زندگینامه عبدالجواد ادیب نیشابوری
زندگینامه مشاهیر تاریخ ما:
زندگی
عبدالجواد ادیب نیشابوری، ادیب، مدرس و شاعر نامدار دوره مشروطیت در سال ۱۲۸۱ ه. ق در روستای بیژن گرد از توابع نیشابور زاده شد. پدر عبدالجواد کشاورزی تنگدست بود. عبدالجواد در ۴ سالگی به بیماری آبله مبتلا شد، بینایی یک چشم خود را از دست داد و برای چشم دیگر وی نیز بینایی اندکی ماند. از این رو، پدرش او را به مکتب نمی فرستاد، اما عبدالجواد با نمایاندن حافظه قوی و استعداد خود به پدر، او را بر آن داشت که فرزند را به مکتب بسپارد.
عبدالجواد پس ازفراگیری ِ خواندن و نوشتن و آموختن مقدمات زبان عربی در زادگاه خود، رهسپار نیشابور شد و در مدرسه گلشن، دروس مقدماتی عربی را ادامه داد و به فراگیری منطق پرداخت، سپس برای تکمیل آموخته های خویش حدود سال ۱۲۹۷ ه. ق راهی مشهد شد و در مدارس خیرات خان، فاضل خان و نواب مسکن گزید. “ادیب” در مشهد، برخی از متون عربی مانند شرح قطرالندی اثرابن هشام، شرح سیوطی بر الفیه ی ابن مالک و شرح جامی بر کافیه ی ابن حاجب را نزد چند تن از استادان آموخت؛ اما پس از آن، دیگر نزد استادی نرفت و سطح عالی ادبیات عرب و کتابهایی چون مغنی اللبیب ابن هشام، مطوّ ل تفتازانی، مقامات بدیعی و مقامات حریری را با مطالعه و ممارست خویش فرا می گرفت و در همان حال در سطوح پایین تر به تدریس می پرداخت. “ادیب” پیش از مرگ پدر سفری به نیشابور کرد و در حدود سال ۱۳۱۰ ه. ق به مشهد بازگشت و تا پایان عمر در مدرسه نواب اقامت گزید و در واقع تدریس حرفه ای او از همین سال آغاز شد.
“ادیب” در دو سطح متوسط و عالی تدریس می کرد. در سطح متوسط، برای عموم طلاب بیشتر شرح نظام بر الشافیه ابن حاجب، مغنی و مطول می گفت و برای شاگردان خصوصی، سطح عالی ادبیات عرب را از متن هایی چون مقامات بدیعی، مقامات حریری، معلقات سبع، حماسه ابوتمام و مجموعه ای در باب عروض که خود گرد آورده بود، درس می داد و گاه منظومه ی ملاهادی سبزواری در فلسفه و منطق را نیز تدریس می کرد. تسلط و مهارت “ادیب” در فنون ادبی و محفوظات نظم و نثرعربی و فارسی، شگفتی همگان را برمی انگیخت. “ادیب” درعلوم عقلی و نقلی چون فلسفه، نجوم، ریاضیات، طب، موسیقی نظری، فقه، اصول، رجال و تاریخ دست داشت. شیوه ی تدریس او خطابی بود و شاگرد اجازه بحث و پرسش نداشت. وی بر آن بود که با این روش، درس را به گونه ای تقریر می کند که هیچ اشکالی حتی برای شاگردانی که پایین ترین سطح استعداد را دارند، بر جای نمی ماند.
“ادیب” به لفظ قلم سخن می گفت و به یاری حافظه ای نیرومند، تمامی دانسته های خویش را به شیوه ای منسجم به شاگردان القا می کرد و همین امر حلقه های درس او را چنان جذاب و شیرین ساخته بود که گاه بیش از ۳۰۰ طالب علم در آن حضور می یافتند. از این رو، او بیش از آنکه شاعری ارزشمند باشد، مدرسی توانا بود و در مکتب او ادبا و فضلای بسیاری پرورش یافتند و به دست دانش آموختگان مکتب او بود که نخستین دانشکده های ادبیات در ایران تاسیس شد. کسانی چون ملک الشعرا ی بهار، بدیع الزمان فروزانفر، محمد تقی مدرس رضوی، محمد پروین گنابادی، ادیب طوسی، سید محمد باقر عربشاهی سبزواری، محمود فرخ و مجدالعلای بوستان از دست پروردگان او به شمار می آیند. و ادیب تاثیری شگرف برهر یک از اینان نهاد و متقابلاً از فضایل و کمالات آنان تاثیر پذیرفت. به گفته پروین گنابادی هنگامی که قصیده ی دماوند بهار به چاپ رسید، ادیب با آنکه اندک رنجشی از ملک الشعرا در دل داشت، از خواندن سروده ی او بسیار به وجد آمد و بهار را استاد شاعران ایران خواند.
