براى ایفاى نقش تعلیم و روزى دادن و اماته که به ترتیب بر عهده جبرئیل و میکائیل و عزرائیل است[56] نمىماند.
براساس ظاهرِ گونههایى از روایات، اسرافیل با جبرئیل و میکائیل همسان و این سه از گرامىترین آفریدهها نزد خداوند[57]، آفریده شده از گوهرى واحد[58]، از رؤساى فرشتگان[59]، و هر سه از کروبیان فرشتگان مقرب هستند.[60] شایان ذکر است که فضیلتهاى مشترک یاد شده در پارهاى ازاینروایات و به دنبال آن فرشتگان برخوردار از آنها مىتوانند داراى مراتب باشند، بنابراین، بین این روایات و روایاتى که مفاد آنها برترى اسرافیل بر سایر فرشتگان برگزیده است تنافى نیست.
در برخى روایات نام اسرافیل پس از جبرئیل و میکائیل ذکر شده[۶۱] یا مقام و جایگاه آن دو برتر دانسته شده است.[۶۲]
ویژگى اسرافیل:
در تبیین آیاتى که از عبادت فرشتگان: «ومَن عِندَهُ لایَستَکبِرونَ عَن عِبادَتِهِ» (انبیاء/21، 19) و تسبیح آنان: «یُسَبِّحونَ لَهُ بِالَّیلِ والنَّهَارِ» (فصّلت/41، 38) سخن مىگوید از اسرافیل نام برده شده است.[63] فرشتگان داراى بالهاى دوگانه، سهگانه و چهارگانهاند: «اُولى اَجنِحَة مَثنى وثُلـثَ و رُبـعَ» (فاطر/35، 1) در برخى از روایات اسرافیل داراى 4 بال معرفى شده است.[64] برابر روایات اسرافیل فرشتهاى بسیار بزرگ، با شکوه و داراى قدرت فراوان است. ابنعباس در روایتى مبسوط مىگوید: اسرافیل داراى قدرت 7 زمین، کوهها، بادها، درندگان و سراپاى وجود او برخوردار از شعور، قدرت بیان و زبان است که خداوند را به هزار هزار لغت تسبیح مىگوید … و اسرافیل در هر شبانه روز سه بار به جهنّم نگریسته، مىگرید … میکائیل 500 سال پس از اسرافیل و جبرئیل 500سال پس از میکائیل آفریده شده است.[65] ذوالقرنین او را همانند مردى جوان، سفید چهره، زیبا صورت و داراى لباسى سپید معرفى کرده است.[66] او در هنگام نزول بر حضرت ابراهیم و حضرت لوط با هیبتى نیکو و لباس وعمامهاى سفید نمایان شده است.[67] چشمانش همانند دو کوکب درّى (ستاره درخشان) دانسته شده است.[68] اینگونه اوصاف برگرفته از نحوه تمثل اسرافیل در برابر وصف کنندگان یا حاکى از عظمت و مرتبه وجودى اوست که بهصورت تشبیه معقول به محسوس بیان شده است.
مسئولیت و مأموریت اسرافیل:
بخشى از آیات، مربوط به مسئولیتهاى فرشتگان در نظام آفرینش است: «جاعِلِ المَلـئِکَةِ رُسُلاً» (فاطر/35،1) که مصداق آن، 4 فرشته برگزیده معرفى شدهاند[69] و در ذیل آیه«فَالمُدَبِّرتِ اَمرا» (نازعات /79،5) برابر روایات، جبرئیل موکَّل وحى الهى، بادها و لشکرها، میکائیل موکَّل باران و نباتِ زمین، اسرافیل مأمور رساندن فرمان الهى به ایشان و عزرائیل مأمور گرفتن جانها معرفى شدهاست.[70] در آیات بعد تنها به نفخ در صور اشاره شدهاست[71]: «ونُفِخَ فِى الصّورِ فَصَعِقَ مَن فِى السَّمـوتِ ومَن فِى الاَرضِ…» (زمر/39، 68) دمیدن در صور مهمترین مسئولیت اسرافیل است. بیشتر مفسران شیعى و برخى از مفسران اهلسنت براساس روایات تفسیرى[72] دمیدن در صور را دو بار دانستهاند که در پى نفخه نخست، همگان مىمیرند و در پى نفخه دوم براى حضور در قیامت زنده مىشوند[73]؛ امّا برخى به استناد تعابیر قرآنى «فَزَع، صَعق و احیاء» و برابر پارهاى از روایات آن را سه بار و برخى 4 بار (فزع، صعق، احیاء و جمع) دانستهاند.[74] (=>نفخصور)
