بهاءالدین زکریا (مشهور به بهاءالحق )
بهاءالدین زکریا (مشهور به بهاءالحق ) ، عارف قرن ششم و هفتم ، از مریدان شیخ شهاب الدین سهروردی و مروج طریقت سهروردیّه در هند. کنیه وی ابومحمد و لقبش بهاءالدین القریشی الاسدی است . جدّ قریشی او، از مکه معظمه به خوارزم و سپس به مُلتان * رفت . بهاءالدین در کوت کَرُور (نزدیک ملتان ) به دنیا آمد (فرشته ، ج ۲، ص ۴۰۴؛ داراشکوه بابری ، ص ۱۱۴؛ رحمان علی ، ص ۳۲). تاریخ ولادتش را غالباً ۵۶۶ (داراشکوه بابری ، ص ۱۱۵؛ حسنی ، ج ۱، ص ۱۲۰؛ رجوع کنید به فقری ، ص ۶۹) و بعضاً ۵۷۸ نوشته اند (فرشته ، همانجا؛ غلام سرور لاهوری ، ج ۲، ص ۱۹).
بهاءالدین پس از آنکه در زادگاهش قرآن را آموخت ، برای ادامه تحصیل به خراسان رفت و مدت پانزده سال نیز در آنجا به تدریس پرداخت ، سپس به بخارا، مکه و مدینه رفت . در مدینه علم حدیث آموخت و اجازه روایت یافت و بعد از آن به بیت المقدس رفت و مقابر انبیا علیهم السلام را زیارت نمود و از آنجا راهی بغداد شد و به جمع مریدان شیخ شهاب الدین سهروردی * پیوست . سهروردی پس از هفده روز تعلیم ، او را خلیفه خود معرفی کرد و در برابر اعتراض مریدانش گفت که بهاءالدین به منزله هیزم خشک بود و آتش در هیزم خشک بهتر اثر می کند. پس از آن ، بهاءالدین به دستور سهروردی به ملتان بازگشت (دهلوی ، ص ۴۳؛ رضوی ، همانجا؛ عبدالرشید، ص ۹۰؛ غلام سرور لاهوری ، ج ۲، ص ۱۹ـ۲۰؛ فرشته ، ج ۲، ص ۴۰۴ـ ۴۰۵). مشایخ سایر فِرق در ملتان برای او کاسه ای مملو از شیر فرستادند، کنایه از اینکه در این دیار گنجایش شیخ دیگری نیست . بهاءالدین معنای هدیه را فهمید و گُلی بر کاسه نهاد و آن را بازپس فرستاد، یعنی که در این شهر جای او همچون گُل بر سر خواهد بود (غلام سرور لاهوری ، ج ۲، ص ۲۰ـ۲۱؛ رحمان علی ، ص ۳۲؛ رضوی ، ج ۱، ص ۱۹۰ـ۱۹۱؛ عبدالحق دهلوی ، ص ۲۶).