ادیب در ۳۵ سالگی شیفته ی یکی از شاگردان خود شد. مرگ نابهنگام آن شاگرد تأثیر شگرفی در زندگی ادیب گذارد و او به یاد ” حبیب” شعرهایی عاشقانه سرود. گفته اند که عشق ادیب، عشق به ” مظهری از مظاهر جمال”، عشقی صوفیانه، برخاسته از معنویت و دست آویزی برای شکوفایی ذوق غزل سرایی او بوده است.
ادیب با آنکه تنگدست بود، همگان از مناعت طبع و عزت نفس او یاد کرده اند. وی به مستمری سالانه مدرسه ی نواب و عایدی اندکی که از ملک ارثی به او می رسید، بسنده می کرد و دعوت هیچ یک از ثروتمندان و ” خان ” های خراسان را نمی پذیرفت و در اواخر عمر از بزرگان جز صیدعلی خان با کسی مراوده نداشت و در برابر صاحب منصبان، سر تعظیم فرود نمی آورد و به مدح کسی نمی پرداخت. قصیده وی در ستایش مظفرالدین شاه نیز به سبب افتتاح مجلس شورای ملی بود. پیشنهاد ریاست انجمن ادبی خراسان را نیز با سخنانی گزنده و تند، رد کرد. به گفته ی ادیب طوسی، حتی پیشنهاد مُدرسی آستان قدس را که مستمری قابل توجهی داشت، نپذیرفت. زندگی او در درس و بحث خلاصه می شد، تنها یک بار در اواخر عمر به زادگاهش و کاشمر و مَحوَلات (ازبخشهای تربت حیدریه) سفر کرد. تنها تفریح او گردش در باغهای مشهد بود که آن هم به بحثهای ادبی می گذشت و گاه در پایان هفته به منزل دوستانش از جمله ایرج میرزا و میرزا قهرمان می رفت.
وضع ظاهری ادیب برخلاف محیط طلبگی آن روز، آمیزه ای از سنتهای قدیم و جدید بود. با این حال نسبت به امور مذهبی تعصب داشت.
ادیب به هنگام تحصیل در نیشابور با دیوان قا آنی آشنا شد. از این رو در آغاز به سبک وی اشعاری می سرود و گاه شعرهای او را تضمین می کرد، اما پس از ورود به مشهد و دیدار با صیدعلی خان درگزی و به اشارت وی، به سبک خراسانی روی آورد و با آثارشاعرانی چون فردوسی، فرخی سیستانی، منوچهری، عسجدی، مسعود سعد سلمان آشنا شد و در نظر او، دیگر اشعار قاآنی سست می نمود. پیوند و ارادت ادیب به صیدعلی خان تا قتل او در۱۳۳۶ ه. ق پایدار بود و این دو به استقبال یکدیگر، شعرها می سرودند.
ادیب گرچه خود را شاعرتر از استاد می دانست، اما در شعر شناسی به برتری او اذعان داشت. مرگ استاد چنان بر ادیب اندوهبار بود که محاسنش رو به سپیدی گذاشت.
ادیب در سرودن اشعار عرفانی از صفای اصفهانی (متوفی ۱۳۰۹ ق) شاعر شوریده حال و منزوی نیز سخت متأثر بود. از کسانی که ادیب تا پایان عمر با آنان معاشرت دائمی داشت، ایرج میرزا بود، در این همنشینی که گاه دیگران ازجمله میرزا قهرمان نیز حضور داشتند، در باب مسائل ادبی و سیاسی گفت و گو می شد. ادیب با آنکه با ایرج اختلاف سبک داشت، شعر او را می ستود. ایرج میرزا نیز به ادیب ارادت تمام داشت، از او بهره ها می برد و در عارف نامه ی خود، او را بزرگ داشته و از ادیب پیشاور یبرتر دانسته است.
ادیب در ذیعقده ۱۳۴۴ ه. ق، دو ماه و اندی پس از مرگ ایرج، درگذشت و در یکی از رواقهای حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
نگاهی به شعر ادیب
سروده های ادیب را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
1- اشعاری که در جوانی به پیروی از قاآنی سروده است.
2- اشعاری که به تشویق صیدعلی خان پس از آشنایی با شعرای سبک خراسانی سرود. این شعرها به سبب برخورداری از واژگانی غنی، بسیار استادانه است.
3- اشعار عرفانی و صوفیانه ای که به سبک صفای اصفهانی سروده است.
