تاریخ ما
گزیده‌ای از تاریخ و تمدن جهان باستان

زندگینامه بابک خرمدین

بابک خرمدین (تولد ۷۹۵ (میلادی-درگذشت ۳ صفر ۲۲۳ (قمری)/۴ ژانویه ۸۳۸ (میلادی)) رهبر اصلی شورشیان ایرانی خرمدین است که بعد از مرگ ابومسلم بر خلافت عباسی شوریدند خرمدینان مرگ ابومسلم را انکار کردند و معتقد بودند که ابومسلم بازخواهد گشت تا عدالت را در جهان برقرار نماید. بابک شورش خود را در آذربایجان آغاز کرد و ۲۰ سال با نیروهای خلیفه جنگید تا اینکه شورش او در سال ۸۳۷ میلادی سرکوب شد. یوسفی و نفیسی خرمدین را ترکیبی از زرتشت و مزدک می‌دانستند در حالی که باسورث خرمدین را معادل مزدک گرائی نوین می‌داند

منابع برای تاریخ نگاری زندگی بابک

اولین گزارش زندگانی بابک توسط واقدبن عمروالتّمیمی، در «اخبار بابک» نوشته شده‌بود که اکنون در دست نیست. این نوشتار توسط ابن ندیم در کتاب الفهرست هم نقل شده‌است و احتمالاً توسط مقدسی مورد استفاده قرار گرفته‌است. بقیهٔ منابع کمتر در این باره توضیح داده‌اند و بینشان اختلاف وجود دارد.

جدای از فرقه نویسان، متونی که بیش از همه جنبش خرمدینی را یاد می‌کند آثار ابن ندیم، طبری – به ویژه در مورد قیام بابک – و خواجه نظام الملک است. و اخباری که نظام الملک و طبری – مخصوصاً در مورد دستگیری و اعدام بابک – روایت می‌کنند، اختلاف کمی دارند.

بهرامیان معتقد است که با وجود شهرت بابک، آنچه به خانواده و تبار و عقاید و اهداف او مربوط می‌شود، در مآخذ کهن بسیار اندک است و در مجموع نمی‌توان به نتیجه قانع کننده‌ای دست یافت. گو اینکه هر یک از روایات به نحوی باور عمومی را از موضوع باز می‌تاباند

تحریف هویت بابک

  • عباس زریاب روایت‌هایی را که در تاریخ الرسل و الملوک طبری و الفهرست ابن ندیم آمده و بابک را زنازاده معرفی می‌کند، ساخته و پرداختهٔ دشمنان بابک می‌داند. او همچنین عدهٔ کسانی را که به دست بابک کشته شده‌اند و زنانی را که اسیر شده‌بودند، مبالغه‌آمیز و جعل دشمنان بابک می‌داند.
  • یوسفی در بیشتر منابع جز نوشته دینوری، آثار طعنه و دشمنی را درباره بابک می‌بیند و می‌گوید که اطلاعات ما درباره بابک و شورش او اکثراً از مخالفانش به ما می‌رسد
  • بهرامیان در مورد روایت‌هایی که بابک را حرام‌زاده جلوه می‌دهند می‌گوید: “روشن است که در این روایت قصد تحقیر و طعن بابک در کار در میان بوده است”
  • شجاع‌الدین شفا در بارهٔ عقاید فرقهٔ بابکیه و خرم‌دینان معتقد است که هر چه به ما رسیده است، از تاریخ‌نویسان مسلمان است که در انتساب انواع جرایم و اتهامات به او با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند. شفا معتقد است که کتاب‌ها و نوشته‌های بابکیان پس از تصرف دژ باج، همگی توسط اعراب سوزانده شده‌اند.
  • زرین‌کوب مطالبی را که در منابع موجود دربارهٔ بابک آورده‌اند غرض‌آلود و افسانه‌آمیز می‌داند. به همین خاطر وی معتقد است که به سختی می‌توان از ورای غبار افسانه‌ها، سیمای واقعی بابک را دید. نهضت بابک ظاهراً در بین عامهٔ مردم طرف‌دارانی داشت اما مورد علاقهٔ دهقانان و بزرگان نبود چون بابک در صدد احیای عقاید مزدکی بود. ناچار مسلمانان نیز نمی‌توانستند آن را تحمل کنند. زرین کوب در ادامه می‌نویسد: تاریخ‌نویسان مسلمان کوشیده‌اند تا خاطرهٔ او را تیره و تباه کنند و از روی تعصب سعی کرده‌اند سیمای او را زشت و ناپسند جلوه دهند. افسانه‌هایی که در باب او جعل کرده‌اند به خوبی نشان می‌دهد که با غرض و نیت‌هایی سعی داشته‌اند نام بابک را آلوده کنند. بدین گونه قسمت‌های مهم تاریخ بابک و خرمدینان در ظلمت ابهام فرو رفته‌است. زرین‌کوب می‌نویسد: سمعانی نام پدرش را مرداس نوشته ‌است. ظاهراً «مرداس» از دو جز «مرد» و «اس» آمده ‌است و به معنی مردم‌خوار است؛ که مناسب‌ترین نامی است که دشمنان بابک می‌توانسته‌اند برای پدر او بیابند. پدر ضحاک را نیز بعضی مرداس خوانده‌اند. نکتهٔ دیگری که زرین‌کوب در روایت الفهرست اشاره می‌کند، اصراری است که برای رسوا کردن بابک به کار رفته‌است. (ابن ندیم) مادر او را زنی یک چشم که مدتی با مرد روغن فروش به حرام گرد آمده‌بود معرفی کرده‌است. به اعتقاد زرینکوب آثار غرض و کینه راویان آشکار است.
  • نفیسی هم معتقد است که جزئیات زندگی بابک در پس پردهٔ تعصب و خودخواهی و خویشتن‌بینی مورخان اسلامی پنهان مانده است و آنچه دربارهٔ تاریخ دین خرمی نوشته‌اند همه آلوده به غرض و تهمت است
  • آمورتی می‌گوید: در مورد خرمدین‌ها نوشته‌هایی داریم که اگر چه مثل همیشه تصعب آمیز و جانبدارانه است ولی تعدادشان زیاد است.

 

قلعه بابک
منظرهٔ قلعه بابک، از بالای قلعه

 

نام و تبار

نام او (بابک) معرب نام ایرانی پاپک است  . برخی از خاورشناسان همچون اشپولر، پتروشفسکی، ساندرز حدس می‌زنند که نام اصلی وی پاپک باشد در تمامی منابع نام بابک یافت می‌شود، اما مسعودی نام او را حسن ذکر کرده‌است.مورخین ارمنی بابک خرمدین را گاهی «باب»، گاهی «بابن» و گاهی «بابک» ضبط کرده‌اند

پدر او، روغن فروش دوره گردی به نام «مِردَس» یا «مِرداس» (بنابر گفتهٔ سمعانی)و یا «عبدالله» (به استناد ابن ندیم) از اهالی تیسفون بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود. مادر او (به استناد فصیح) زنی تک چشم بود که «ماه‌رو» نام داشت و از اهالی آذربایجان بود. این در حالی است که یوسفی زیبارو (ماهرو) بودن مادر بابک توأم با تک چشم بودنش مضحک می‌داند

شعر بابک خرمدین

برخی نمونه های کاربرد نام بابک در ادبیات کهن فارسی:

پسر گفتش ای بابک نامجوییکی مشکلت می‌بپرسم بگوی(بوستان سعدی)
هر دو را در جهان عشق طلبپارسی باب‌ دان و تازی اَب(فرهنگ جهانگیری)
وز باب و ز مام خویش بربودشتا زو بربود باب و مامش(ناصر خسرو)
ورا موبدی بود بابک بنامهشیوار و دانادل و شادکام
چو بشنید بابک زبان برگشادز یزدان نیکی دهش کرد یاد
سدیگر بپرسیدش افراسیاباز ایران و از شهر و از مام و باب(فردوسی)

تولد و جوانی

بابک در روستای بلال آباد در حومهٔ اردبیل به دنیا آمد. آورده‌اند که «روزی مادر بابک بیرون رفت و در پی پسر می‌گشت. بابک در آن زمان گاو‌های مردم را به چراگاهی می‌برد. مادر، وی را در زیر درختی یافت که خفته و برهنه بود و از بن هر مویی از سینه و سر وی خون می‌تراوید. چون بابک از خواب بر آمد دیگر اثری از خون ندید، دانست که دیری برنخواهد آمد که کار پسر بالا گیرد».زرین کوب این روایت را هم تراز افسانه دانیال و بخت‌النصر دانسته و آنرا جعل دشمنان بابک می داند.

تندیس بابک
تندیس بابک در جمهوری آذربایجان

واقدبن عمرو گوید بابک زمانی نیز در روستای سرات ستوربانی شبل بن المنقی الازدی می‌کرد و از شاگردان او تنبور نواختن می‌آموخت پس از آن به تبریز، شهری از اعمال آذربایجان شد و دو سال خدمت محمدبن رواد ازدی کرد سپس در هیجده سالگی به بلال آباد نزد مادر بازگشت و مقیم شد

جاویدان بن شهرک رئیس جاویدانیّه (از خرّمیان) در مسیر بازگشت از زنجان در دهِ بلال آباد در منزل مادر بابک توقف می‌کند. به سبب کاردانی بابک جاویدان از بابک خوشش می‌آید و با اجازهٔ مادرش او را همراه خود می‌برد و او را سرپرست اموال و املاک خود می‌سازد. مدتی پس از آن که بابک در خدمت جاویدان به‌سر می‌برد، جاویدان بر اثر زخمی از دنیا می‌رود. همسر جاویدان به سبب علاقه‌ای که به بابک داشت به پیروان جاویدان اعلام می‌کند که روح جاویدان در بابک حلول یافته‌است و او می‌بایست جانشین جاویدان باشد. با کمک زن جاویدان، بابک طیّ تشریفاتی جانشین جاویدان و پیشوای خرّمیان می‌شود و بابک نیز آن زن را به همسری خود درمی‌آورد. خرّمیان به تناسخ اعتقاد داشتند و به «تغییر اسم و تبدیل جسم» قائل بودند.

