شیخ محمود بن عبدالکریمبن یحیی، عارف و شاعر نامدار آذربایجانی در قرن هشتم. دربارۀ زندگی او اطلاعات اندکی در دست است. لقب او سعدالدین بود (رجوع کنید به سفینه تبریز، ص ۷۳۳؛ ابنکربلایی، ج ۲، ص ۸۸؛ قس حاجی خلیفه، ج ۲، ستون ۱۵۰۵، که گفته لقب او نجمالدین بوده است). ظاهرآ در نیمۀ دوم قرن هفتم در شبستر به دنیا آمد (رجوع کنید به شیروانی، ص ۸۹؛ هدایت، ۱۳۴۴ش، ص ۲۲۱). برخی محققان متأخر (مشحون، ص ۱۲؛ زرینکوب، ص ۳۱۸)، در تعیین زمان دقیق ولادت شبستری، از روی تذکرههایی که وفات او را در ۷۲۰ و عمر وی را ۳۳ سال نوشتهاند، به اشتباه، ولادت او را در ۶۸۷ دانستهاند.
در سعادتنامه منسوب به شبستری (۱۳۷۱ش، ص ۱۶۸) از فردی به نام امینالدین به عنوان استاد وی یاد شده است. لاهیجی (ص ۳۴) نیز منظور شبستری را از «مرد کار دیده» در ابتدای گلشنراز*، امینالدین دانسته است. تنها صوفیای که در آن دوره به این نام شناخته شده، امینالدین حاج بُلَه* است. به نوشتۀ لویزن (ص ۲۱) شاید منظور از امینالدین، حاجی امینالدین عبدالسلامبن سهلان خُنجی باشد.
شخصی به نام بهاءالدین یعقوب تبریزی را نیز از استادان او دانستهاند (ابنکربلایی، ج ۲، ص ۹۱؛ هدایت، ۱۳۴۴ش، ص ۲۲۱). از فردی به نام امینالدین به عنوان شاگرد شبستری و شارح گلشنراز یاد شده که زرین¬کوب (ص ۴۱۴) احتمال داده نام این فرد با نام استاد او خلط شده باشد.
گفتهاند که شبستری به مصر، شام، حجاز، بغداد، یمن، اندلس و قفقاز سفر کرد (شبستری؛ مشحون، همانجاها؛ دولتآبادی، ص ۱۵۲؛ قس براون، ص ۱۸۷، که مینویسد او همه عمر خود را در تبریز به سر برد). همچنین مؤلف ریاضالسیاحه (ص ۹۰) نوشته که او به کرمان رفت و در همانجا ازدواج کرد و صاحب اولاد شد و برخی نوادگان او اهل علماند و به خواجگان شهرت دارند (نیز رجوع کنید به دولتآبادی، همانجا؛ قس لویزن، ص ۱۲، که گفته شبستری فرزندی نداشته است). در سعادتنامه منسوب به شبستری (همان، ص ۱۵۰)، به سنّی بودن وی و پیروی او در فروع از اشعری تصریح شده، اما ظاهرآ هیچ منبع دیگری دربارۀ مذهب شبستری سخن نگفته است. با وجود این، حاجی خلیفه (ج ۲، ستون ۱۶۴۹؛ و نیز آقا بزرگ طهرانی، ج ۱۸، ص ۲۲۶)، به استناد کتاب مرآتالمحققین، که منسوب به شبستری است، نوشته که او شیعه است. هانری کوربن (ص ۱۳۴) نیز علت پدید آمدن این نظر را وجود تفسیرهای متعدد شیعیان، بهویژه اسماعیلیان، بر گلشنراز وی دانسته است (نیز رجوع کنید به « بعضی از تأویلات گلشنراز»، ص ۱۳۲ـ۱۶۱).
