زندگینامه امید کردستانی؛ دیپلمات گوگل، رییس هیات مدیرهی توییتر
یازدهمین کارمندی که به استخدام گوگل در آمد، درآمدزایی این شرکت را دگرگون کرد و آن را از یک شرکت معمولی که بهزحمت حقوق کارمندانش را میپرداخت به سلطان تبلیغات اینترنتی بدل کرد. با تاریخ ما و زندگینامهی «امید کردستانی» مدیر تجاری سابق گوگل و رییس کنونی هیات مدیرهی توییتر همراه باشید.
امید کردستانی در ۱۹۶۳ در تهران [احتمالا در خانوادهای با اصالت پیرانشهری] به دنیا آمد. پدرش میخواست امید، فردی بینالمللی باشد برای همین او را از همان کودکی دوزبانه [پارسی و انگلیسی] بزرگ کرد و برای کسب نتیجهی بهتر او را به مدرسهی کاتولیک ایتالیایی تهران فرستاد. امید تا چهاردهسالگی در آنجا درس خواند. اما بعد از مرگ پدر به همراه مادر و برادرش ابتدا به انگلستان و سپس به شهر سنخوزهی ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد.
امید دورهی متوسطه را در همان شهر ادامه داد. در همان زمان در دورهی اخلاقیات در فلسفهی دانشگاه ایالتی سنخوزه هم شرکت کرد. این دوره باعث شد هم با محیط جدید سازگار شود هم هیات امنای دانشگاه با توانمندیهای او آشنا شوند و کمکهزینهی تحصیلی به او بدهند. بعد از دریافت دیپلم در دانشگاه ایالتی سنخوزه مهندسی برق خواند و لیسانس گرفت.
با مدرک لیسانس در شرکت «هیولت پاکارد» (HP) استخدام شد. کمی بعد به این نتیجه رسید مهندسی را بهصورت عملی دوست ندارد و بهتر است از دید مهندسیای که بهدست آورده در امور تجاری استفاده کند. این شد که به دانشگاه کارآفرینپرور «استنفورد» رفت و فوقلیسانس MBA خود را در ۱۹۹۱ گرفت. این بار به شرکت «نتاسکیپ» (Netscape) رفت و در بخش OEM مشغول به کار شد. ظرف ۱۸ ماه اول حضورش بازدهی مالی این شرکت را از ۸۸ میلیون به ۲۰۰ میلیون دلار رساند. طی ۴ سال فعالیت در نتاسکیپ مسوولیت برقراری ارتباطات تجاری با شرکتهایی مانند اینتل، آمازون، AOL، اسکایپ و سیتیبانک را بر عهده داشت. امید معتقد است امیدواری و خوشبینی که از ویژگیهای مهاجران است نقش بهسزایی در دستآوردهایش داشته.
کردستانی در ۱۹۹۹ نتاسکیپ را به مقصد شرکت نوپای گوگل ترک کرد و به عنوان یازدهمین کارمند به استخدام این شرکت در آمد. مصاحبهی شغلی او در گوگل دور همان میز پینگپنگ مشهور و توسط «سرگی برین» (Sergey Brin) انجام شد. «برین» از کردستانی چند سوال کرد و با شنیدن پاسخهای او تصمیم گرفت «لری پیج» (Larry Page) و دیگر کارمندان هم برای مصاحبه حاضر باشند. کار ۵ ساعت به درازا کشید؛ با پایان مصاحبه همه با امید کردستانی دوست شده بودند و او که حالا از کارمندان گوگل به حساب میآمد همکارانش را برای صرف شام دعوت کرد.
امید دربارهی نخستین ملاقاتش با پیج و برین، موسسان گوگل میگوید: «احساس کردم این دو آدم اعتمادبهنفس، ارادهی بالا و ایدههای بلندپروازانهی بسیاری دارند و حتی اگر به جای اینترنت میخواستند لحاففروشی هم راه بیندازند موفق میشدند؛ به همین خاطر به آنها ملحق شدم.
یکی از مدیران گوگل دربارهی امید کردستانی میگوید: «وقتی در سطح اجرایی شرکت معظمی مانند گوگل باشید هر از چند گاهی بحرانی پیش میآید؛ امید بهنوعی نقش میانجی را بازی میکند و با ترفندهای خاص خودش غائله را خاتمه میدهد. حضور او در موقعیتهای بحرانی نعمت است.»