پایگاه بابک

شهر بذ، منطقه و قلعه‌ای در مرکزآذربایجان، به خاطر قیام بابک معروف شداین شهر مرکز اصلی مقاومت خرمدینان و بابک در برابر خلفای عباسی (به ویژه معتصم ) بود.شهر بذ که فاصلهٔ کمی با رود ارس دارد، امروزه فاقد حیات است

به خاطر غیرقابل دسترس بودن موقعیت جایگاه بابک، قدرت او بسیار زیاد بود، چنان که (به نقل از یاقوت) بُهتُری-شاعر عرب-در شعرهایش به این موضوع اشاره می‌کند. بذ تنها قلعه بابک نبود، قلعه‌های دیگری هم ذکر شده که خرابه‌های آنها امروزه هم قابل شناسایی است. به استناد فهرست و تنبیه الاشراف مسعودی محدوده قلمرو بابک ارتفاعاتی بود که از شرق به دریای کاسپین و ناحیه شروان و شماخی، از غرب تا ناحیه جلفا و نخجوان و مرند، از شمال تا ساحل رود ارس و دشت مغان و از جنوب تا نزدیک اردبیل و مرند کشیده شده است.

مذاکره بابک خرمدین با افشین
مذاکره بابک خرمدین با افشین

قیام خرمدینان

پس از مرگ جاویدان، همسر وی زمینه را برای جانشینی بابک فراهم کرد و با موافقت اعضای فرقه با بابک ازدواج کرد. نخستین اقدام بابک تهاجم وسیع به یک روستای مسلمان نشین بود. این تهاجم که با روشی بسیار بی رحمانه صورت گرفت، با صلح جویی معمول و نرم خویی خرمدینان که خود منابع به آن اعتراف دارند در تضاد بود. تمامی ناحیه بذ در اختیار بابک بود و اعراب به مراغه عقب نشستند. بابک به دلیل‌های امنیتی روستاها و شهرک‌های اطراف قلعه خود را ویران کرد .

در زمان خلافت مامون جنبش‌های مخالف محلی در غرب ایران شکل گرفت. بابک به سال ۲۰۰ یا ۲۰۱ ه قمری /۸۱۶ م در شهر بذ در مرکز آذربایجان در آن قسمت از ایران سر بر شورش برداشت.بابک پیام تشویقانهٔ حاتِم بن هرثَمْه بن اَعْیَن والی آذربایجان را برای شورش دریافت کرده بود چرا که مامون پدر حاتم را زندانی و به قتل رسانیده بود .

قیام در زمان خلافت مامون

چون خبر شورش بابک به گوش مأمون رسید، یحیی بن مُعاذبن مسلم از موالی بنی ذُهْل (از شاخه‌های قبیله بنی شیبان ) را مأمور ارمنستان و آذربایجان و سرکوب بابک کرد. بنا به گفتهٔ یعقوبی، یحیی بن معاذ با بابک چندین جنگ کرد که در آن‌ها هیچ‌یک از دو طرف به پیروزی دست نیافتند. پس از آن مأمون عیسی بن محمدبن ابی خالد را مأمور جنگ با بابک کرد و او با سپاهیان معروف به «حَرْبیّه » عازم جنگ شد، امّا شکست خورد و ناگزیر بهشمالغرب آذربایجان که ارمنستان کنونی بازگشت. شکست عیسی از بابک به قول طبری در ۲۰۶ بوده است.

چون کار بابک بالا گرفت مأمون زُرَیْق بن علیّ بن صدقه الاْزدی را به جنگ او فرستاد، ولی او نیز کاری از پیش نبرد و مأمون محمدبن حُمَیْد طوسی را مأمور دفع غائله کرد. محمدبن حمید سردار بزرگ و مشهوری بود و شعرای نامدار مانند بُحْتری و ابوتمام طائی او را مدح کرده‌اند. محمد در آغاز به پیروزی‌هایی دست یافت، ولی در راهی سخت و باریک به او حمله شد و به قتل رسید. به گفتهٔ طبری این واقعه در روز شنبه ۲۵ ربیع الاول ۲۱۴ و در «هشتاد سر» اتفاق افتاد.

مأمون پس از آن عبدالله بن طاهر را مأمور جبال و آذربایجان و ارمنستان کرد. عبدالله بن طاهر تا دینور رفت و از آن‌جا به فرماندهانی که با محمد بن حمید بودند دستور داد تا در مواضع خود بمانند.در حالی که عبدالله مشغول جمع‌آوری لشکر برای سرکوب شورش بابک بود، برادرش طلحه بن طاهر که حاکم خراسان بود درگذشت و مأمون در سال ۲۱۴ ه.ق / ۸۲۹-۸۳۰ میلادی عبدالله بن طاهر را به جای او مأمور خراسان کرد و عبداللّه به خراسان رفت.به گفتهٔ طبری مأمون او را میان جنگ با بابک و رفتن به خراسان مخیر ساخت و او حکومت خراسان را برگزید. آن‌گاه مأمون علی بن هشام را مأمور آذربایجان و جنگ با بابک کرد. رفتار علیّبن هشام مقبول امرای آذربایجان نیفتاد و مأمون او را احضار کرد و به قتلش فرمان داد. به گفتهٔ طبری، علی بن هشام قصد داشته‌است که نزد بابک برود.

«یک روز شاهی به از ۴۰ سال بردگی… مهم نیست که زنده مانم یا بمیرم، هر جا که من باشم یا از من یاد شود، من آنجا پادشاهم.»

بابک

گرفتاری‌های مأمون در ۲۱۶ و ۲۱۷ و ۲۱۸ در جنگ با روم شرقی و مرگ او در ۲۱۸ موجب شد که خرّمیان در قسمت‌های دیگر ایران یعنی در اصفهان و ری و ماسبذان و مهرجان کذک (لرستان) سر برآوردند و شاید این امر به تشویق و تحریک بابک بوده‌است. شورش خرّمیان در این قسمت از ایران در جنگ خونینی که میان ایشان و سردار معتصم به نام اسحاق بن ابراهیم بن مُصْعَب درگرفت به شکست خرّمیان و کشتار عظیم ایشان منجر شد.

قیام در زمان خلافت معتصم

در سال ۲۱۸ ه قمری / ۸۳۳ م بابک بعد از ۴ جنگ، کنترل بیشتر آذربایجان و جبال را به دست گرفت شورش خرّمیان در اصفهان و همدان و لرستان، و قدرت روز افزون بابک در آذربایجان، موجب شد که معتصم، برخلاف مأمون، خطر بابک را بسیار جدّی تلقی کند. به همین دلیل معتصم همهٔ همّ و نیروهای خود را صرف برانداختن بابک کرد. برای این کار یکی از سرداران بزرگ خود به نام خیذربن کاووس معروف به افشین را که از بزرگ‌زادگان فرغانه بود برگزید و سردار بزرگ دیگری به نام ابوسعید محمدبن یوسف طائی ثَغْری را همراه او ساخت. معتصم دستور داد تا افشین باروها و دژهایی راکه بابک میان زنجان و اردبیل خراب کرده بود مرمت کند و در مواضع مناسب لشکرگاه‌هایی برای حفظ راه‌ها و تأمین وصول قوای کمکی و ارسال خواربار و تجهیزات از بغداد به اردبیل مستقر سازد.

چون امرای محلّی آذربایجان دریافتند که معتصم با تمام قوا تصمیم به برانداختن بابک گرفته است، از بابک روی برتافتند یا از کمک به او خودداری کردند. محمّدبن البعیث که از امرای محلّی آذربایجان بود و از مرند تا کنار دریاچه ارومیه و تبریز در تصرف او بود و در ایّام شوکتِ بابک ناچار از او اطاعت می کرد چون از لشکرکشی بی سابقهٔ افشین آگاهی یافت روی از بابک برتافت و عصمت کردی یکی از فرستادگان و «اسپهبذان» بابک را بغدر گرفت و نزد المعتصم فرستاد. المعتصم از عصمت دربارهٔ متصرفات بابک و راه‌ها و گذرگاه‌های بلاد او و روش جنگی او اطلاعات بسیاری به دست آورد که البته در پیروزی‌های افشین مؤثر افتاد.

بابک خرمدین
آخرین تاریخ‌نویس (کپی نویس) ارمنی گزارش داد که بابک، سربازانش را گارد جاویدان می‌نامید؛ نامی که هخامنشیان بر سپاه زبده خود گذاشته بودند و ساسانیان نیز از آنها پیروی کردند.