بیشتر تذکرهنویسان درگذشت شبستری را بین ۷۱۸ و ۷۲۰ دانستهاند (برای نمونه رجوع کنید به رازی، همانجا؛ هدایت، ۱۳۸۲ش، ج ۴، ص ۹۹؛ دولت آبادی، ص ۱۵۳). از این میان، سال ۷۲۰ که روی سنگ قبر او هم نوشته شده، مشهورتر است. اما ابوالمجد تبریزی در پایان سفینه تبریز (همانجا)، حدیثی مسند از شبستری نقل کرده و پس از نام او عبارت «اداماللّه ایامه» را به کاربرده است. چون تاریخ این حدیث ۷۲۵ است، مسلّمآ شبستری تا آن تاریخ زنده بوده است. ابنکربلایی (همانجا)، که تاریخ وفات بهاءالدین یعقوب را در ۷۳۷ ضبط کرده، نوشته است که شبستری را، به وصیت خودش، پایین پای استادش دفن کردند. بر این اساس، شبستری تا ۷۳۷ زنده بوده است. ابنکربلایی (همان، ص ۹۱ـ۹۲)، بدون اشاره به تاریخ وفات شبستری، افزوده که بابا ابی شبستری، که در ۷۴۰ درگذشته و معاصر شیخ محمود شبستری بوده، در همان سال وفات شیخ محمود درگذشته است.
شبستری، به تصریح خودش (گلشنراز، همان، ص ۶۸)، قبل از سرودن گلشن رسائلی نوشته بوده است، اما از آنها اطلاع دقیقی در دست نیست. به طور کلی، آثار وی را به سه دسته میتوان تقسیم کرد: ۱) گلشنراز، که مسلّمآ از اوست ۲) آثاری که در صحت انتساب آنها به شبستری تردید وجود دارد و عبارتاند از: سعادتنامه، حقالیقین و مرآتالمحققین (رجوع کنید به ادامۀ مقاله). ۳) آثاری که قطعآ از او نیستند و عبارتاند از: مراتبالعارفین، ترجمه منهاجالعابدین غزالی، رساله شاهد، کنزالحقایق، انسان کامل، تفسیر سورهالفاتحه، رساله معراجیه، غایهالامکان فی معرفه الزمان و المکان، جامجهان نما، رساله احدیت، و شرح و تفسیر اسماءاللّه (رجوع کنید به هدایت، همانجا؛ زرینکوب، ص ۳۵۳؛ شبستری، همان، مقدمه موحد، ص ۱۱ـ۱۲).
ابنکربلایی (ج ۲، ص ۸۸)، هدایت (۱۳۴۴ش، ص ۲۲۱) و بغدادی (ج ۲، ستون ۴۰۷) سعادتنامه را جزو آثار شبستری ضبط کردهاند. این کتابِ کلامی ـ عرفانی، به نظم و شامل چهار باب دربارۀ معرفت ذات واجبالوجود و صفات و اسما و افعال اوست. شبستری سعادتنامه بسیار مغایر با شبستری گلشنراز است. سعادتنامه مبتنی بر نگاهی شریعتمدارانه به توحید است و در آن از منظر متکلمی متعصب به طرد و رد فرقهها و مسالک منحرف پرداخته شده است (رجوع کنید به شبستری، همان، ص ۱۷۰ـ۱۷۲)؛ اما گلشنراز بر پایۀ ذوق و حال است. حتی اگر سعادتنامه از شبستری باشد، از بیت ۳۳۴ تا ۳۵۱ آن (شبستری، همان، ص ۱۶۸) الحاقی به نظر میرسد، زیرا این هجده بیت، که «وصفالحال» شاعر است، با ابیات دیگر ابواب هیچ سنخیتی ندارد، و نیز اگر شاعر میخواست شرح حال خود را بدهد چرا به جای مقدمۀ کتاب، آن را در فصل دوم، که دربارۀ توحید است، گنجاند؟ با توجه به اینکه شاعر در این هجده بیت به شاگردی خود در مکتب ابنعربی تصریح کرده است، اگر صحت انتساب سعادتنامه به شبستری محرز شود، معلوم میشود که او از مکتب ابنعربی متأثر بوده و از منظر این مکتب به سرودن گلشنراز پرداخته است.
