تاریخ ما
گزیده‌ای از تاریخ و تمدن جهان باستان

زندگینامه صمد بهرنگی

صمد بهرنگی دردوم تیرماه 1318 در محله ای پایین نشین قدیمی در تبریز در خانواده ای فقر چشم به جهان گشود. پدر او عزت و مادرش سارا نام داشتند .

محتویات
  1. مقدمه 
  2. آثار

مقدمه 

صمد بهرنگی دردوم تیرماه ۱۳۱۸ در محله ای پایین نشین قدیمی در تبریز در خانواده ای فقر چشم به جهان گشود. پدر او عزت و مادرش سارا نام داشتند .صمد دارای دو برادر و سه خواهر بود .پدرش کارگری فصلی بود که اغلب به شغل زهتابی(آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر باشد) زندگی را میگذراند وخرجش همواره بر دخلش تصرف داشت.

 

بعضی اوقات نیز مشک آب به دوش می گرفت و در ایستگاه «وازان» به روس ها و عثمانی ها آب می فروخت. بالاخره فشار زندگی وادارش ساخت تا با فوج بیکارانی که راهی قفقاز و باکو بودند. عازم قفقاز شود. رفت و دیگر باز نگشت.
صمد بهرنگی پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت که در خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغ‌التحصیل شد. از مهر همان سال و در حالیکه تنها هجده سال سن داشت آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان، و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
« از دانشسرا که درآمدم و به روستا رفتم یکباره دریافتم که تمام تعلیمات مربیان دانشسرا کشک بوده است و همه اش را به باد فراموشی سپردم و فهمیدم که باید خودم برای خودم فوت و فن معلمی را پیدا کنم و چنین نیز کردم.»
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به دورهٔ شبانهٔ دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و هم‌زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهی‌نامهٔ پایان تحصیلات ادامه داد.
.
بهرنگی درنوزده سالگی (۱۳۳۹) اولین داستان منتشر شده‌اش به نام عادت را نوشت. یک سال بعد داستان تلخون را که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار “ص. قارانقوش ” در کتاب هفته منتشر کرد و این روند با  بی‌نام در ۱۳۴۲، و داستان‌های دیگر ادامه یافت. بعدها از بهرنگی مقالاتی در روزنامه “مهد آزادی”، توفیق و … به چاپ رسید با امضاهای متعدد و اسامی مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و … . او ترجمه‌هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمهٔ شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع‌آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شده‌است.
مطالب خواندنی:
در سال ۱۳۴۱ صمد از دبیرستان به جرم بیان سخنهای ناخوشایند (بنابه گزارش رئیس دبیرستان) در دفتر دبیرستان و بین دبیران اخراج و به دبستان انتقال یافت. یکسال بعد و در پی افزایش فعالیتهای فرهنگی، با پاپوش رئیس وقت فرهنگ آذربایجان به کار صمد به دادگاه کشیده شد که متعاقبا تبرئه گردید. در ۱۳۴۲ کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب پیشنهاد جلال آل‎‎‎احمد برای چاپ به کمیته‎‎‎ی پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد اما صمد بهرنگی با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و پیشنهاد پول کلانی را نپذیرفت و کتاب را پس گرفت و باعث برانگیختن خشم و کینه‎‎‎ی عوامل ذی‎نفع در چاپ کتاب شد.
سال ۱۳۴۳ همراه بود با تحت تعقیب قرار گرفتن صمد بهرنگی به خاطر چاپ کتاب «پاره پاره» و صدور کیفرخواست از سوی دادستانی عادی ۱۰۵ ارتش یکم تبریز و سپس صدور جکم تعلیق از خدمت به مدت ۶ ماه. در این سال وی با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو گردید و صمد به سر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه چهل مصادف بود با دستگیری و اعدام تعدادی از نزدیکان صمد به دست رژیم شاه و شرکت او در اعتصابات دانشجویی.
صمد بهرنگی در شیوه آموزشی و مضمون قصه های خود تلاش می کرد روح  اعتراض به نظام حاکم را در دانش آموزانش پرورش دهد. پای پیاده در روستاها راه می افتاد و اگر کسی کتابخانه ای تاسیس کرده بود او را تشویق می کرد و به مجموعه کتابهایش، کتابهایی می افزود. بچه ها را به ویژه تشویق به مطالعه می کرد و هرچه از جذابیت و روشهای دوست داشتنی برای این گروه سنی می دانست در کار می کرد تا بچه با کتاب به عنوان یک همراه همیشگی در تمام طول زندگی مانوس باشند. می گفت که کتاب بخوانند و سپس آن را در جملاتی ساده برای دیگران خلاصه نویسی کنند. در این دوران بود که ساواک به برخی از فعالیتهای بهرنگی حساس شد. تهدیدها آغاز شد و چندین بار در طول دوران زندگی خود مورد توبیخ و جریمه و حتی تبعید قرار گرفت. با این همه گویی او به این گونه از امور حساسیتی نداشت و در روحیه او خللی ایجاد نمی کرد.
« مرا از آذر شهر به گاوگان فرستادند، ۲۴۰ تومن از حقوقم کسر کردند که چرا در امور مسخره اداری دخالت کرده بودم. به محض اینکه به گاوگان رسیدم شروع به کار کردم. مثل یک گاو پر کار درس دادم. بعضی ها تعجب میکردند که چرا با این همه ظلمی که بهت رسیده، باز هم جانفشانی میکنی، این آدم ها فقط نوک بینی شان را میدیدند، نه یک قدم آن دورتر را. خودم را به گاوگان عادت دادم و بی اعتنا کار کردم.. سعی کن بی اعتنا باشی. اما نه اینکه کار نکنی و بیکاره باشی. ها! غرض رفتن است نه رسیدن. زندگی کلاف سردرگمی است. به هیچ جا راه نمی برد. اما نباید ایستاد. این که می دانیم نخواهیم رسید: نباید ایستاد . وقتی هم که مردیم، مردیم به درک!»