نبرد با فرمانده افشین

افشین با آمادگی کامل و تجهیزات مفصّل به راه افتاد. ارتباط کامل بغداد را با اردبیل تأمین کرد و در محلی به نام برزند فرود آمدو این شهر را بازسازی کرد و پایگاه فرماندهی خود در نبرد بابک قرار داد بابک این شهر را به دلیل موقعیت استراتژیکی که در مسیر جادهٔ اصلی اردبیل تا دشت مغان داشت  در نوشتهٔ ابن خردادبه افشین در فاصلهٔ دو فرسنگی برزند به سوی بذ، در سادراسب، یک خندق و با فاصلهٔ دو فرسنگ از آن در زهرکَش خندقی دیگر، و سپس در دو فرسنگی زهرکش، در دوالرود (یا روذالروذ) سومین خندق را حفر کرد تا از شبیخون سپاهیان بابک در امان باشد. از خندق سوم افشین تا قلعه بذ یک فرسنگ بیشتر فاصله نبود. اما طبری فاصلهٔ خندق سوم افشین را تا البذ دو فرسنگ می‌نویسد که کمابیش با فاصلهٔ دهکدهٔ قلعهٔ برزند کنونی به طور مستقیم به طرف غرب (تا قره سو) مطابقت می کند افشین شبکهٔ جاسوسی و خبرگیری منظمی هم برقرار کرد. سپاهیانش که مرکّب از عرب و ترک و فرغانه‌ای و داوطلبان جهاد بودند به همه گونه تجهیزات رزمی مجهّز بودند.

در جنگی که در ۲۲۰ میان بابک و افشین در محلّی به نام ارشق روی داد بابک شکست خورد و ناچار شد که از متصرّفات خود در اطراف اردبیل و برزند دست بکشد و به دشت مُغان برود و از آن‌جا به قلعهٔ بذ، که دژ اصلی او بود، پناه برد. در ۲۲۱ ه.ق در ناحیهٔ هشتادسر، میان یکی از سرداران افشین به نام بُغای بزرگ و یکی از فرمادهان بابک-آذین یا طرخان- جنگی درگرفت که به شکست بغا انجامید امّا در جنگ‌های بعدی شکست در جانب بابک بود.

نبرد در قلعهٔ بذ

پس از جنگ‌های سخت که به کندی پیش می‌رفت، سرانجام سپاه افشین به کوه بَذ رسید. بابک بر سر راه دشمن چاه‌ها و حفره‌ها کنده بود و پای اسب‌های سپاه افشین در آن‌ها فرو می‌رفت. در این‌جا دستهٔ «گِلْغَریّه» به کمک رسیدند و دیوارهای خانه‌های سر راه را خراب کردند و چاه‌ها را پرکردند. بابک گردونه‌ای پر از سنگ بر بالای کوه آماده کرده بود و چون سپاهیان افشین خواستند از کوه بالا بروند آن گردونه را بر سر ایشان غلتاند، ولی این تدبیر نیز مفید نیفتاد و سرانجام سپاهیان و داوطلبان جهاد به درون قلعهٔ بذ راه یافتند. در نهایت قلعه در ۹ رمضان ۲۲۲ ه.ق/۱۵ آگوست ۸۳۷ م سقوط کرد. اصحابِ بابک سخت دفاع کردند و افشین دستور داد تا خانه‌ها و کاخ‌های ایشان را آتش زدند. بابک از درِ دیگر قلعه وارد شد و پس از آن مقداری مال و توشه با خود برداشت و بیرون رفت و از رود ارس گذشت و خود را در پناه تپه‌ها و بیشه‌ها به ارمنستان رساند. افشین دستور داده بود که سر راه‌ها و گردنه‌ها و راه‌های خروج از بیشه‌ها را بگیرند. در این میان امان‌نامه‌ای از معتصم رسید و افشین از یاران بابک که اسیر شده بودند خواست تا امان‌نامه را نزد بابک ببرند، اما کسی از ترس بابک جرأت این کار را نداشت. سرانجام دو تن از جان گذشته حاضر شدند که امان‌نامه را به بابک نشان دهند به شرط آن که افشین در صورت کشته‌شدن ایشان حافظ عیال و اولادشان بشود. پسر بابک نیز نامه‌ای به همراه ایشان برای پدرش فرستاد. اما بابک بی آن‌که نامه را بخواند به آورندهٔ آن دشنام داد و او را کشت و نامه را بی آن‌که مُهْر از آن بردارد به گردن مقتول آویخت و آن‌گاه رو به دیگری کرد و دشنام‌های سختی به پسرش داد و او را بندهٔ پستِ بی مقدار خواند و از پدری او اظهار بیرازی کرد.

حدود قیام بابک (زرد) و مازیار (سرخ)
حدود قیام بابک (زرد) و مازیار (سرخ)

فرار به ارمنستان

بابک، با یکی دو تن از همراهانِ خود، خسته و گرسنه به ارمنستان رسید. در آن‌جا، به تفصیلی که در طبری آمده است، سَهْل بن سُنْباطِ ارمنی، از مالکان و امرای آن سامان، او رابه بهانهٔ پذیرایی به قصر خود دعوت کرد و بعد او را گرفت و تسلیم افشین کرد. افشین در برابر این خدمت صد هزار درهم به پسر او و یک میلیون درهم برای خود او از معتصم گرفت و کمربندی گوهرنشان و تاجی که علامت «بطریقان» بود به او داد و سهل بدین ترتیب به مقام بطریقی ارتقا یافت. برادر بابک به نام عبداللّه نیز که هنگام فرار بابک همراه او بود به یکی از بزرگان ارمنی به نام عیسی بن یوسف خواهرزادهٔ اصطفانوس (استپان) پادشاه بَیْلَقان پناه برد و او هم عبدالله را گرفت و تسلیم افشین کرد.

دستگیری و اعدام

دو تن از سرداران افشین به نام‌های یوزباره و دیوداد روز دهم شوّال ۲۲۲ بابک را به برزند نزد افشین بردند و افشین او را به سامرّا برد. در شب پنجشنبه سوم صفر ۲۲۳ وارد این شهر شدند. در آن‌جا به دستور معتصم لباسی از دیبا و کلاهی از سمور بر بابک پوشاندند و سوار فیلش کردند و از مَطیره تا باب العامه برای تماشای عامه گرداندند.

او در هفتم ژانویه سال ۸۳۸ م برابر با ۶ صفر ۲۲۳ ه.ق (۱۷ دی ۲۱۶ هجری خورشیدی)، به‌دستور معتصم بالله کشته‌شد. ابتدا دست و پای وی را به تدریج قطع کردند. سپس جنازهٔ مثله شده‌اش را در شهر سامرا بر سر دار کشیدند. بر طبق بعضی منابع سر او را بعداً برای نمایش در شهرهای دیگر و خراسان گرداندند.(محّلِ داری که بابک را به آن آویخته بودند تا مدتی در سامرّا معروف بود). برادرش عبداللّه را نیز در بغداد نخست به همان شکل فجیع کشتند و تنش را در قسمت شرقی میان دوجِسْر به دار آویختند.بعدها مازیار، شاهزادهٔ طبری، دیگر قیام کنندهٔ ضد عباسی به دستور خلیفه عباسی در همان جا به دار آویخته شد. بعضی منابع مانند خواجه نظام الملک طوسی در کتاب سیاست‌نامه نقل می‌کنند که در هنگامی که دست اول بابک را می‌بریدند. بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده می‌کرد. وقتی معتصم علت آن را پرسید، بابک پاسخ داد که چون خونریزی باعث رنگ پریدگی صورت می‌شود من صورتم را خونین می‌کنم که کسی گمان نکند که بابک ترسی به دل راه داده‌است.

خواجه نظام الملک در سیاست نامه گوید: «روزی معتصم بمجلس شراب برخاست و در حجره‌ای شد، زمانی بود، بیرون آمد و شرابی بخورد، باز برخاست و در حجره‌ای دیگر شد و باز بیرون آمد و شرابی بخورد و سه بار در سه حجره شد و در گرمابه شد و غسل بکرد و بر مصلی شد و دو رکعت نماز بکرد و بمجلس بازآمد و گفت قاضی یحیی را که دانی این چه نماز بود؟ گفت: نه. گفت: این نماز شکر نعمتی از نعمت‌هائی است که خدای عزوجل امروز مرا ارزانی داشت که این سه ساعت پرده بکارت از سه دختر برداشتم که هر سه دختر سه دشمن من بودند: یکی دختر ملک روم و یکی دختر بابک و یکی دختر مازیار گبر»

یاقوت در معجم الادبا از حمدون بن اسماعیل روایت کرد: «در مجلس معتصم سه کنیزک بودند، مرا پرسید که: ایشان را می‌شناسی؟ گفتم: نه. گفت: یکی از آن‌ها دختر بابک خرمی و دیگری دختر مازیار و سومی دختر بطریق عموریه است»

قلعه بابک
قلعه بابک

سرانجام خرمدین ها

نظام‌الملک شکست بابک، مازیار و امپراتوری بیزانس را ۳ پیروزی بزرگ برای اسلام در زمان معتصم به حساب آورده است دستگیری و اعدام بابک پایان کار جنبش خرمدینان نبود. جنبشی که ادامه یافت تا مدارکی دال بر حیاتش در قرن ۳ ه.ق / ۹ م بدهد. داوطلبین شورشی که خود را بابکیه می‌خواندند، تا قرن ۵ ه.ق / ۱۱ م در شهر بذ منتظر مهدی ماندند و مناسک خاصی را انجام می‌دادند

ابن حوقل و اصطخری اظهار می‌کنند که خرمدینان در مساجد قرآن می‌خواندند، ولی بغدادی می‌گوید این حیله آنهاست تا وانمود کنند که مسلمانانند تا بی‌ایمانی‌شان را بپوشانند

با شکست بابک و دستگیری او بسیاری از خرمدینان به امپراتوری بیزانس پناهنده شدند و پیروان او بعدها در سایر مذاهب اسلامی حل گردیدند و می‌توان گفت که قیام خرم‌دینان عملاً آخرین جنبش بزرگ و سازمان یافتهٔ احیای دینی ایران پیش از اسلام بود.