کردستانی در اولین نگاه به داشتههای گوگل فهمید که ترافیک زیاد این وبگاه ارزشمندترین دارایی آن است؛ او از این ترافیک استفاده کرد و آگهیهای تکی و کوچکی را که با مبالغ کم و از کارتهای اعتباری به گوگل پرداخت میشد، به میلیونها دلار رساند و این شیوهی درآمدزایی را در گوگل جا انداخت. خیلی زود مدیر ارشد بازاریابی و توسعهی بینالمللی گوگل شد و فروش شرکت را از تقریبا صفر به ۳ میلیارد دلار رساند. «مایک هومر» رییس سابق امید در شرکت نتاسکیپ در جایی گفته کار مداوم و آموزشهای سخت این شرکت، به موفقیت او در گوگل کمک زیادی کرده.
امید بهتدریح با همکاران سابقش در نتاسکیپ تماس میگرفت و افراد لایق آنجا را به گوگل میآورد. بعد با صاحبان آگهیهای نتاسکیپ که پیشتر خودش مسوولیت ارتباط با آنها را داشت ارتباط گرفت و دربارهی گوگل با آنها صحبت کرد. کردستانی به آنها میگفت برای امتحان، یک آگهی کوچک در حد یکی دو هزار دلار قرار دهند؛ اگر نتیجه مورد رضایتشان بود قرارداد ببندند. بهمرور با نتایج بسیار خوبی که از گوگل گرفتند اغلب آنها مشتری دایمی این شرکت شدند.
یکی از مدیران گوگل دربارهی کردستانی میگوید: «وقتی در سطح اجرایی شرکت معظمی مانند گوگل باشید هر از چند گاهی بحرانی پیش میآید؛ امید بهنوعی نقش میانجی را بازی میکند و با ترفندهای خاص خودش غائله را خاتمه میدهد. حضور او در موقعیتهای بحرانی نعمت است.» کردستانی بر این باور است که در عرصهی تجارت، سه اصل اساسی باید مدنظر باشد: ارتباطسازی، اعتمادسازی و پایبندی به وعدهها.
لقب «آقای دیپلمات» توسط همکاران امید در گوگل به او داده شده؛ او به شیوهی سرزمین مادری بهگرمی با همه رفتار میکند. او حتی در رانندگی هم ایرانیوار عمل میکند.
امید وقتی میخواهد کسی را استخدام کرده یا با فردی همکاری کند از او آزمون فرودگاه میگیرد. کردستانی در توصیف این روش میگوید: «اگر مجبور شوم همراه این شخص چند ساعت در فرودگاه بگذرانم، دلم میخواهد هم از این چند ساعت لذت ببرم و هم گفتوگوی روشنفکرانه و مثبتی با او داشته باشم. بعد از خودم میپرسم که آیا این آدم دارای چنین ویژگیهایی هست یا نه؟»
لقب «آقای دیپلمات» توسط همکاران امید در گوگل به او داده شده؛ در درهی سیلیکون بهندرت کسی، آن هم از افراد بلندپایهی شرکتها، پیدا میشود که لباس رسمی بر تن کند، اگر هم بپوشد فقط در موقعیتهای خاص؛ اما کردستانی همیشه با کتوشلوار اتو کشیده و کراوات منظم سر کار حاضر میشود. به جز این، امید را به خوشرویی و برخورد گرم میشناسند؛ او به شیوهی سرزمین مادری و برخلاف فرهنگ آمریکایی، دوستان، همکاران و حتی مدیرانش، برین و پیج را بغل میکند و بهگرمی با همه رفتار میکند. او حتی در رانندگی هم ایرانیوار عمل میکند؛ خانم «شریل سندبرگ»، معاون فروش و خدمات برخط گوگل تعریف میکند وقتی برای یک سفر کاری با امید به آلمان رفته بودند شریل که خسته بوده در صندلی جلو به خواب میرود؛ وقتی چشمانش را باز میکند او را در حالی پشت فرمان میبیند که با سرعت ۱۵۰ کیلومتر بر ساعت با یک دست موبایل به گوش گرفته و لپتاپ باز هم روی پایش هست؛ امید بهآرامی به شریل تعجبزده میگوید تلفنش مهم بود مجبور شدم جواب دهم.