ابنکربلایی، هدایت و بغدادی (همانجاها) حقالیقین را نیز از شبستری دانستهاند. این کتاب شامل هشت باب و دربارۀ عرفان نظری است. با اینکه قدیمترین نسخههای حقالیقین متعلق به قرن یازدهم است (شبستری، همان، مقدمه موحد، ص ۲۸۳؛ همو، ۱۳۸۰ش، مقدمه اشرفزاده، ص ۲۲ـ۲۳) و در ابتدا و انتهای کتاب، مؤلف به نام خود اشاره نکرده و تنها در ابتدای کتاب، کاتب، آن را از تصنیفات شبستری شمرده است (رجوع کنید به شبستری، ۱۳۸۱ش، مقدمه اشرفزاده، ص ۲۵، ۲۷)، اما زرینکوب (ص ۳۲۰) و لویزن (ص ۶۰) معتقدند که این اثر در صورت و محتوا شبیه گلشنراز است و نویسندۀ آن شبستری است.
حاجی خلیفه (ج ۲، ستون ۱۶۴۹) و نفیسی (ج ۱، ص ۱۷۰) مرآت المحققین را به شبستری نسبت دادهاند. این کتاب مشتمل بر هفت باب و دربارۀ معرفت نفس و خداست. مرآت را به ابنسینا، نجمالدین شیرازی، نصیرالدین طوسی و شیخ احمد جام نیز منسوب کردهاند (منزوی، ج ۶، ص ۲۲۹). افزون بر این، مؤلف نه در ابتدا و نه در انتهای کتاب، نام خود را ذکر نکرده و فقط کاتب، در پایان کتاب، آن را به شبستری نسبت داده است (رجوع کنید به شبستری، ۱۳۷۱ش، ص ۳۷۷). با وجود این، زرینکوب (همانجا) در صحت انتساب آن به شبستری اطمینان دارد (برای چاپهای متعدد این سه کتاب رجوع کنید به مشار، ج ۶، ستون ۵۵ـ۵۶؛ و نیز تهران ۱۳۶۵ش، ۱۳۸۰ش).
منابع : آقابزرگ طهرانی؛ حافظ حسین ابنکربلایی، روضات الجنان و جناتالجنان، چاپ جعفر سلطانالقرایی، تهران ۱۳۴۹ش؛ «بعضی از تأویلات گلشن راز»، در ایران و یمن یعنی سه رساله اسماعیلی، چاپ هانری کربن، تهران ۱۳۴۰ش/۱۹۶۱؛ ادوارد براون، از سعدی تا جامی، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ش؛ اسماعیلپاشا بغدادی، هدیهالعارفین من اسماء المؤلفین و آثار المصنفین من کشف الظنون، استانبول ۱۹۵۵؛ حاجیخلیفه؛ عزیز دولتآبادی، سخنوران آذربایجان، تبریز ۱۳۵۵ش؛ امیناحمد رازی، هفت اقلیم، چاپ جواد فاضل، تهران: انتشارات علمی، ]بیتا.[؛ عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف، تهران ۱۳۵۷ش؛ سفینه تبریز، گردآوری و به خط ابوالمجد تبریزی، چاپ عکسی، تهران ۱۳۸۱ش؛ شیخمحمود شبستری، مجموعه آثار شیخمحمود شبستری، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۷۱ش؛ همو، حقالیقین فی معرفه ربالعالمین، چاپ رضا اشرفزاده، تهران ۱۳۸۰ش؛ زینالعابدین شیروانی، ریاضالسیاحه، چاپ اصغرحامد ربانی، تهران ] ۱۳۳۹ش [؛ هانری کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه اسداللّه مبشری، تهران ۱۳۶۱ش؛ شمسالدین محمد لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۴ش؛ لئونارد لویزن، فراسوی ایمان و کفر، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران ۱۳۷۹ش؛ خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی از آغاز چاپ تاکنون، تهران ۱۳۴۴ش؛ حسن مشحون، شرح حال و نمونه آثار شیخمحمود شبستری، شیراز ۱۳۱۵ش؛ احمد منزوی، فهرستواره کتابهای فارسی، تهران ۱۳۸۱ش؛ سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری، ج ۱، تهران ۱۳۴۴ش؛ رضاقلیخان هدایت، ریاضالعارفین، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران ]۱۳۴۴ش[؛ همو، مجمعالفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۸۲ش.