تحلیل وضعیت اجتماعی ایرانیان

آمورتی می‌گوید با وجود ابهامی که درباره خرمدینان هست، اما نسبت به سایر قیام‌ها (به آفرید، راوندیان، سندباد مجوس، مقنع، اسحاق ترک، استاذسیس) اطلاعات بیشتری درباره عنصرهای اجتماعی و اهداف خود به ما می‌دهد

شخصیت بابک

جسارت، زیرکی و استعداد بابک در فرماندهی نظامی در مبارزه طولانی و اعتمادی که پیروانش به او داشتند، بی تردید استثنائی است. طبری می‌گوید هیچ یک از خرمدین‌ها جرئت این را نداشتند که امان نامه خلیفه را به فرمان افشین به بابک برسانند. وقتی فرستاده افشین به بابک رسید، بابک عصبانی گفت که این پیغام را به پسرم برسان: «ممکن است زنده بمانم یا نه. من به عنوان فرمانده شناخته شده‌ام. هر جا که من باشم یا از من یاد شود، من (آنجا) پادشاهم». این کلمات بلندپروازی و اراده وسیع بابک را نشان می‌دهد. بابک در گفتگو با سهل بن سنباط (به روایت طبری) گفت: «این خوب نیست که من و برادرم در یک جا باشیم، اگر یکی از ما را بگیرند، دیگری می‌توان زنده بماند. من نمی‌دانم چه اتفاقی رخ خواهد داد. ما هیچ جانشینی برای رهبری این جنبش نداریم». در حقیقت، بابک هنگام پناه بردن به سهل بن سنباط برادر خود را به جای دیگری فرستاد، به امید آنکه جنبش ادامه پیدا کند. همچنین به روایت طبری هنگامی که افشین خواست آذربایجان را (به سمت سامرا) ترک کند از بابک پرسید که آیا خواسته‌ای دارد یا نه. بابک جواب داد که می‌خواهد شهرش را ببیند. افشین در شب مهتابی بابک را با چند نگهبان به بذ فرستاد و اجازه داد که به دور شهر بگردد. این نشانه عشق بزرگش به وطنش است.

بابک
بابک

خشونت خرمدینان

تحت حکومت بابک، خرمیان که تا پیش از زمان بابک کشاورزانی صلح‌جو بودند و از کشتن و آزار رساندن به دیگران خودداری می‌کردند، به سربازان جنگی تبدیل شدند که مشتاق جنگیدن و کشتن، تخریب آبادیها و حمله به کاروانها بودند. گزارشها حاکی از آن است که بابک مردان جنگی خود را به کشتن مردم و تخریب آبادیها و بستن راهها امر می‌کرد.به گزارش ابن ندیم خرّمیان اهل قتل و جنگ و غصب اموال نبوده‌اند. مقدسی می‌نویسد که خرمدین‌ها از ریختن خون پرهیز داشتند مگر به هنگامی که عَلَم خلاف برافرازند. همین برخوردهای خونین سبب تحریک مسلمانان شهرهای برای جنگ با خرمیان که آن را جهاد می‌دانستند شد. چنانکه در منابع آمده است، در سپاه افشین عده زیادی از داوطلبان جهاد بوده‌اند.

ماهیت خرمدینان آذربایجان

زریاب ۳ دلیل برای شورش خرمدینان می‌داند:

  1. علت سیاسی: به استناد مقدسی، خرّمدینان پس از کشته شدن ابومسلم به دست منصور خلیفه عبّاسی سخت به خشم آمده بودند و این امر ظاهراً برای آن بود که ابو مسلم را همچون کسی می‌دیدند که در برابر عرب قیام کرده بود و به همین دلیل پس از قتل او در پی تحقّق آرزوهایش بودند و می‌خواستند ملک و سلطنت را به ایرانیان بازگردانند
  2. علت روانی: خرمدینان را ظاهراً مسلمانان- چه عرب چه عجم- تحقیر می‌کردند. هنگامی که جاویدان پسر شهرک هنگامی به ده بلال آباد پناه آورده بود و از گِزیر (مأمور پذیرایی از تازه واردان به ده) تقاضای منزل می‌کند، گِریز، برای توهین، او را در منزل مادر بابک جای می‌دهد. این رفتار نشان می‌دهد که مردم ده و رئیس آن مسلمان بوده‌اند و نمی‌خواسته‌اند که از یک نفر خرمی در جای آبرومندانه‌ای پذیرایی کنند. مقدسی می‌نویسد که اصحاب بابک در فقر و ذلّت به سر می‌بردند. زن جاویدان به بابک گفته بود که از قول جاویدان به خرّمیان خواهد گفت که بابک «جباران » را خواهد کشت و دین مزدکی را احیا خواهد کرد و آنها را که خوار و پست بوده‌اند عزیز و والا خواهد کرد
  3. علت اقتصادی: به استناد مقدسی اصحاب بابک و خرّمدینان در تنگدستی می‌زیستند. این تنگدستی به طور کلّی ناشی از زورگویی عمّال دولتی و جنگهای امرای محلی با یکدیگر بوده است .

جایگاه زن در بین خرمدینان

زرینکوب به این دلیل که خرمدینان که از پیروان مزدک بودند آنها را به اشتراک در دارائی و زن نسبت داده است برخی از تاریخ نویسان گفته‌اند که ریشه اصطلاح خرمدین از آنجاست که همه لذت‌ها را مباح می‌دانستند و از اینرو آنها را «اباحیه» می‌شمردند، اما نفیسی این اتهام را رد می‌کند و آنرا انتساب مخالفان می‌داند آمورتی می‌گوید برای بدگویی از این جنبش آنرا فاقد قیدهای شرعی یا اخلاقی معرفی کردند مادلونگ به استناد مطهر معتقد است خرمدین‌ها به آزادی رابطه جنسی عقیده داشتند اما به شرطی که زنان با آنان راضی باشند و همچنین به لذت بردن از همه خوشی‌ها تا زمانی که به کسی آسیب نرسد را نیز تائید می کند، اما انتساب ابتذال افراطی را که درباره رابطه جنسی شان در برخی منابع آمده است را باورنکردنی وصف می کند.

افشین، بابک و مازیار

ستان از زبان مازیار آورده است: «من و افشین خیدر بن کاووس و بابک هر سه از دیرباز عهد و بیعت گرفتیم که دولت از عرب بستانیم و به کسرویان بدهیم».کاوه فرخ معتقد است هدف نهایی بابک اتحاد مجدد ایران و رهایی ایران از قید خلفای عباسی بود. او زمانی شکست خورد که متحد پیشین او افشین به او خیانت کرد. علت خیانت افشین به بابک از نگاه نفیسی، این بود که معتصم پنداشت افشین از پس بابک بر نمی‌آید و می‌خواست سرکوب بابک را به طاهریان بسپارد، افشین که با طاهریان در بدست آوردن مقام در دربار خلیفه رقابت می‌کرد، ترجیح داد خود به جای طاهریان بابک را دستگیر کند. مازیار هنگامی که در دادگاه افشین، با افشین رو در رو شده بود، مدعی شد که افشین به او پیغام فرستاده بود که بابک خود را از روی حماقت به کشتن داد و من هرچه کوشیدم تا مرگ را از او بازگردانم ممکن نشد. زریاب احتمال می‌دهد سخن افشین، اشاره به امان نامه‌ای بوده است که هنگام حمله به قلعه بذ برای بابک فرستاده بود

از گزارشهای طبری برمی‌آید که خود معتصم نیز دستورهای جنگی صادر می‌کرد و درباره اداره امور جنگ به افشین پیامهایی می‌فرستاد، تا آنجا که بسیاری از داوطلبان این کندی را از خود افشین دانستند و او را به اهمال و تعلّل در نبرد با بابک متهم ساختند باسورث نوشته است که داوطلبان جهاددر آخرین یورش از لشکر جدا شده و به سمت قلعه بذ سرازیر شدند. این حمله ناموفق ماند تا اینکه فرغانه‌ای‌ها قلعه را گشودند. باسورث هم به استناد طبری می‌گوید که بی‌دلیل آنها معطل شده بودند

خرمدینان و ابومسلم

به نوشتهٔ دینوری، برخی خرمدین‌ها معتقد بودند که بابک پسر مطهر، پسر فاطمه، دختر ابومسلم است.دینوری در اخبارالطوال نوشته است: «آنچه بر من درست آمد و ثابت شد این است که بابک پسر فاطمه دخت ابومسلم است -نه دختر پیامبر اسلام- و از اینرو گروهی از خرمی‌ها خود را فاطمیه نامیدند» اما زریاب این روایت را قبول ندارد و آن را جعل خرم‌دینان می‌داند. از نظر او جعل از آن‌جا نشئت گرفته است که خرمدینان انتظار داشتند فردی از نسل ابومسلم ظهور کند و حکومت را از بنی‌عباس پس بگیرد.یوسفی می‌گوید معلوم نیست این انتساب حقیقی است یا اینکه توسط بابک (یا دیگر فرماندهان خرمی) جعل شده باشد تا پشتیبانی دوستداران ابومسلم را به خود جلب کند

در آن زمان خرمدینان در آذربایجان، طبرستان، خراسان، بلخ، خراسان، کاشان، قم، قزوین، ری، کرج، همدان، لرستان، خوزستان و بصره و ارمنستان پراکنده شدند

وی رهبری جنبش سرخ‌جامگان را برعهده داشت. از جنبش‌های دیگر ایرانیان می‌توان به مازیار از مازندران، ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث از سیستان اشاره کرد.