اسرافیل یکى از ۸ حامل عرش الهى در قیامت دانسته شده است[۷۵]: «ویَحمِلُ عَرشَ رَبِّکَ فَوقَهُم یَومَئِذ ثَمـنِیَه» (حاقّه/69،17) براساس بسیارى از روایات، وى از حاملان عرش الهى است.[76] در روایتى پس از اشاره به عبادت به دور از خستگى فرشتگان حامل عرش، نام اسرافیل و مسئولیت وى در نفخ صور ذکر شده است.[77] شارحان، این سخن را ذکر خاص پس از عام و دلیل آن را فضیلت، و اهمیت این مسئولیت وى دانستهاند.[78]
برابر روایات در مورد آیه «واِذ قُلنا لِلمَلـئِکَةِ اسجُدوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا» (بقره/2،34) اسرافیل اولین کسى بود که براى خدا و بر حضرت آدم سجده کرد.[79] بر اساس روایتى از امام صادق(علیه السلام)در ذیل آیه «یـاَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه اِرجِعى اِلى رَبِّکِ» (فجر/89، 27ـ28) در هنگام مرگ مؤمن، پیامبر(صلى الله علیه وآله)و اهلبیت(علیهم السلام)و فرشتگان برگزیده، از جمله اسرافیل حضور یافته و بر اساس درخواست امیرمؤمنان(علیه السلام)همگى به فرشته مرگ توصیه مىکنند که با او به مدارا رفتار شود.[80]
مورد دیگر درباره مژدهدادن به حضرتابراهیم است: «ولَقَد جاءَت رُسُلُنا اِبرهیمَ بِالبُشرى» (هود/11،69) بر اساس روایات، فرشتگانى که براى بشارت فرزند، نزد ابراهیم فرستاده شدهاند سه[81]، 4[82]، 9 یا 11[83] تن بودهاند که در همه موارد اسرافیل یکى از آنان گزارش شده است. این فرشتگان به دلیل آیات بعد مأمور عذاب قوم لوط نیز بودهاند.
در تفسیر آیه معراج پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله): «سُبحـنَ الَّذى اَسرى بِعَبدِهِ» (اسراء/17،1) از همراهى اسرافیل و دو فرشته برگزیده دیگر، جبرئیل و میکائیل، با پیامبر سخن گفته شده است[84]؛ همچنین در ذیل آیه «قُل لَو کانَ فِى الاَرضِ مَلـئِکَةٌ یَمشونَ مُطمَئِنّینَ» (اسراء/17،95) بر اساس روایتى، اسرافیل بر پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)نازل و از سوى خداوند او را بین پیامبرىِ همراه با سلطنت و شوکت ظاهرى و پیامبرىِ همراه با عبودیت، مخیّر ساخت و پیامبر به اشارت جبرئیل بندگى را برگزید. در این روایت جبرئیل بر رفعت درجه اسرافیل تأکید کرده است.[85] برخى از مفسران در ذیل آیه«یَومَ یَقومُ الرّوحُ والمَلـئِکَةُ» (نبأ/78، 38) که حضور فرشتگان را در قیامت گزارش مىکند از حضور ویژه اسرافیل سخن گفتهاند.[86] براساس روایتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در ذیل آیه «والَّذینَ ءامَنوا واتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمـن اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم» (طور/52، 21) اسرافیل با سه حلّه از نور براى پوشش به نزد حضرت فاطمه(علیها السلام)آمده، او را براى حضور در محشر فرا مىخواند.[87] در ذیل آیه «فَاَمَّا الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّــلِحـتِ فَهُم فى رَوضَة یُحبَرون» (روم/30،15) یکى از عوامل شادکامى بهشتیان، خواندن اسرافیل با آوازى بسیار خوش معرفى شده است. زیبایى و جذابیت آواز اسرافیل از همه الحان، برتر است[88] و به هنگام آواز اسرافیل، درختان و حوریان و پرندگان بهشتى نیز با وى همنوا شده او را همراهى مىکنند[89] و به نقل کشفالاسرار وى براى بهشتیان، قرآن مىخواند.[90] شاید بتوان گفت زیبایى و جذابیت آواز اسرافیل و همنوا شدن درختان و حوریان و پرندگان بهشتى با وى از آن روست که آواز او، آواز احیا و زندگىآفرین است.