/ حوریه هوشیدری فراهانی /
ممکن است شما دوست داشته باشید
*عظمت علی رادرک نکنی عجب مدارکه بصیرت ز فضیلت ممکن است . علی نوشادی شبستری *کسیکهنفسکشتمستیکشتکسیکهنفسنکشتپستگشت . علی نوشادی شبستری
*بانی مهر،مهربانی است . علی نوشادی شبستری
*عینک بد بینی را دورانداختی وکارگر نشد ، سمعک حرف شنوی را بجان بخر. علی نوشادی شبستری
*تجربه، گلی است که باگرده افشانی شکوفا می شود. علی نوشادی شبستری
*رادمردان، رادمُردند . علی نوشادی شبستری
*کسانی سزاوار یادمانند که دریاد مانند. علی نوشادی شبستری
*آنچه هستیم ده درصد توان ماست. با صد در صد چه از ماست. علی نوشادی شبستری
مرگ مغزی، بهتر از مغزی است که در فکر انحراف ومرگ سایر مغز هاست. علی نوشادی شبستری
* دو مشکل مهم مغزی، فَرار مغزها ومغز های فرٌار است. علی نوشادی شبستری
*بترس !از شیشه گری که خرده شیشه زیادی دارد. علی نوشادی شبستری
*نسخه کامل وزیبای طبیعت را، نمی توان نسخ وفسخ کرد. علی نوشادی شبستری
*کُوکِ ساعتِ خوشبختی با توست! علی نوشادی شبستری
*جهان گیر باش اما در جهان، گیر مباش. علی نوشادی شبستری
باید در دم زندگی دقت کنیم تا بازدم خوبی داشته باشیم. علی نوشادی شبستری
باید در دم زندگی دقت کنیم تا بازدم خوبی داشته باشیم. علی نوشادی شبستری
*بارانِ سر سبزی باش نه سیلاب غرض ورزی. علی نوشادی شبستری
*سرانجام جاری شدن قطرات عشق نزول دریایی رحمت است. علی نوشادی شبستری
*کسی که دستش را بسته، دست و دل باز نیست. علی نوشادی شبستری
*مکث، پایان رقص زندگیست. علی نوشادی شبستری
*تنها داعی مباش ساعی هم باش. علی نوشادی شبستری
*محمد(ص) خاتِم نبوت و خاتَم انسانیت است. علی نوشادی شبستری
*نی تا داس بیند داستانی سازد. علی نوشادی شبستری
در دریای زندگی شناگر خوبی باش تا غرق نشوی. علی نوشادی شبستری
در سیلاب و منجلاب غرور، سرور و سروری نیست. علی نوشادی شبستری
دلبستگان سببی به زِ وارستگان نَسَبی. علی نوشادی شبستری
*سوز دل را نیازی به دل سوزی نیست. علی نوشادی شبستری
*صِله پایان فاصله است. علی نوشادی شبستری
*اگر باران هم باشی قطره ها را دریاب. علی نوشادی شبستری
*اگر کوه سربلند و استواری سنگریزه ها را مرنجان. علی نوشادی شبستری
*زندگی، دارالفنون است نه دارالجنون. علی نوشادی شبستری
*بجای عکس یادگاری خدمت ماندگاری داشته باشیم. علی نوشادی شبستری
دریا ریا کاریست چرا که مرواریدهایش را در قلبش نگه می دارد. علی نوشادی شبستری
*هر کاری، جز انکار خدا آسان است. علی نوشادی شبستری
*دادِسْتانی که دادسِتان ندارد درخت بی ثمر است. علی نوشادی شبستری
*برای پیشرفت باید پیش رفت. علی نوشادی شبستری