امپراتور بیزانس و بابک

 

« سخنان بابک خرمدین» 

 

نقل قول

بابک در جواب نامه پسرش که از او خواسته بود تسلیم افشین سردار خلیفه شود گفت: “اگر به من پیوسته بودی و دعوت خویش را دنبال کرده بودی تا روزی کار به تو رسد پسر من بودی، اما اکنون به نزد من به درستی پیوست که مادر بدکاره‌ات خراب بوده. ای پسر زن بدکاره، شاید که من از این زنده بمانم، من عنوان سالاری داشته‌ام و هر کجا باشم یا یادم کنند، شاه باشم، اما تو از تخمه‌ای هستی که خیری در آن تیست. شهادت می‌دهم که پسر من نه‌ای، یک روز که زنده باشی و سالار باشی از آن بهتر که چهل سال زنده باشی و بنده‌ای باشی زبون.”

 

درباره او

 

  • این را همه پذیرفته‌اند که «خرمیان نمایندگان احساسات ملی ایران بودند که مشتاقانه در انتظار بازگرداندن حکومت پادشاهی ایران،در مقابل گرایش‌های جهانی مانویان بودند.» ولی برای جمعیت ایران بابک و جنبش او مفهوم دیگری داشت،زیرا از آن زمان هویت جمعی دینی،شیوه عمده معرفی به شمار می‌رفت.اشپولر به درستی گفته است که منابع بومی درباره جریان‌های پنهان ملی و دینی درباره اندیشه احیای شهریاری ایرانی خاموشدند و منابع پیشگویانه فارسی میانه خطر بابک را آشکار می کنند و نظر مبهمی درباره خرمیه دارند.
    • تورج دریایی
  • اگر ما اسم فردی را که در طول تاریخ از او جز دشمنی و کینه نسبت به اسلام چیز دیگری سراغ نداریم و هیچ فضیلتی در او نمی‌بینیم، جز اینکه با مسلمین می جنگیده، روی بچه‌مان بگذاریم، مثلاً اسم او را بابک بگذاریم، بچه‌مان فردا بزرگ می شود، با خود می گوید اسم دوستانم را حسن، حسین، عباس، علی و مرتضی گذاشته‌اند، اسم من هم بابک است؛ من هم بروم سراغ هم اسم خودم ببینم او کیست وقتی می رود سراغ او، می بیند در زندگی آن آدم از نظر انسانی چیزی نیست و جز جنایت و مبارزه با اسلام چیز دیگری وجود ندارد. به دروغ از او تعریف می کنند، می گویند بابک با اعراب می جنگید. کجا بابک با اعراب می جنگید ؟! بابک با ایرانیها می جنگید نه اعراب. بابک را ایرانیها کشتند و دویست و پنجاه هزار کشته دادند.عرب اصلاً یک نژاد کوچکی بود و افراد زیادی نداشت. سردارشان یک ایرانی به نام افشین بود که با بابک می جنگید، نفراتش هم همه ایرانی بودند. تاریخ را شما بخوانید می بینید شعارها ایرانی است، اسمها همه ایرانی است. ایرانیهایی که با بابک می جنگیدند گرزی داشتند اسمش را گذاشته بودند کافرکوب. بابک با اسلام و مسلمین می جنگید، با عرب نمی‌جنگید، عربی در کار نبود. معتصم خلیفه بود ولی او که با معتصم نمی‌جنگید. اگر ایرانیهای مسلمان بابک را یک عنصر ضد اسلامی تشخیص نمی‌دادند که با او به نفع معتصم نمی‌جنگیدند. ایرانیها از معتصم نهایت تنفر را داشتند ولی حاضر نبودند به قیمت جنگیدن با معتصم بیایند بابک ها را تائید کنند. می دیدند اگر امر دائر بشود میان بابک و معتصم، باز معتصم از بابک بهتر است.
    • مرتضی مطهری
  • «بابک خرم دین، کسی بود که اردبیل را تاراج کرد و در منطقه عرشه اردبیل به قدر موی سر به کشتار مردم اقدام کرد و تأثرانگیز است که بابک خرم دین به عنوان یکی از مفاخر اردبیل مطرح می شود در حالی که او مزدکی و آدم کش بوده است».
    • آیت الله موسوی اردبیلی
  • «شبهه ای در کفر و الحاد بابک خرم دین نیست. ترویج افکار و دفاع از مواضع او ترویج باطل و معارضه با اسلام و برای تضعیف هویت اسلامی جامعه است و صرف بیت المال و مال شخصی در جهت اشاعه نام و یاد او همه حرام است. باید مسئولین امور جداً از این گرایش ها جلوگیری نمایند».
    • آیت الله صافی گلپایگانی

ویدئوی قلعه بابک

 

43 نظرات
  1. Stacia می گوید

    I relaly needed to find this info, thank God!

  2. سعید می گوید

    با تشکر فراوان از مطلب جامع، مفید و مستند شما در مورد فرمانده بابک خرمدین.
    واقعا مفید بود.

  3. سعید می گوید

    تاریخ بابک پر از از تحریف و دروغ است چه کسانی که برعلیه ش نوشتن و چه کسانی که به نفعش نوشتن. بابک نه مزدکی بود که باستان پرستان به دروغ چه ها که ازش نوشتن و نه پان ترکیست ها ازش نوشتن و چه تاریخ که اهل قدرت و خلافت ازش نوشتن. بابک چگونه میتوانسته ضد تازی باشد که ابومسلم رو امام میدانستن و ما می دانیم که ابومسلم قیامش علیه امویها برای به حکومت رساندن ال علی و ائمه (ع) بوده است هرچند فریب خورده و بعد قیامش به نفع عباسیان مصادره شد؟ بابک یه شیعه هفت امامی بود که منتظر ظهور امام کاظم (ع) بوده و شورشش علیه عباسیان بوده و نه تازیان! در ضمن ترک هم نبوده، ایرانی بوده و اهل قم و کاشان،( من خودم اهل اذربایجان و ترک زبان هستم ولی تاریخ نه باستان پرست میشناسه نه پان ترک ونه متعصب های دیگر)

    1. بابک می گوید

      همه تاریخ نویسان میگن بابک اهل بلال آباد اردبیل بوده نزدیکه مشکینه . تو میای نظر میدی اهل کاشان بوده خدایی اینو از کجا در آوردی

    2. محمد می گوید

      اقا من خودمم ترک هستم میدونم بابک خرم دین کیه باببک خرمدین ترک بوده مدرکشم قلعه ی بابکه شما اینو که اهل کاشانه از کجا اوردی

    3. رضا می گوید

      کاشان!!! شما دیگه خیلی پرت تشریف داری

    4. No name می گوید

      بابا،کجاش اهل کاشانه من خودم اهل کلیبرم،تو ویکی پدیا گفته زادروزش تو کلیبره ولی اینطور نیست تو اردبیل هست،شما کاشان رو از کحا در آوردی.؟؟؟

    5. وحید می گوید

      گده سیهدیر پان فارس بیشرف

  4. رضا می گوید

    شهید مطهری:
    می گویند بابک با اعراب می جنگید. کجا بابک با اعراب می جنگید ؟! بابک با ایرانیها می جنگید نه اعراب. بابک را ایرانیها کشتند و دویست و پنجاه هزار کشته دادند.عرب اصلاً یک نژاد کوچکی بود و افراد زیادی نداشت. سردارشان یک ایرانی به نام افشین بود که با بابک می جنگید، نفراتش هم همه ایرانی بودند. تاریخ را شما بخوانید می بینید شعارها ایرانی است، اسمها همه ایرانی است. ایرانیهایی که با بابک می جنگیدند گرزی داشتند اسمش را گذاشته بودند کافرکوب. بابک با اسلام و مسلمین می جنگید، با عرب نمی‌جنگید، عربی در کار نبود. معتصم خلیفه بود ولی او که با معتصم نمی‌جنگید. اگر ایرانیهای مسلمان بابک را یک عنصر ضد اسلامی تشخیص نمی‌دادند که با او به نفع معتصم نمی‌جنگیدند. ایرانیها از معتصم نهایت تنفر را داشتند ولی حاضر نبودند به قیمت جنگیدن با معتصم بیایند بابک ها را تائید کنند. می دیدند اگر امر دائر بشود میان بابک و معتصم، باز معتصم از بابک بهتر است.