افزون بر موارد پیشگفته، برابر روایات، اسرافیل داراى مأموریتهاى دیگرى است؛ مانند: مؤذن اهل آسمان[۹۱]، احیاى اصحاب کهف[۹۲]، احیاى جرجیس پس از سوزانده شدن جسد وى به دست پادشاه زمان.[۹۳]
فرجام اسرافیل:
مفسران برابر روایات، اسرافیل و سه فرشته برگزیده دیگر (جبرئیل میکائیل و عزرائیل) را مصداق مستثنا در آیه «ونُفِخَ فِى الصّورِ فَصَعِقَ مَن فِى السَّمـوتِ ومَن فِى الاَرضِ اِلاّ مَن شاءَ اللّهُ» (زمر/39،68 و نیز نمل/27،87) به هنگام نفخ صور و از مرگ بر کنار دانستهاند[94]؛ اما در نهایت اسرافیل نیز همچون فرشتگان برگزیده دیگر طعم مرگ را خواهد چشید؛ طبق برخى روایات، پس از دمیدن نخست و مرگ همگان، خداوند یا عزرائیل، ابتدا جان جبرئیل، سپس میکائیل و در پایان اسرافیل و[95] برابر روایتى ابتدا جان اسرافیل، سپس دو فرشته دیگر را مىگیرد و خود عزرائیل نیز قبض روح مىشود.[96]برابر روایت دیگر به نقل از امام علىبنالحسین(علیهما السلام)همه اهل آسمان بر اثر نفخهنخست مىمیرند و اسرافیل آخرین کسى است که قبض روح مىشود.[97] نکته اخیر در روایت و نیز برخى منابع ذکر شده است.[98] به نظر برخى مرگ مجردات مانند ملائکه به معناى محو نسبتِ وجود آنها به ماهیاتشان است.[99] در روایتى، اسرافیل بهعنوان اولین کسى که زنده مىشود[100] معرفىشده و در روز قیامت نیز پس از لوح و قلم اولین فرشتهاى است که در مورد ابلاغ فرمان خدا از او پرسش مىشود.[101] با توجه به مسئولیت مهم اسرافیل در احیا شاید سرّ اینکه او آخرین فردى است که قبض روح مىشود و اولین کسى است که زنده مىشود، این باشد که وى مجراى افاضه حیات از ناحیه خداوند به سایر موجودات است.
منابع
الاختصاص؛ اعلام القرآن؛ الایمان بالملائکه؛ بحارالانوار؛ البدایة و النهایه؛ البرهان فى تفسیر القرآن؛ تاجالعروس من جواهر القاموس؛ التعریف و الاعلام؛ تفسیر روح البیان؛ تفسیر العیاشى؛ تفسیر فرات الکوفى؛ تفسیرالقمى؛ التفسیر الکبیر؛ التفسیرالمنسوب الى الامامالعسکرى(علیه السلام)؛ التوحید؛ جامعالبیان عن تأویل آى القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبى؛ الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعه؛ دائرة المعارف الاسلامیه؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامى؛ الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور؛ روضالجنان و روحالجنان؛ ریاض السالکین؛ الشفاء (الهیات)؛ صحیفه سجادیه؛ عالم الملائکة من خلالالقرآن و الاحادیث الشریفه؛ عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات؛ قصص عن الملائکه؛ کتاب مقدس؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ لسانالعرب؛ لغتنامه؛ مجمعالبحرین؛ مجمعالبیان فى تفسیر القرآن؛ مسند احمدبنحنبل؛ المعرب من الکلام الاعجمى؛ المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام؛ الملائکه حقیقتهم وجودهم صفاتهم؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ نهایةالحکمه؛ وسائلالشیعه.
پی نوشت:
[۱]. لسانالعرب، ج5، ص245؛ مجمعالبحرین، ج2، ص366، «سرفل»؛ تاجالعروس، ج23، ص431، «سرف».
[۲]. لسانالعرب، ج5، ص245، «سرفل»؛ ریاضالسالکین، ج1، ص85.
[۳]. تاجالعروس، ج23، ص431، «سرف»؛ المعرب، ج1، ص97؛ ریاضالسالکین، ج1، ص85.
[۴]. لغتنامه، ج2، ص1925، «اسرافیل».
[۵]. بحارالانوار، ج15، ص352.
[۶]. همان، ج56، ص250.
[۷]. الدرالمنثور، ج1، ص225.