*به ندای موعد گوش به زنگ باشیم تا زنگ نزنیم. علی نوشادی شبستری
*بسا یک قدم کج، شرافت را به شّر و آفت بدل نماید. علی نوشادی شبستری
فعل داشتن را برای همه صرف می کنیم. علی نوشادی شبستری
*دنیا بهر حیات است نه حیات از بهر دنیا. علی نوشادی شبستری
*کَران واقعی، کسانی هستند که ندای نقاش جهان را نمی شنوند. علی نوشادی شبستری
*بهترین مترجم، کسی است که غصه را به شادی ترجمه کند. علی نوشادی شبستری
*صدف در اعماق دریاست که توانسته نظر ها را جلب کند. علی نوشادی شبستری
*با روزگار لج کنی فلج خواهی شد. علی نوشادی شبستری
*قناعت، دروازه مناعت است. علی نوشادی شبستری
*عشق، ترانه زندگی و موسیقی ریتم آن است. علی نوشادی شبستری
سیاه پوستی که دلش سفید است از سفیدپوستی که دلش سیاه است، روسفیدتر است. علی نوشادی شبستری
گوهرهای اصل، نیازی به بدلکاری ندارند. علی نوشادی شبستری
*آب اَر زمین ِبریزد نبض جهان بِخیزد. علی نوشادی شبستری
*با شکست نباید از خود گُسست. علی نوشادی شبستری
*دوست صمیمی، طبیب دل است. علی نوشادی شبستری
*بهترین بیمه عمر، احسان و نیکو کاری است. علی نوشادی شبستری
*قصه زندگی را با غصه تما م نکن. علی نوشادی شبستری
*عدالتی نیست، هرجا که بَشر به َشّر روی آورد. علی نوشادی شبستری
شبستر بستر علم است وفرهنگ دیار عار فـــان دُرّ گرانسـنگ
که گلشنراز او فخر جهان است دلا چون بهترین یار زمان است
علی نوشادی
*با باور است که میتوان بارور شد علی نوشادی شبستری
*با خدایید اگر به خود آیید. علی نوشادی شبستری
*عالمگیر باش ،اما در عالم گیر مکن. علی نوشادی شبستری
*نانوایی که به عشق مردم نان می پزد، از تنورهم به نور می رسد. علی نوشادی شبستری
*دروغ مثل برفی است که با حقیقت آب می شود. علی نوشادی شبستری
*شطرنج زندگی را خوب بچین تا کیش و مات نشوی. علی نوشادی شبستری
خواهی که سخن نوش کنند نه پنبه در گوش کنند
کم گوی و روان گوی که آویزه هــــر گوش کنند. علی نوشادی شبستری
زاهدِ غـم دیده را از درد تنهایی چه باک،
کَرکَسان مردار جویند در زمین پاک پاکْ. علی نوشادی شبستری
ای خدای مهربان هرگز فراموشم مکن
در هجوم نفس خود آنی تو خاموشم مکن. علی نوشادی شبستری
“گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را” ور تو نمی توانی، تغییر ده فضا را. علی نوشادی شبستری
دل از آن سرو خزان چون مه مستانه بسوخت
شــمع هم ســـیر نشد همره پروانه بسوخت. علی نوشادی شبستری
احتراما درصورتی که تمایل داشته باشند اعلام فرمایند تا سایر مطالب را نیز جهت استحضار تقدیم گردد.
با سلام به شما لطفا وبلاگ علی نوشادی شبستری را به سایت خود لینک کنید .او وبلاگ شما را لینک کرده است. با تشکر