بهرنگی در نهم شهریور ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شام‌گوالیک کشته شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شده‌است. ده روز قبل از غرق شدن صمد، تعدادی از مامورین ساواک به خانه محل سکونت وی هجوم برده و وی را تهدید نموده بودند. حدود یکماه قبل از این حادثه ، کتاب ماهی سیاه کوچولو چاپ شده و مورد اقبال مردم ایران و جهان واقع شده بود.
نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانه‌ها و هم به شکل شایعه بحث‌هایی وجود داشته‌است. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شده‌است.که شواهد مستندی در این باره وجود دارد. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شده‌است.

آثار

قصه‌ها
* اولدوز و کلاغها – پاییز ۱۳۴۵
* اولدوز و عروسک سخنگو – پاییز ۱۳۴۶
* کچل کفتر باز – آذر ۱۳۴۶
* پسرک لبو فروش – آذر ۱۳۴۶
* افسانه محبت – زمستان۱۳۴۶
* ماهی سیاه کوچولو – تهران ، مرداد ۱۳۴۷
* پیرزن و جوجه طلایی‌اش – ۱۳۴۷
* یک هلو هزار هلو – بهار ۱۳۴۸
* ۲۴ ساعت در خواب و بیداری – بهار ۱۳۴۸
* کوراوغلو و کچل حمزه – بهار ۱۳۴۸
* تلخون و داستانهای دیگر- ۱۳۴۲(شامل ده داستان: تلخون، بی نام، عادت، پوست نارنج، قصه آه، آدی و بودی، به دنبال فلک، بزریش سفید، گرگ و گوسفند، موش گرسنه)
* کلاغها، عروسکها و آدمها
*دومرول
کتاب و مقاله
* کند و کاو در مسائل تربیتی ایران – تابستان ۱۳۴۴
* الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان
* فولکلور و شعر
* افسانه‌های آذربایجان(ترجمه فارسی) – جلد ۱ – اردیبهشت ۱۳۴۴
* افسانه‌های آذربایجان (ترجمه فارسی) – جلد ۲ – تهران، اردیبهشت ۱۳۴۷
* تاپما جالار ، قوشما جالار (مثلها و چیستانها) – بهار ۱۳۴۵
* پاره پاره (مجموعه شعر از چند شاعر ترک) – تیر ۱۳۴۲
* مجموعه مقاله‌ها
* انشا و نامه‌نگاری برای کلاسهای ۲ و ۳ دبستان
* آذربایجان در جنبش مشروطه
ترجمه‌ها
* ما الاغها! – عزیز نسین – پاییز ۱۳۴۴
* دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی زبان
* خرابکار (قصه‌هایی از چند نویسنده ترک زبان) – تیر ۱۳۴۸
* کلاغ سیاهه – مامین سیبیریاک (و چند قصه دیگر برای کودکان) خرداد ۱۳۴۸
برخی کتب و مطالب نوشته شده درباره صمد بهرنگی:
* صمد جاودانه شد – (علی اشرف درویشیان) – ۱۳۵۲
* کتاب جمعه – سال اول – شماره۶ – ۱۵ شهریور ۱۳۵۸
* منوچهرهزارخانی – «جهان بینی ماهی سیاه کوچولو» – آرش دوره دوم ، شماره ۵ – (۱۸) -آذر ۱۳۴۷
* برادرم صمد- نوشته اسد بهرنگی
ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.