[۸]. همان؛ ریاضالسالکین، ج1، ص85.
[۹]. الملائکه، ص۴۵؛ المعرب، ص۹۷ـ۹۸؛ دائرةالمعارف الاسلامیه، ج2، ص113.
[۱۰]. کتاب مقدس، اشعیاء نبى، ۶: ۲ـ7.
[۱۱]. المعرب، ص98.
[۱۲]. دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج8، ص289؛ عجائب المخلوقات، ص260.
[۱۳]. الملائکة، ص45.
[۱۴]. ریاضالسالکین، ج1، ص83.
[۱۵]. التوحید، ص264؛ مجمعالبیان، ج10، ص652.
[۱۶]. عالم الملائکه، ص63؛ البدایة والنهایه، ج1، ص59.
[۱۷]. الدرالمنثور، ج1، ص230؛ بحارالانوار، ج56، ص260.
[۱۸]. بحارالانوار، ج54، ص366، 368؛ التوحید، ص264.
[۱۹]. بحارالانوار، ج54، ص319؛ التفسیر الکبیر، ج2، ص162.
[۲۰]. الاختصاص، ص45.
[۲۱]. همان،؛ بحارالانوار، ج39، ص246؛ وسائلالشیعه، ج8، ص42، 86؛ ج27، ص187.
[۲۲]. الدرالمنثور، ج1، ص123.
[۲۳]. بحارالانوار، ج56، ص253.
[۲۴]. الخصال، ج2، ص510؛ اعلام القرآن، ص89.
[۲۵]. بحارالانوار، ج87، ص213؛ ج86، ص316؛ ج90، ص261ـ262.
[۲۶]. همان، ج56، ص93، 253؛ ج83، ص75، 88.
[۲۷]. همان، ج83، ص311؛ ج87، ص191.
[۲۸]. المعرب، ص97.
[۲۹]. روضالجنان، ج12، ص363.
[۳۰]. مجمع البیان، ج8، ص47؛ ج9، ص226؛ التفسیرالکبیر، ج28، ص188؛ تفسیر قرطبى، ج14، ص15.
[۳۱]. مجمعالبیان، ج10، ص653؛ روضالجنان، ج7، ص380.
[۳۲]. تفسیرقمى، ج2، ص31؛ روضالجنان، ج12، ص152.
[۳۳]. کشفالاسرار، ج9، ص307؛ الدرالمنثور، ج1، ص225، 230؛ البرهان، ج5، ص199ـ200.
[۳۴]. مجمعالبیان، ج10، ص652.
[۳۵]. الدرالمنثور، ج8، ص270.
[۳۶]. قصص عن الملائکه، ص14.
[۳۷]. جامعالبیان، مج7، ج12، ص89.
[۳۸]. تفسیر فرات الکوفى، ص553.
[۳۹]. روضالجنان، ج12، ص152.
[۴۰]. تفسیر قرطبى، ج14، ص204ـ205؛ الدرالمنثور، ج1، ص123.
[۴۱]. روضالجنان، ج12، ص251.
[۴۲]. تفسیر فرات الکوفى، ص445.
[۴۳]. کشفالاسرار، ج7، ص440.
[۴۴]. تفسیر قمى، ج2، ص27.
[۴۵]. روض الجنان، ج12، ص251.
[۴۶]. الشفاء، ص435؛ نهایةالحکمه، ص381ـ382.
[۴۷]. تفسیر منسوب به امام عسکرى(علیه السلام)، ص451.
[۴۸]. الدر المنثور، ج1، ص225، 229ـ230.
[۴۹]. کشفالاسرار، ج10، ص398.
[۵۰]. البرهان، ج5، ص199ـ200؛ تفسیر قرطبى، ج9، ص157.
[۵۱]. الدرالمنثور، ج1، ص269؛ بحارالانوار، ج55، ص44.
[۵۲]. تفسیرقمى، ج۲، ص۲۸؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۲۷.
[۵۳]. تفسیرقمى، ج۲، ص۲۷؛ الدرالمنثور، ج1، ص230.
[۵۴]. الدرالمنثور، ج1، ص229؛ ریاض السالکین، ج1، ص85.
[۵۵]. بحارالانوار، ج40، ص47.
[۵۶]. روضالجنان، ج20، ص133؛ عجائب المخلوقات، ص260ـ261.
[۵۷]. الدرالمنثور، ج1، ص230.
[۵۸]. بحارالانوار، ج56، ص175.