به عقیدهی بسیاری، اگر سرگی برین و لری پیج موسسان وبگاه گوگل بودند امید کردستانی هم بنیانگذار تجاری (Business Founder) آن بوده است. او نظریهی حراج (Auction Theory) و تمرکز بر نیازهای مشخص هر صاحب آگهی از یک لولهکش ساده گرفته تا بزرگترین آگهیدهندهی بینالمللی را به گوگل تزریق کرد. مجلهی تایم در سال ۲۰۰۴ از قول «لورا لاک» نویسندهی این مجله نوشت: «تلاشهای امید کردستانی، بزرگترین وبگاه جستوجوگر دنیا را به داغترین بازار تبلیغاتی شبکهای تبدیل کرده که فقط ظرف ۱۸ ماه توانسته شرکت گوگل را از بیش از ۱۰۰ هزار مرجع آگهیکننده تبلیغاتی پیشی بگیرد. طبق محاسبات تحلیلگران (بررسی مالیات بر درآمد حاصل از این آگهیهای تبلیغاتی)، این روش یک میلیارد دلار سود مالی نصیب گوگل کرده است.»
امید بعد از ۱۰ سال در ۲۰۰۹ میلادی گوگل را ترک کرد و بهصورت شخصی به مشاورهی تجاری پرداخت. اما مجدد در ۱۸ ژوئن ۲۰۱۴ با درخواست لری پیج به گوگل برگشت و سمت مدیر تجاری را عهدهدار شد. پیش از او «نیکش آرورا» که توسط خود کردستانی استخدام شده در این سمت مدیریت میکرد.
ولی کمی بعد که موسسان گوگل تصمیم گرفتند شرکت هولدینگ «آلفابت» (Alphabet) را تاسیس کنند و گوگل یکی از زیرمجموعههای آن شود کردستانی دوباره از گوگل خارج شد؛ هرچند او به عنوان مشاور ارشد آلفابت با لری پیج و سرگی برین در ارتباط نزدیک است.
امید کردستانی در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۵ به دعوت «جک دورسی» (Jack Dorsey)، موسس توییتر، ریاست هیات مدیره این شرکت را بر عهده گرفت؛ البته قرار شد کردستانی مستقیما در امور اجرایی هم وارد شود تا وضعیت توییتر به سامان برسد. وبگاه Recode او را محبوبترین مدیر درهی سیلیکون خطاب کرد و کارشناسان و البته سهامداران از این انتخاب استقبال کردند؛ ارزش توییتر در بازار سرمایه هم افزایش یافت.
مجلهی تایم در سال ۲۰۰۶ امید کردستانی را در فهرست صد نفری که دنیای ما را شکل دیگری بخشیدهاند قرار داد. بهعلاوه در جشنوارهی ایرانیان آمریکا در سال ۲۰۰۷ او به عنوان «ایرانی سال» برگزیده شد. امید کردستانی در سال ۲۰۰۷ به دانشگاه ایالتی سنخوزه که خودش هم در آنجا درس خوانده بود دعوت شد تا در مراسم فارغالتحصیلی برای دانشجویان سخنرانی کند. او در بخشی از صحبتهایش گفت: « در زندگی من باورهای مهمی وجود داشتند که همچون تکههای جورچین کنار هم قرار گرفتند و چراغی الهامبخش را برای من روشن کردند. اولین باور من وقتی شکل گرفت که دریافتم برای حفظ برتری خود باید مثل یک مهاجر فکر کرده و رفتار کنم. شما بهعنوان مهاجر به اینجا میآیید و اعتقادی به این ندارید که هیچکس یا هیچچیز بتواند شکستتان دهد. اطمینان بالای شما بهعنوان یک مهاجر شگفتانگیز است. یک مهاجر ذاتا صاحب رویا بوده و مبارز است. مهاجر وارد یک کشور بیگانه میشود تا ثابت کند که با حداکثر تلاش در عرصههای تحصیل و کار میتواند یک زندگی موفق بسازد. شما باید با برخورداری از ارادهای قوی و تزلزلناپذیر همچون یک مهاجر کارهای زیادی انجام بدهید. برای همین توصیه میکنم مثل یک مهاجر اندیشیده و رفتار کنید. نگذارید هیچکس به شما بگوید که فلان مانع تسخیرناپذیر سر راهتان قرار دارد یا نمیتوانید به فلان رویا جامه عمل بپوشانید. اما دومین باور من این است که پیرو الهامات درونی خود باشید، نه پول. توجه داشته باشید که شما زمانی میتوانید