    1. آریا می گوید

      احمق های عرب پرست وزمین گردانان مفت خور بی شرم که دائماً از اسلام و عرب یاد می کنند و همجون زنیکه ای بی حیا پا بر دامان ایران زمین میگذارند ننگشان باد که زمین جایگاه کافران همان عربان بیابان گرد مبلغ اسلام کذایی هستند.نام و یاد بابک در دلها زنده می ماند چنانکه که نام معتصم زن باز و باده پرست همچون راه همان خوک سفتان روزگار فعلی است که ننگ ترین یادهاست می ماند.درود بر بابک میهن پرست…

    2. سوشیانت می گوید

      اولا اسم استادبرا مطهری سنگینه دوما مطهری ایرانی چه دینی داشت من وتو چه دینی داریم ؟!اسلام درسته بابک چه دینی داشت ؟!مزدکی سوما کسی نمیگه اعراب کشتن بابک با مزدوران ووطن فروشان جنگید که قابل ستایش هست چون میدونست تا وقتی دین عرب روی ایرانی باشه ایرانی ناسیونالیسم به وجود نخواهد آمد امیدوارم فهمت رو بالا ببری وسنجیدتر سخن بگی

    3. اراز می گوید

      با این چرندیات که بالا نوشتن و جنابعالی تایید کردین نمیتونین نظر مردم رو عوض کنید نسبت به سردار و ازادی خواه ایرانی و اذربایجانی .من اسم پسرمو بابک گذاشتم افتخارم میکنم .۱۰۰تا هم پسر داشته باشم بازم اسم سردارای اذربایجان رو میزارم روشون .نه اسم اعراب رو .تو جنگ بهم دیگه حلوا حلوا نمیگن خون میریزن .مگه امام حسین ادم نکشته بود .پس اطلاعات غلط تحویل مردم ندین

      1. Milad می گوید

        سس المه اشح

      2. Hemat khan می گوید

        درود بر شرف پاکت من خوزستانی هستم اسم پسر اولم رو گذاشتم کوروش اسم پسر دومم رو گذاشتم بابک به عشق بابک خرمدین درود بر تمام آذربایجانیها و ترکهای باغیرت

    4. تورک اوغلان می گوید

      چرا حرف بی ربط میزنی بابک کی با ایرانیا میجنگید؟ استاد مطهری کی این حرفو زده؟ با این حرفای مضخرف نمیتونید چهره ی این سردار ترک ایرانی رو خراب کنین

    5. آرمان می گوید

      عزیز من وقتی میایی نظر بدی اول در موردش تحقیق کن بعد بگو کسی مجبورت نکرده ندونسته واز روی غرض ورضی چیزی بنویسی

    6. hassan molaei می گوید

      مرتضی مطهری از ناموس ایرانی خجالت نمی کشد،که از بابک بد وزیران می گوید،که معتصم می گوید،که امروز سه پرده بکارد،یکی ختر روم،یکی دختر بابک ویکی دخترمازیار،تف به روحت مرتضی مطهری

      1. Amir می گوید

        میگه مرتضی مطهری گفته: بابک با عربها میجنگیده.. نه که با ایرانیان!!
        (اگه اینطوری بود که دینمم عوض میکردم.از دست بعضی از این اخوندا)

    7. حسین می گوید

      یا امام حسین اینو دیگه از کجات دراوردی کدوم خره بی ناموسی گفته بابک با ایرانیا جنگ میکرد با این چرت گفتناتون آبروی همه رو بردید بس کن دیگه نژاد پرست

    8. امیرحسین می گوید

      چرت و پرت نگو کجا اسم ها ایرانی بوده اگه اینطوریه پس چرا همه تاریخ نویسان اسلامی و غیر اسلامی میگن بابک با اعراب میجنگیده و فقط این آخوند ها میگن با ایرانی ها میجنگیده اصلا بابک برای چی باید با ایرانی ها بجنگه؟ اینکه بابک با اعراب میجنگیده و مسلمان نبوده ربطی به اسلام نداره بابک با اسلامی میجنگیده که اعراب نشون دادن و ما هم الان داریم پی اش رو میگیریم نه اسلام واقعی

  5. هادی می گوید

    مطهری و امسالش دست نشانده و فریب خرده و مهره باطل شده ی استعمار گر ها بودن و نفهمیدن که چه بلایی سر خودشون و مردمشون اومد پس نظر اونا هر چی باشه خلاف و خرافه و افراطی و بی اساسه …بابک با هر نیتی که بوده ازاده و وطن پرست بوده و زنده هست و نمرده ….بابا من نمیدونم ما چطور ملتی هستیم که هیییچ تعصبی به نیاکان و اجدادمون نداریم و همش سنگ اعراب و بسینه میزنیم

  6. فردین می گوید

    اگر با اسلام هم میجگید، یعنی ایرانی بود

    1. mahmood می گوید

      babek ne turk bod nekashani babek ye kurd resen az az iran zertushti bod ke hich gahi dine zorgoie eslam ra qabol nakerd babek der zeban kurdi kuemanji be manai tanha peder hast we mehnai keliber der kurdi kurmanji be mahnai qelhe snk hast der zem der qerne 2we3 hejri hich turki der iran wejud nadashe hast

  7. علی می گوید

    بابک تا ابد در دل ازربایجانی ها زنده هست وهرگز از یادها نمیرود

  8. بابک دولتی می گوید

    بابک بزرگ،،،آزادیخواه ایران زمین وبزرگمرد بود،،،یادش گرامی✔✔✔✔✔

  9. مریم می گوید

    تو قرآن اومده ک قل سیرو فی الارض ینی برین بگردین واز سرنوشت آدما عبرت بگیرین اگه بابک آدم بدی بوده خب ما میریم قلعه رو میبینیم و آخرش میفهمیم ک مثله ش کردن و اعدامش کردن پس عبرت میگیریم ک آخر ظالم بودن همینه چراآقای گلپایگانی گفته ک پول صرفش نکنید؟باید اونجا تله کابین گذاشته شه

  10. احمد می گوید

    درود بر تمامی سرداران یعقوب لیث صفاری ابومسلم خراسانی بابک خرمدین و دیگر عزیزان که برای زنده ماندن نام ایران کوشیدند وجان دادند یادشان گرامی

  11. حسین می گوید

    من ترکم و اهل آذربایجان شرقی یکی از عادتای من اینه که مفاخر آذربایجان توسط فارس ها جعل بشه و بگن بد بود یا فارس بود … بیخیال راحت باشید

  12. رحمان می گوید

    بابک خرمدین یک کورد زردشتی بوده که در میان لرهای لرستان کرمانشاهان همدانان ری و خوراسان و طبرستان طرفدار و داوطلب داشته بر علیه اعرابی که ابومسلم رو کشتن و نخواستن ایرانی نامی در بغداد برای مسلمین خلیفه تعیین کند (کاری که ابومسلم تا زنده بود انجام میداد ) و خواستن قدرت نظامی و ارتش در اختیار ایرانی ها نباشد و قیام هایی رو مانند مازیار و بابک رو به قدرت پول و میلیونها سکه زر و سیم سرکوب میکردن ،فقط با قدرت پول توسط خود ایرانی های موجود در زمان آن قیام کنندگان سرکوب و پخش و پلا میشدن و نه با ارتش و لشگر اعراب ، این هم متذکر بشوم در فاصله زندگی بابک قرن دوم وسوم و بعدها هم در آگربایگان مردمان ترک زبان وجود نداشته است و آنها رو از ماوراالنهر خلفای عباسی جذب میکردن و در سپاه و ارتش خودشون بکار میگرفتن برای سرکوب و کنترل ایرانیان ، خود بابک رحمه الله هم اخر و پایان کار توسط ترکان و فرماندهان ترک لشگر معتصم عباسی دستگیر شد و توسط خود ترکها نیز قطعه قطعه شد و امروزه از روی ناآگاهی پانترکهایی که از کشور سی ساله ایلهام الی عووف و کشور نود ساله ترکیه جعلی تبعیت میکنند بابک را ترک معرفی میکنند و مانند خود عرردقان جعل و هویت سازی میکنند،همچنانکه هر شاعر و دانشمند ایرانی زمانی از آناتولی رد شده یا سفر تجاری کاری یا سیاحتی داشته و قلبش گرفته مرده و لون مناطق دفن شده رو عرردوقان میگه خودش و هشت پشتش ترک بوده، مانند مصادره مولوی شاعر پارسی گو که یک کلمه شعر ترکی نداره ،اصلا اونزمان شعر ترکی اصلا در جهان نبوده،یا مثل فارابی و گنجوی و …. ، بابک خرمدین زرتشتی ایرانی الاصل و از نوادگان ابومسلم خوراسانی بوده و مورخ بزرگ دینوری از دینور کرمانشهان با تحقیقاتش این امر رو ثابت کرده است. قاتلین بابک خرمدین ترکان اجیر شده و سرباز خلیفه مستعصم بودند و لاغیر.

    1. بابک خرمدین می گوید

      رحمان آغزیوا اوستوروم . تورک و آذری لرین سیکین یمه. سن گد قهبه باجیلاریوی ییغیشدیر😂. اول آخیر تورک ملتین غیرتی سیزلرین باغرین چاتادیب😛
      (((یاشاسین آذربایجان یاشاسین آزاد ملتی)))

  13. هومن می گوید

    البته که امثال مطهری ودیگر مفت خوران خوان عرب باید از بابک وامثال او بد بگویند.اسلام که وطن ندارد تا وطن پرستی درآن ارزش باشد اسلام سفره دارد همه جا پهن میکند .بابک را ایرانی کشت بله ایرانی هایی مثل مطهری و دیگر شیوخ امروزی که حرکت او را برای شرایط مضر میدانستند .متاسفم ما نه عربیم نه ایرانی حداقل عرب میدونه چیه ولی ما امروز هیچ نیستیم وبه ریشه ای افتخار میکنیم که خودمان بریده ایم .افتخار میکنید مسلمانید ؟ بخدا مسلمان هم نیستید .نمونه مسلمان صدر اسلام خود داعش است..کافر خونش مباح زن ودخترش حلال ومالش بیت المال مسلمین است. جمع کنید بساط عرب رو از خاک پاک ایران

    1. وی گفت می گوید

      چند تا قاعده ساده برات بگم بهشون فکر کن

      ۱-چیزی که انسان در انتخابش نقشی نداشته قابل افتخار و یا خجالت نیست
      2- دین و ملیت و زبان و نژاد مفاهیم جداگانه ای دارند،
      نباید در مقایسه در کنار هم و یا مقابل هم بیایند که نتیجه گیری مغالطه آمیز شود.
      3-از بین ۴ مورد بالا فقط دینه که قابل انتخاب است و هیچ کس نمی‌تواند ملیت و زبان و نژادش را انتخاب کند
      4-تاریخ پر است از راست و دروغ، وفاداری و خیانت و کشتار و تجاوز و جنایت و…
      شخصیت هایش هم اکثرا خاکسری اند
      اما هر تاریخ نگاری با توجه به منافع طرف خودش تاریخ را سانسور و یا تحریف کرده

      ۴-عید پسته گیرتون اومد غافل نشید نخورید😉

  14. کیوان می گوید

    حالا این اقایونی که میگن بابک ترک بوده سوالم اینه ایا ترکها ایرانی اند حالا ایرانی ها بهش افتخار کنند یا ترکها
    در مقالات تاریخی به نتیجه ای نمیرسیم که ترک نژادش آریایی باشه

  15. ابوالفضل می گوید

    بابک بزرگ مرد باشرف تورک بود و ازربایجان و تورک ها به او افتخار میکنند .