“ادیب” در اشعار صوفیانه ی خود توانست مضامین عرفان ” ابن عربی ” و اصطلاحات وحدت وجودی چون فیض اقدس، کمون ذات، واهب الصور و… را درقالب وزنهای خوش آهنگ بیان کند و زبان عرفان و تصوف را با سبک خراسانی به خوبی درآمیزد؛ افزون بر این، شطحیات زیبایی نیز در قالب اینگونه اشعار گنجانده است.
“ادیب” ، نیمه ی دوم زندگی خود را در دوره مشروطیت سپری کرد، با این حال شعر او کمتر رنگ شعر مشروطه را به خود گرفت
“ادیب” به سبب معاشرت با برخی از شاعران این دوره مانند ایرج میرزا، بی تردید با انواع شعر زمان خود آشنایی داشت، اما همواره به سنت های کهن ِ شعر پارسی پای بند بود و می توان او را از پشتیبانان بازگشت ادبی و احیای شعر قدما برشمرد. بنابراین، ادیب درحوزه معانی، صور خیال و کاربرد صنایع ادبی و آرایشهای لفظی، نوآوری نداشت. وی چنان شیفته ی شاعران دوره سامانی و غزنوی بود که از کاربرد واژگان ترکستانی و یاد کردن از شهرهای ماوراء النهر که هرگز آنها را ندیده بود، ابایی نداشت و این شیوه، انتقاد برخی از شاگردان او مثل ملک الشعرا بهار را برانگیخته بود. رویدادهای مهم تاریخ ایران چون نهضت تنباکو (۱۳۰۹ه. ق)، حوادث زمان مشروطیت و حتی آنچه در خراسان رخ می داد، نظیر حمله نظامی روسها به آستان قدس رضوی (۱۳۳۰ ه. ق)، قیام کلنل محمد تقی خان پسیان ( ۱۳۰۰ ه. ق) انعکاسی در شعراو نداشت. با این همه، وی از آن گروه شاعرانی نبود که یکسره به حوادث روزگار بی اعتنا باشد. وی از آشفتگی اوضاع اجتماعی و سیاسی نگران، و از نفوذ بیگانگان در کشور ناخرسند بود. ستایش او از سروده های سیاسی احمد بهار بر ضد انگلیسها، حاکی از همین امر است.
امتیاز شعر ادیب درموسیقی آن است. تنوع وزنها و قافیه ها، و استفاده از وزنهای سریع و نشاط آور و گاه مهجور، تناسب واژگان و بهره گیری از قوافی میانی، به شعر او آهنگی پر نشاط و دلنشین بخشیده است. شعر شناسی ادیب همچون پیشینیان وی، غریزی، و بر پایه نقد لفظی استوار بود و در این راه گاه با شهامت به انتقاد از سعدی و تمجید ازابوحنیفه اسکافی می پرداخت. وی، شعرشناسی ِ خود را مدیون استاد خود صیدعلی خان می دانست و همواره می کوشید تا این فن را میان شاگردانش رواج دهد. ملک الشعرا ی بهار نیز سبک شناسی خود را وامدار این دو استاد دانسته است.
آثار
از ادیب به سبب ضعف بینایی آثار اندکی بر جای مانده است. بخشی از ابتدای شرح معلقات سبع، چند بخش در تلخیص شرح خطیب تبریزی بر حماسه ی ابوتمام و رساله ای در جمع ما بین عروض فارسی و عربی.
برخی از تقریرات او مانند”تاریخچه گرگان” نخستین بار در نشریه دبستان و نکاتی از وی درباره ی شعر و شاعری در دانشوران خراسان به چاپ رسیده است.
دیوان کاملی از اشعار او در دست نیست. شاگرد وی اشراق، دیوان استاد را بالغ برشش هزار بیت از اشعار پارسی گرد آورد که مفقود است. طبسی به جز اشعار پراکنده، از سه هزار بیت شعر ادیب یاد کرده است که هیچ گاه به چاپ نرسید. عباس زرین قلم خراسانی بخشی از اشعار ادیب را با عنوان لآلی مکنون در ۱۳۳۳ ه. ش در مشهد منتشر ساخت که حدود هزار بیت از اشعار پارسی ادیب را در بر می گیرد و از اشعار عربی، تنها دو بیت در پایان این مجموعه آمده است.
منابع:
1. http://www.tebyan.net
منبع:
- سایت مشاهیر تاریخ ما، اِنی کاظمی
- http://bashgah.net/fa/category/show/72452
تاریخ ما امیدوار است با انتشار بیوگرافی بزرگان تاریخ، قدمی در راستای بهبود وضعیت فرهنگی و حافظه تاریخی مردم کشورمان بردارد. / انی کاظمی