تصمیمات خوبی بگیرید که پیرو ندای درونیتان باشید و تصمیمات خود را بر مبنای پول اتخاذ نکنید. شکی نیست که من یکی از بهترین مشاغل دنیا را دارم و عاشق آن هستم، چون لذتبخش است. گوگل مکان فوقالعادهای برای بودن است. اما کاملا مطمئنم اگر به ندای درونم گوش نمیدادم یا میگذاشتم که پول مانع راهم شود به اینجا نمیرسیدم. باور سومم این است که مسیر از هرچیز مهمتر است. شما که الان در لباس و کلاه فارغالتحصیلی هستید؛ همهی کلاسها و امتحانات را پشت سر گذاشتهاید. شاید موفقیت و حضور خود را در اینجا و در این لحظه باور نکنید. الان دانشگاه را تمام کردهاید، اما لازم است بدانید که آموختن و فهمیدن زندگی را هنوز به پایان نرساندهاید. خودتان را با اولین گامهایی که در زندگی برداشتهاید و مقطع تحصیلی که انتخاب کردهاید تعریف نکرده و محدود نسازید. ممکن است فلسفه خوانده باشید، اما عملا بهترین مدیر هنری یک گروه باله بینالمللی شوید. نگران نباشید که نمیدانید بعد از این چه کنید. دست به کار شوید، اما با خودتان خیلی روراست باشید. به ندای درونتان گوش دهید. به استقبال خطر بروید. از اشتباهات نهراسید و به آموختن و رشد کردن ادامه دهید. همواره مرزهای خودتان را فراتر قرار دهید. مثل یک مهاجر فکر کنید. خود را خارج از منطقهی امن ببینید. ختم کلام اینکه: در زندگی تصمیمات کوچک را با سرتان و تصمیمات بزرگ را با قلبتان بگیرید. پیرو قلب خود باشید و به باورهایتان را ارج بگذارید.»
زندگیشخصی و نیکوکاری
امید کردستانی نخستین بار در ۱۹۹۱ با یک آمریکایی ایرانیتبار دیگر ازدواج کرد. آنها در سال ۲۰۰۹ از هم جدا شدند. او دوباره در سال ۲۰۱۱ با «جیزل هیسکاک» (Gisel Hiscock) ازدواج کرد و با هم زندگی میکنند.
کردستانی یکی از بنیانگذاران بنیاد خیریهی پارسی است که علاوه بر دستگیری از دانشجویان ایرانی، در راهاندازی شرکتها و به ثمر رسیدن ایدههای کارآفرینهای ایرانی هم کمک میکند. طبق آخرین تخمین مجلهی سنخوزه امید کردستانی با حدود ۲ میلیارد دلار سرمایه یکی از ثروتمندان جهان به حساب میآید.
به نظر شما دانستن زبان انگلیسی به عنوان زبان علمی و بینالمللی چه تاثیری در موفقیت کاری افراد دارد؟ عدهای معتقدند دوزبانه بودن، باعث آسیب ذهنی به بچهها میشود و مثلا در کشوری مانند ایران با اقوام و زبانهای مختلف، آموزش اجباری به زبان پارسی به همه ایرانیان را اشتباه و ظلمی به دیگر اقوام میدانند؛ از سوی دیگر تمام تحقیقات و بررسیهای علمی نشان میدهند افراد دو یا چند زبانه که ذهن آنها از کودکی درگیر یادگیری چند زبان بوده علاوه بر توانایی ذهنی بیشتر، احتمال زوال عقلی کمتری هم دارد؛ با این اوصاف فکر میکند نظام آموزش همگانی به کدام سمت برود بهتر است: آموزش هرکس فقط به زبان مادری او یا آموزش چند زبان با هم؟
نظر شما دربارهی مهاجرت چیست؟ مهاجرت را در کل پدیدهی مثبتی میدانید یا فکر میکنید آسیبهای فردی، اجتماعی و فرهنگی آن بیشتر از فوایدی است که دارد؟ چقدر با صحبتهای امید کردستانی درباره «خوشبینی و امیدواری» مهاجران و نقش مثبت آن در موفقیت آنها موافقید؟
فکر میکنید ارتباطسازی بدون اعتمادسازی و وفای به عهد فایدهای دارد؟ به نظر شما در کسبوکار چطور میتوان بعد از مرحلهی ایجاد ارتباط، اعتماد افراد را جلب کرد و آنها را به مشتریان وفادار تبدیل کرد؟ این اصول چقدر در فضای کسبوکار ایران به کار میروند؟