    1. ناشناس می گوید

      از شنیدن حکایت این معتصم کثیف واقعا از خشم و ناراحتی داغون شدم . توف به این عربای کثافت و غارتگر و خاک بر سر عرب پرستای بی لیاقت . نام بابک و کسانی که به خاطر خاک وطن و اعتقادشون جنگیدن همیشه جاوید خواهد ماند

  16. Babak می گوید

    ۱- برای شناخت بابک نحوه اعدام و کاری که بابک کرده رو بخوانید
    2- بابک با اعراب که ایران رو اشغال کرده بودن مشکل داشت و برای فهم این دوران برید بخوانید که اعراب وقتی یک جای رو به تصرف خودشون در می آوردند با زن و بچه های آنجا چه میکردند
    3- کتاب یک قرن سکوت نوشته استاد زرین کوب برای شناخت ایران آن دوران خوب هست که نشان میدهد
    نه تنها بابک و مازیار بلکه حتی حمایت مردم ایران از مختار ثقفی هم برای آزادی ایران از دست اعراب بوده
    4- در آخر یک جمله در مورد بزرگ مرد آذربایجان بابک
    بابک بدون شک سردار بزرگی بوده و اگه مردم ایران رو میکشته و تاراج میکرد نمی‌توانست ۲۲ سال در مقابل اعراب مقابله کنه حتما مردم بابک رو دوست داشتن و به او و هدف او اعتقاد داشته اند که قیام او تا اصفهان هم پیش رفته تاریخ نویسان اسلام هر کدام به نحوی خواسته اند که نام بابک رو خراب کنند و الان هم آخوندها ولی مطمئن باشید نام بابک با آذربایجان گره خورده و تا قیامت خواهد ماند بوز گورد

  17. sgh می گوید

    نام بابک نه تنها با آذربایجان بلکه با کل ایران گره خورده سلام و درود بر بابک، آریو برزن، مازیار ، کوروش و ….

    1. ایران می گوید

      ای بابک ای سردار بزرگ و قهرمان ایران زمین خاک باید برخودببالد که همچون تویی رادر سینه ی خود جای داده ای نامی نامداران خون توبا ذره ذره خاک این سرزمین آمیخته شده و یادت چون مهری داغ و سوزان بر قلب همچون منی که خاک زیر چکمه هایت راسرمه ی چشمانم میکنم حک شده،ای نمونه ی میهن پرستی تمام واژه ها در وصف بزرگیت خجل مانده اند درود اهورا مزدا بر روح پاکت

  18. علی می گوید

    آتام بایک آنام تومروس غیرت کانی شرفلی بیر سردار ایران آذربایجان قهرمانی

  19. بابک پاکدامن سردرود می گوید

    پاپک (به عربی بابک) نام ایرانی و پارسی پهلوی و با پاپاگ (پاپا، بابا) و پاپان (بابان) هم ریشه است. او بی هیچ گمان به زبان پارسی پهلوی سخن می گفته است و هم میهنان به واژه خررَمدین نیز بنگرند که هر دو واژه خررم/هوررَم و دین واژگان پارسی پهلوی هستند و افزون بر این نام آذربایجان معرَّب واژه آدورپایگان است که به چیم (معنی) سرزمین آتشگاهان است که کانون دین زرتوشتی ایران بوده است و یکی از بزرگترین آتشکده های آن روزگار را در خود جای داده بود: آتشکده آدورگشسپ که گمان می رود همان تخت سلیمان امروزی بازمانده های آن می باشد. پاپک مردی ایران خواه و میهن دوست بود و برای رهاندن ایران هم پیمان با دیگر ایرانیان زمانه خود مانند مازیار در مازندران و دلاوری از سپاهان به جنگ با اَرماییلان (اعراب) پرداخت و بیست و سه سال پَترِش (مقاومت) و پایستگی در زمستان های سرد کوهستان های آدورپایگان و تابستان های گرم دشت های آن همراه با زنان و کودکان و نوزادان نشانگر اندازه میهندوستی و انگیزه بلند آنان برای ایستادگی در برابر دشمنان بیگانه و فریبکاری است که دم از نیکویی و مردانگی می زدند با این همه دختران و زنان ایران را به چاکری وَرَن های (هوس های) اهریمنی خود می بردند و مردان و پوسران میهنمان را به بندگی (غلامی)، و خود را سرور (سیّد و سیّده) ایرانیان می دانستند (به بخشی از مختارنامه بنگرید که ایرانیان مرد و زن در کشتزار کار می کنند برای سیّده زن مختار!!! که نباید دست به کاری بزند!) و به نوشته های داستانیگ (تاریخی) بالا که خلیفه ظل ا… می می خورد و با دختران دشمنان خود نزدیکی می کند و دو رکعت نماز سپاس می خواند!!! چه مردانگی بزرگی!!!؟؟؟ آیا پاپک از ایرانیان بسیار کشت؟ نبرد پاپک نه برای گییاگ (جاه و مقام)، نه برای زر و پول، که برای میهن بود و همین مایه توانمندی تو و یارانش برای تاب آوردن آن همه سختی و تلخی بود، پس او برای نه گییاگ و نه زر و پول، که برای مردم ایران و آزادی آنان از یوغ بیگانگان درنده خوی دلیرانه جنگید و سرفرازانه جان داد. با این همه، ناکسانی نیز چون همیشه داستان گیتی و نه تنها ایرانمان، بودند که خود را به بوشَسپ (رویای) زر و زور و پول و گییاگ فروختند، چون افشین که خود از شاهزادگان ایران بود و الافشین شد و خلیفه ظل ال… پاداش او را هم پرداخت (به او بدبین شد و او را نیز کُشت)!!! پاپک با بیگانگان جنگ افروز و یورشگر و ستمکار جنگید و در میان یاران او ایرانیان و برخی از ارماییلان ایرانی (تازیکان) نیز بودند. او نژادپرست نبود. در آن زمان، تورکان از خاور به ایران تاخته بودند و با ارماییلان مسلمان در شکستن پَترِش (مقاومت) ایرانیان همسو و هم پیمان شده بودند. ما مردم آدورپایگان باید به یاد داشته باشیم که زبان تورکی زبان مادری راستین ما نبوده و نیست (بر پایه نام خود آذربایجان و نام شهرها و کوه ها و رودها و …) و آییشم (آی، ماه) و اولدوز (اول: بالا، دوز: دوخته) یا ستاره هر دو واژگان پارسی پهلوی و از نشانگان آیین مهر و ایرانی هستند که هم در پول های ساسانی و هم در پرچم امروزین کشورهای آذربایجان و ترکیه و ترکمنستان دیده می شوند (خواننده گرامی بهتر است بررسی فرماید). باید گفت که داستان این دلاوران دگرگونی یافته است و چگونه نام یک برادر عبدال… و نام دیگری پاپک می تواند باشد؟ ارماییلان برای ناتوان نشان دادن دشمنان خود و خوار کردن و شکستن شادابی و امیدواری روانی آنان، نام بسیاری از ایرانیان دشمن خود را اَرمائیلیگ (عربی) کرده اند، و شاید عبدال… هم این چنین باشد. در ایران ساسانی آزادی دین در زمان هایی بوده، به گواهی دیر گولپا (جولفا پس از یورش ارماییلان) آیین ترساگی (مسیحیت) و آیین های مهر (به گواهی آی و اولدوز در پول ساسانیان تا یزدگرد سیُم)، زووروانی،بودایی و جهودی (یهودی)، مزدک و مانی و زرتوشت در ایران پیروان خود را داشتند و به گمان نمی رسد که گستردن دین اسلام انگیزه خوبی برای یورش به ایران ساسانی باشد. به گمان می رسد که این تاخت و تاز دنباله دسیسه رومیانی باشد که از اردشیر یکم و دوم سخت شکست خورده بودند (اگرچه ارماییلان را نیز بر ایرانیان انگیخته بودند)!!! و با ندانم کاری بهرام چوبین و جوانی خسروپرویز گرفتار دسیسه های درباریان و برخی مُغان و مُغ زادگان مانند روزبه کازرونی (سلمان فارسی)، زمانی را برای رخنه در دربار ایران و دسیسه از درون (دست به یکی کردن تازیکان ایرانی با ارماییلان با پشتیانی روم، کوشش نافرجام برای کشتن برازجان سردار دلیر خسروپرویز و انداختن آن به گردن خسرو، سپه خیز پسر خسروپرویز و کشته شدن پدر به دست پسر، و نابسامانی در دربار ایران) و بیرون (یورش ارماییلان) آغاز شد و با پیروزی و چیرگی بیگانگان بر ایران به پایان رسید. همین دسیسه در زمانی دیگر با به جان هم انداختن دو کشور ایران و عثمانی پیش برده شد. ایرانیان هستند که باید آگاه باشند، میهن خود را دوست دارند و پاس بدارند و زبان پارسی پهلوی را بیاموزند که چون ریسمانی گرانبها است که دانه های مروارید ایران و ایرانشهر گسیخته از آن را به خود و به همدیگر می شناساند. با این زبان است که روشن می شود شهرهای پارسی پهلوی نه در جای جای ایران از آدورپایگان تا سیستان و بلوچستان و از هوراسان تا هوگیستان (خوزستان، خوجیستان) و از گیلان و مازندران تا هرمزگان پراکنده هستند که در فرای مرزهای کنونی در روسیه (کازان، دربند، آستاراگان)، در جمهوری آذربایجان و ترکیه و آراگ (عراق: بَسرَگ، خانَگین، تیسفون، بغداد، اربیل، …) و افغانستان، کیرکیزستان، کازاگستان (آستانه)، ترکمنستان، تاجیکستان، پاکستان و … یافته می شوند. جاوید ایران، زنده باد ایرانی راستین و میهندوست!

