زندگینامه ارنست چه گوارا نویسنده و آزادی خواه مشهور
ارنست گوارا که از او با عنوان چه گوارا یاد می شود پزشک، چریک، سیاست مدار و انقلابی مارکسیست بود. و همواره به عنوان یکی از بزرگترین سیاستمداران کشور کوبا به شمار می آید. چهره و ظاهر او به طور فراگیر به عنوان یکی از نمادهای انقلابی بشر دوستانه و به عنوان یک نشان جهانی شناخته شده در فرهنگ عامه بدل گشته است.
چه گوارا به واسطه پزشک بودنش به سرتاسر آمریکای جنوبی سفر کرد و پس از مشاهده فقر، گرسنگی و بیماری مردمان، روحیه مبارزه طلبی در وی پدیدار شد و شاید حضور در فعالیت های اجتماعی گواتمالا نقطه عطف شکل گیری ایدئولوژی های سیاسی در زندگی چه گوارا بود که او را وارد دنیای سیاست کرد.
اما شاید بزرگ ترین فعالیت سیاسی چه گوارا را بتوان انقلاب کوبا دانست؛ به این دلیل که پس از انقلاب نقش های بسیار زیادی در دولت به عهده او گذاشته شد که از جمله آن ها می توان به درخواست های تجدید نظر و تیرباران برای افرادی که به جرم جنایت جنگی در طی دادگاه های انقلاب محکوم شده بودند، اصلاحات ارضی زمین های کشاوری، وزیر صنایع، کمک و هدایت کمپین موفق سوادآموزی و… اشاره کرد. علاوه بر تمامی موارد ذکر شده او به عنوان یک نویسنده فعال و خاطره نویس در دنیا شناخته شده بود که کتاب های پرفروش بسیاری را در لیست خود گنجانده است.
چه گوارا تنها شخصیت تاریخی متناقضی است که افراد گاه با احترام و گاه با انزجار از او صحبت می کنند و این تناقض را می توان در بسیاری از مقالات، خاطرات و مستندهای تهیه شده به وضوح مشاهده کرد. در نتیجه درک او از جان باختگی، ندای شاعرانه او برای مبارزه طبقاتی و میل به ایجاد آگاهی از «انسانی نو» که بر پایه اخلاقیات و نه تمایلات مادی در حرکت است، او را به یکی از ناب ترین الگوهای الهام بخش جنبش های چپ تبدیل کرده است.
دوران کودکی و نوجوانی ارنست چه گوارا
چه گوارا در تاریخ ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ در شهر روساریو آرژانتین چشم به جهان گشود. پدر او اصالتا اسپانیایی و مادرش ایرلندی بود. اگر بخواهیم پیشینه اجدادی او را برای شما بازگو کنیم، باید بگوییم که هر دو نیاکان پدری ارنستو در کالیفرنیا متولد شده بودند و از طرف مادر هم یک اسپانیایی بود.
ارنست چه گوارا دوران کودکی بسیار سختی را به دلیل ابتلا به بیماری آسم پشت سر گذاشت؛ بیشتر به این خاطر که این بیماری او را خانه نشین و بسیار گوشه گیر کرده بود و اجازه انجام فعالیت هایی مانند سایر همسالانش را به او نمی داد. اما این بیماری نکته مثبتی را برای او به همراه داشت، به گونه ای که سبب شده بود چه گوارا شخصیتی متکی به خود و شجاع پیدا کند، تا با کمک آن ها بتواند با مشکلات خود بجنگد.
ارنست به عنوان بزرگترین فرزند خانواده در سال ۱۹۵۳ از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد و به همراه یکی از بهترین دوستانش سفر به کشورهای آمریکای لاتین را آغاز کرد. و در این بین کتاب معروف خود به نام خاطرات موتور سیکلت را هم به رشته تحریر درآورد.
او همچنین در سال ۱۹۵۵ برای به دست آوردن آزادی کوبا از دست باتیستا با فیدل کاسترو هم پیمان شد. البته ناگفته نماند که او قول همکاری برای به دست آوردن آزادی در سراسر کشورهای آمریکای لاتین را در صورت پیروزی از فیدل کاسترو گرفته بود. پس از پیروزی انقلابیون کشور کوبا، چه گوارا سمت های بسیار زیادی از جمله وزیر صنایع، رئیس بانک ملی و… را عهده دار شد که توانست در تمامی آن ها عملکرد بسیار خوبی را از خود به جای بگذارد.
پس از کوبا او برای آزادی کشور بولیوی دست به کار شد و به این کشور سفر کرد. چه گوارا تصمیم داشت که با کمک مردم بولیوی و آزادی خواهان آن جا بتواند حکومت بولیوی را سرنگون کند. آرزویی که هیچ گاه در زمان حیات آن بزرگ مرد، به حقیقت بدل نشد. چه گوارا پس از سفر مخفیانه اش به بولیوی با تعداد معدودی از یارانش به مقابله و جنگ با دشمنان پرداخت، اما نیروهای دشمن که از ورزیده ترین نیروهای آمریکانی بودند، نتوانستند چه گوارا و یارانش را از پای در آورند. اما چه گوارا در کتاب خاطرات روزمره اش از این جنگ به عنوان یکی از شکست هایش یاد کرده است و بر این عقیده بود که اگر نیروهای آمریکایی وارد میدان نمی شدند، شاید ماجرا جور دیگری رقم می خورد.
زندگی خصوصی ارنست چه گوارا
ارنست چه گوارا به بازی شطرنج علاقه ویژه ای داشت و توسط پدرش این بازی را یاد گرفت. او زمانی که تنها ۱۲ سال داشت، شرکت در مسابقات محلی شطرنج را آغاز کرد. چه گوارا همچنین به شعر و ادبیات علاقه خاصی داشت. و در این میان بیشتر به اشعار آنتونیو ماچادو، پابلو نرودا، فدریکو گارسیا لورکا، جان کیتس، والت ویتمن و سزار والخو علاقه نشان می داد. وی همین طور از کارهای نویسندگی مانند آلبر کامو، ژان پل سارتر، فرانتس کافکا، آناتول فرانس و رابرت فراست به شدت لذت می برد.
درگذشت ارنست چه گوارا
مرگ او به عنوان یکی از غم انگیزترین مرگ های جهان یاد شده است. چه گوارا و چند تن از یارانش که همگی از گروه چریکی بودند، در محاصره ارتش بولیوی قرار گرفتند و پس از چند روز مقاومت دستگیر شده و با شلیک گلوله اعدام گشتند. تا سالیان سال از محل دفن چه گوارا هیچ اطلاعی به دست جهانیان نرسید تا این که در سال ۱۹۹۵ یکی از ژنرال های ارتش بولیوی محل دقیق دفن او را که در نزدیکی باند یک فرودگاه بود، افشا کرد. کشور کوبا به پاس قدردانی از تمام زحماتی که چه گوارا برای این کشور کشیده بود، پیکر او را به کوبا منتقل کرده و در شهری در سانتا کلارا دفن کردند و بنای یادبودی نیز به افتخار او ساختند.
مرگ ارنست چه گوارا بازتاب های بسیار زیادی را با خود به دنبال داشت؛ به گونه ای که فیدل کاسترو پس از آن گفت: « در زندگی ام تنها از شنیدن دو خبر به شدت ناراحت و افسرده شدم. یکی خبر مرگ مادرم و دیگری خبر مرگ چه گوارا. او در زندگی به من و تمام مردم کوبا درس آزادی، قدرت و شجاعت داد.»