تاریخ ما
گزیده‌ای از تاریخ و تمدن جهان باستان

زندگینامه محمد نثار شیرازی

میرزا محمد نثار شیرازی، مشهور به نثار، از اهل قلمان سده چهارده هجری بعد از میلاد است.او مالک دیوان نثار شیرازی است و کتاب او بسیار مشهور است .

 

ولادت

میرزا محمد نثار شیرازی، مشهور به نثار، از اهل قلمان سده چهارده هجری بعد از میلاد است.او مالک دیوان نثار شیرازی است و کتاب او بسیار مشهور است . نام پدرش علی‎بابا بود.  «میرزا محمد نثار شیرازی»، در حدود سال ۱۳۶۲ متولد شده؛ چنان‎که معلم حبیب‎آبادی، در در ذکر رویدادهای سال ۱۳۶۲ آورده است: «ملا علی‎بابا، از اهل علم و در محله لب آب شیراز ساکن بوده؛ فرزندش میرزا محمد… در این سال در شیراز متولد شده و در شاعری نثار تخلص داشته است».

تحصیل و جایگاه ادبی

از نحوه تحصیلات وی و نام استادان او چیزی نمی‎دانیم، لکن با مطالعه شعرهای وی درمی‎یابیم که او به لغت و معارف عربی آشنا بوده و در فرهنگ و اساطیر و واژگان زبان فارسی، احاطه کامل داشته است. نثار از جوانی در محافل و انجمن‎های ادبی شیراز شرکت می‎کرد و در ردیف بزرگان و دانشمندان و شاعران فارس جای داشته است. فرصت شیرازی می‎نویسد: «عمری در تحصیل علوم عربیه و به هر نحوی از فنون ادبیه صرف نموده». اکثر صحبت اهل دل را مایل است و معاشرت اهل حال را از ایزد متعال سایل، کلامش بر کمالش برهانی است قاطع»

سفرها

نثار شیرازی افزون به سفرهای فراوان در داخل کشور، در دوران زندگانی خویش، دو سفر به هندوستان نموده و هر بار چند سالی ساکن هند بوده است. در سفر نخستین، به قول دیوان بیگی «بختش مساعدت کرده» و بنا به گفته شیخ مفید داور «در آنجا در نزد کلب‎علی‎خان نواب رامپور ندیم و مصاحب شده» است.

چنان‎که از شعرهای وی برمی‎آید، کلب‎علی‎خان، نهایت مهر و محبت را به او داشته و شاعر در شعرهای خود، همه جا به نیکی و احترام از او یاد کرده است و چندین قصیده و قطعه در توصیف این ممدوح سروده که در جای‎جای دیوان او آمده است؛ مانند قصیده‎ای با عنوان «مدح حاجی کلب‎علی‎خان» با مطلع:

مطالب خواندنی:
باز این چه نشاط و طرب است اهل جهان راوین عیش که رو داده ز تو پیر و جوان را

در سی‎وهشت بیت و قصیده‎ای دیگر با نام «مدح والی رامپور، حاجی کلب‎علی‎خان» با مطلع:

من بر آنم ای پسر کامشب به رغم شیخ و شابمی‎ننوشم جز به بانگ چنگ و غوغای رباب

باز در سی‎وهشت بیت و نیز قصاید و قطعات دیگر که نام آنها در فهرست قصاید و قطعات آمده است

نثار پس از چندی از سوی این ممدوح، با عنوان سفارت با تحفه و هدایایی راهی ایران شده و به حضور پادشاه وقت، ناصرالدین شاه بار یافته و از سوی وی، مورد تکریم و احترام قرار گرفته است، لکن همواره از سوی بدخواهان، مورد حسد و بغض قرار گرفته و در کارهای وی، موانعی ایجاد کرده‎اند که در این زمینه، شاعر شعرهای بسیاری سروده و برخی از آنان را با اسم و رسم، معرفی و هجو نموده است

سفر دوم وی، ظاهرا هنگامی بوده که چون وارد هند می‎شود، مصادف با درگذشت ممدوح بوده و ازاین‎رو، مرثیه‎های جان‎سوزی برای وی سروده است. در بازگشت از این سفر، مدتی به کارهای دیوان و دولتی در برخی از شهرهای فارس سرگرم بود، لیکن ظاهرا در اواخر حال، سروسامان درستی در زندگی نداشته است

تاآنجاکه از شعر‎های نثار بر‎می‎آید، وی دارای دو فرزند بوده است. فرزند پسرش صدرا در طفولیت درگذشته است و نوادگان وی از فرزند دیگرش منصور که در سال ۱۳۰۳ تولد یافته، هنوز در شیراز با نام «نثاری» ساکنند.

وفات

شعاع، نوشته است: «در چند سال اخیر عمر، به پریشانی، اوقات می‎گذاشت و از استغنای طبع، اعتنا به مدح این و آن نمی‎داشت و تا در سنه هزاروسیصدوهجده، جان عاریتی را نثار دوست کرد و مغز روان را از پوست درآورد، در قبرستان دارالسلام خاک شد و به آب توبه از گناهان پاک»
ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.