  20. کیوان امجد می گوید

    لعنت خدا بر اعراب نژاد پرست مسلمان نمای عباسی که باعث به وجود آمدن جنایتکار قهرمان نمایی به اسم بابک شدند…بله عباسیان ظالم بودند و نژاد ما ایرانی ها پست می‌شمردند اما بابک فقط ضد عرب نبود با کلیت اسلام دشمن بود و مسلمان های ایرانی رو قتل عام میکرد..یه مشت ترک احمق که به بابک افتخار میکنن آیا میدونن اکثر فرماندهان ارتش معتصم و خلفای اخری عباسی که جنایت‌ها در حق اهل بیت و شیعیان و ایرانی ها کردند ترک بودند…چون عباسیان در اواخر نه به اعراب و نه به ایرانی ها اعتماد داشتن..پس به جای طرفداری از یه کافر حربی ترک اول برید گند سرداران ترکتون در سپاه عباسی را جمع کنید..البته اون موقع آذربایجان ترک زبان نبود و ترکان عباسی از منطقه آناتولی بودند.. دشمنان اسلام که دشمن خدا هستن از هر کس که با اسلام جنگیده قهرمان می‌سازند حالا بابک یا فرقه پیشه وری حتی ملعون ابن ملجم…آذری های ترک زبان من خودم اصلیت ترک زبان همدانی دارم ولی نژاد ما و شما ترک نیست احمق‌هایی که خودتان را چاکر ترکیه میدونید سلطان سلیم ترک عثمانی و ترکان عثمانی و ازبک و تاجیک و امثال تیمور و سلجوقیان هموطنان آذری ما رو قتل عام کردند حتی زمانی که آذربایجان ترک زبان بود شاه اسماعیل اسماعیل و صفویان ترک زبان هیچوقت خودشان را ترک معرفی نکردند و با ترکان وحشی چنگیز نژاد و تیمور پرست عثمانی جنگیدند ستار خان ترک زبان آذری گفت خاک میخورم خاک نمیدهم..شهید باکری ترک زبان آذری واسه ایران شهید شد..من مخلص ترکان شیعه مذهب در تاریخ هستم ولی بدانید ترکان سنی که زیر مجموعه مغول و تاتار و ایغور هستن عامل قتل و شهادت میلیون ها ایرانی و مسلمان شیعه مذهب در هر کجای دنیای اسلام بودند..نادر شاه که خودش نژادش واقعا ترکمن بود از قوم افشار مادر ترکان عثمانی و ازبک خر رو به زانو درآورد..اون بیشرفهایی که به اسلام فحاشی میکنن بدونن قهرمانان وطنپرست اونها همه در مقابل مسلمین به درک واصل شدند.. همین کورش هخامنشی توسط ارتش یک زن از قوم ماساژت ها که ازبکان امروز بودند کشته شد عجب مردی…بابک رو خود ایرانیان مسلمان با وجود نفرت از عباسیان کشتند چون میدونستن فرق هست بین اسلام و عرب نژاد پرست مسلمان نما..بابک از فرمول قتل های وحشتناک برای ایجاد رعب و وحشت استفاده میکرد اونهم نه با سرداران عرب یا ترک عباسی بلکه یه مشت دهقان یا آهنگر یا مردم معمولی مسلمان ایرانی..شمایی که پز هخامنشیان و ساسانیان رو میدید اسکندر مقدونی بیست ساله با یه ارتش سی هزار نفری سلسله مزخرفتون رو منقرض کرد و ده هزار تا عرب مسلمان امپراتوری ساسانی تون فیتیله پیچ کردن..هر کجا نژاد بر علیه اسلام قیام کرده شکست خورده مثل سگ… وقتی مغول ریخت ایران و به خاک و خون کشید آخرش سربداران شیعه بودند که نصف ایران رو از ایلخانان گرفتن…همین شاهان پهلوی روس تبار خاین شما با انقلاب اسلامی خمینی به توالت تاریخ رفت.. صدام حرامزاده بعثی که معنای بعث یعنی ملی گرایی عرب هشت سال با کمک کل دنیا جلوی ما کم آورد و آخرش یک وجب از خاک ایران را هم نگرفت..شش تا کشور عربی در جنگ شش روزه جلوی اسرائیل مورچه لوله شدن چون به اسم عرب جنگیدن ولی حزب الله با هزار تا رزمنده مسلمان سال ۲۰۰۶ اسراییل رو مثل سگ از لبنان بیرون کرد.. صفویان با مدد دین اسلام تشیع علوی بعد از نهصد سال دوباره ایران رو مستقل و متحد کردند و مرزهای ایران رو به زمان اشکانیان رسوندن… جلوی مومنین به خدا نمیشه پیروز شد حتی اگر مومنین گناهکار باشن..پیروزی موقتی چرا ولی نهایی نه..هی از اسلام بد میگید که ایران رو گرفت ..برو یقه سپاه میلیونی و سرداران ساسانی تون رو بگیر که از پس ده هزار تا عرب برنیومدن..چطور وقتی چنگیز خان مغول و تیمور ایران رو غارت کردن صدات در نمیاد ولی مسلمین که میشه..قبل از اسلام یک دونه دانشمند یا شاعر یا ریاضی دان ایرانی نام ببرید؟ پشگل هم نداشتیم به جز امثال مانی و مزدک.. مولوی حافظ سعدی فردوسی ابو ریحان بیرونی رازی خوارزمی ابو علی سینا و همه محصول اسلام هستند اسلام واقعی نه داعش و طالبان ..که اینها رو خود امثال شما غربگرایان درست کردید..اگه سه هزار سال پیش ایران جزو تاریخچه ۱۴۰۰ سال پیشش هم هست.. وقتی صدام حمله کرد کدوم شما کورش پرست ها رفتید ایران رو از عرب شدن نجات بدید..شهدا با سربند امام حسین رفتن یا کورش و داریوش.. اللهم صل علی محمد و آل محمد و لعن علی اعدائهم کلهم اجمعین و عجل فرجهم

  21. Mahjoob می گوید

    واقعا بعضیا چرا تا این حد خودشونو به نفهمیدن میزنن!!!! آقا زمون بابک خرمدین تورکی در ایران ساکن نبود و مهاجرت تورک ها به ایران و مخصوصاً آذرآبادگان بعد قدرت گرفتن سلجوقیان و آلپ ارسلان بود. چرا اینقدر مقابل حقیقت مقاومت الکی میکنید، یکی نوشته نخیر چون قلعه بابک توو اون منطقست پس بابک خرمدین تورک بوده!!!! اون یکی دیگه جفت پا رفت وسط تاریخ و گفته آتا بابک و آنا توموروس اسطوره های آذربایجان!!!!! 😂 لامصب اون شخص یعنی توموروس یا به پارسی تهمریش رییس یکی از قبایل سکا یعنی ماساگت ها و ساکن شمال روده جیحون بوده، اونوقت ربطش داده به تورک و آذربایجان!!!! اونم وقتی که دنیا نمیدونست نژادی به اسم تورک وجود داره و کلا خلاصه میشدن در چندتا چادر در دشت های آسیایی میانه و ترکستان…
    (با این اراجیف فقط خودتونو سوژه میکنید وگرنه تاریخ یچیزه مشخص و مکتوب و اثبات شدس…)

  22. تورک اوغلان داود می گوید

    اتامیز بابکه کافردئدیلر بیزده اولدوخ داهی کافربالاسی بسدی زاهد دئمه چوخ کعبه سوزون تورکلره قیبله دی بابک قالاسی تورکلرین غیرتی وار قورخماریخ هئچ بیگانه دن سوزلریمیز سوزدی بیزیم قورخماریخ هئچ بیگانه دن آچ ائشیت ای کرفارسلار بیز ایچمریک پیمانه دن داغلارین سروریدی گئنه ده بابک قالاسی بابک ینی غیرت ینی مرام ینی عدالت کوروش ینی پادشاه ینی عدالت ینی مرام ینی ایرانی الاصل عشق اولسون بوتون تورکلره پادشاهیم کوروش فرمانده هیم بابک 👈👈👈🇦🇿🇮🇷💪

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.