[۵۹]. همان، ج۹، ص۳۳۹؛ ج10، ص86؛ الاختصاص، ص46؛ اعلام القرآن، ص89.
[۶۰]. المفصل، ج2، ص269.
[۶۱]. الخصال، ج1، ص225؛ ج2، ص457.
[۶۲]. ریاض السالکین، ج1، ص86.
[۶۳]. قصص عن الملائکه، ص14.
[۶۴]. الدرالمنثور، ج7، ص253؛ بحارالانوار، ج56، ص262.
[۶۵]. البرهان، ج5، ص200ـ201.
[۶۶]. تفسیر عیاشى، ج2، ص347.
[۶۷]. همان، ص153، 155.
[۶۸]. الدرالمنثور، ج7، ص253.
[۶۹]. تفسیر قرطبى، ج14، ص204.
[۷۰]. مجمعالبیان، ج10، ص652؛ روضالجنان، ج20، ص133؛ المیزان، ج20، ص180.
[۷۱]. روضالجنان، ج20، ص134.
[۷۲]. جامعالبیان، مج15، ج30، ص41؛ مجمعالبیان، ج10، ص653.
[۷۳]. التبیان، ج4، ص174؛ مجمعالبیان، ج4، ص496؛ تفسیرقرطبى، ج13، ص159.
[۷۴]. مجمعالبیان، ج6، ص766؛ المیزان، ج17، ص293؛ روحالبیان، ج8، ص138ـ139.
[۷۵]. الدرالمنثور، ج7، ص258، 276؛ عالم الملائکه، ص61.
[۷۶]. ریاضالسالکین، ج1، ص84ـ85؛ الدرالمنثور، ج7، ص276؛ ج8، ص270.
[۷۷]. صحیفه سجادیه، دعاى ۳.
[۷۸]. ریاضالسالکین، ج1، ص85.
[۷۹]. الدرالمنثور، ج1، ص123؛ البدایة والنهایه، ج1، ص59؛ التعریف و الاعلام، ص57.
[۸۰]. تفسیر فرات الکوفى، ص553.
[۸۱]. جامعالبیان، مج7، ج12، ص89؛ روضالجنان، ج10، ص300؛ بحارالانوار، ج12، ص88.
[۸۲]. تفسیر عیاشى، ج2، ص153، 155؛ مجمعالبیان، ج5، ص272؛ بحارالانوار، ج12، ص88.
[۸۳]. روضالجنان، ج10، ص300؛ بحارالانوار، ج12، ص88.
[۸۴]. تفسیر قمى، ج2، ص3.
[۸۵]. همان، ص27؛ البدایة والنهایه، ج1، ص58؛ الایمان بالملائکه، ص90ـ91.
[۸۶]. روضالجنان، ج12، ص152.
[۸۷]. تفسیر فرات الکوفى، ص445.
[۸۸]. روضالجنان، ج15، ص247.
[۸۹]. تفسیر قرطبى، ج14، ص10.
[۹۰]. کشفالاسرار، ج7، ص440.
[۹۱]. الدرالمنثور، ج1، ص229ـ230.
[۹۲]. بحارالانوار، ج14، ص417.
[۹۳]. بحارالانوار، ج14، ص447.
[۹۴]. تفسیر قرطبى، ج13، ص160؛ روضالجنان، ج15، ص81.
[۹۵]. البرهان، ج۴، ص۷۳۰ـ731؛ روضالجنان، ج15، ص81.
[۹۶]. کشفالاسرار، ج8، ص436؛ تفسیر قرطبى، ج15، ص182.
[۹۷]. البرهان، ج4، ص729.
[۹۸]. تفسیر قمى، ج2، ص255.
[۹۹]. اسفار، ج9، ص278.
[۱۰۰]. البرهان، ج4، ص731؛ روحالبیان، ج8، ص138ـ139؛ البدایةوالنهایه، ج1، ص59.
[۱۰۱]. بحارالانوار، ج7، ص281.
● برگرفته از سایت مرکز فرهنگ و معارف قرآن www.maarefquran.com نوشته على محمدىآشنانى
منبع:
- سایت مشاهیر تاریخ ما، اِنی کاظمی
- http://bashgah.net/fa/category/show/72747
تاریخ ما امیدوار است با انتشار بیوگرافی بزرگان تاریخ، قدمی در راستای بهبود وضعیت فرهنگی و حافظه تاریخی مردم کشورمان بردارد. / انی کاظمی