او برای مقیمان و مسافران در ملتان خانقاهی بزرگ و باشکوه ساخت و در آنجا به مدت نیم قرن به تربیت مریدان پرداخت . در این مدت با ارشاد او بسیاری از مردم هند به دین اسلام مشرف شدند (داراشکوه بابری ، همانجا؛ زرین کوب ، ص ۲۱۶؛ د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل واژه ). بهاءالدین بسیاری از مریدانش را برای تبلیغ دین اسلام به سند و دهلی و افغانستان فرستاد و ایشان هر سال فعالیتهای خود را به او گزارش می دادند. بدین ترتیب ، طریقت سهروردیه در سند و پنجاب گسترش یافت و وی مریدانی از هرات و بخارا به خود جذب کرد (شمیم محمود زیدی ، ص ۳۷؛ د. اسلام ، چاپ دوم ، همانجا). از جمله مریدان او، دامادش ، فخرالدین عراقی * است که در مدح و رثای بهاءالدین اشعار بسیاری سروده است (عراقی ، ص ۷۵، ۱۱۴؛ غلام سرور لاهوری ، ص ۳۲). از دیگر مریدان او، میرحسینی * هروی است که در کنزالرموز ، شیخ بهاءالدین و فرزند و جانشین او، صدرالدین * عارف ، را ستوده است (جامی ، ص ۵۰۵؛ حسینی هروی ، ص ۲۳ـ۲۴؛ فرشته ، ج ۲، ص ۴۰۶). البته برخی منابع (چیمه ، ص ۷۰) او را مرید رکن الدین عالم ، نواده بهاءالدین ، دانسته اند. شیخ عثمان مرندی معروف به لعل * شهباز قلندر، سیدجلال الدین بخاری ـ که طریقه جلالیه بدو منسوب است ـ و حسن افغان (متوفی ۶۸۹) که به دستور بهاءالدین ، مأمور تبلیغ در میان افاغنه شد از دیگر مریدان او بودند (غلام سرور لاهوری ، ج ۲، ص ۳۴ـ۳۵، ۴۶؛ فرشته ، ج ۲، ص ۴۰۵؛ زرین کوب ، همانجا؛ شمیم محمود زیدی ، ص ۷۰ـ ۷۱).
بهاءالدین بر سیاست آن روز هند نیز تأثیر بسیاری نهاد. او ایلتُتْمِش (۶۰۷ـ۶۳۳) را در تحکیم حکومتش در ملتان یاری کرد و عنوان افتخاری شیخ الاسلام از او گرفت . همچنین در ۶۴۴ که مغولان ، ملتان را محاصره کردند و حاکم هرات نیز به آنها پیوست ، بهاءالدین مبلغ صدهزار دینار به مهاجمان داد و آنان را واداشت تا از محاصره شهر دست بردارند (رضوی ، ج ۱، ص ۱۹۱ـ ۱۹۲؛ زرین کوب ، همانجا).
بهاءالدین به کشاورزی و تجارت نیز اهتمام می ورزید. برخی از نواحی ملتان را با احداث چاه و قنات آباد کرد و به کمک مریدان خود از راههای زمینی و دریایی محصولات کشور را به ممالک دیگر صادر می کرد. او تجارت را بدان حد توسعه داد که کشتیهای تجاریش به عربستان ، روم و چین می رفتند و عده زیادی از این راه امرار معاش می کردند. او همچنین مرکز خیریّه ای دایر کرد که روزانه به مردم فقیر غذا می داد (شمیم محمود زیدی ، ص ۳۷ـ ۳۸).
بهاءالدین با مشایخ سلسله چِشْتیه * در ملتان میانه خوبی داشت و از احترام آنها برخوردار بود (رضوی ، ج ۱، ص ۱۹۳)، ولی بین تعالیم او و تعلیمات مشایخ سلسله چشتیه تفاوتهایی به چشم می خورد : ۱) بهاءالدین ازدحام عوام را به گرد خود دوست نمی داشت و از او نقل کرده اند که مرا با عامه کاری نیست . بخصوص از ملاقات با قلندران اجتناب می کرد. با اینهمه ، لعل شهباز قلندر را به مریدی پذیرفت ؛ ۲) شیخ بهاءالدین برخلاف چشتیه ، متمول بود و خانقاه او انبار و خزانه داشت ( د. اسلام ، چاپ دوم ، همانجا؛ رضوی ج ۱، ص ۳۰۶؛ زرین کوب ، همانجا)؛ ۳) او به پیروی از شهاب الدین سهروردی روزه مستحبی کم می گرفت ولی سایر عباداتش بسیار بود و برای پیروانش نیز روزه ماه رمضان را کافی می دانست (رضوی ، ج ۱، ص ۲۱۷؛ عبدالحق دهلوی ، ص ۲۷)؛ ۴) برخلاف چشتیان که در میانشان سجده و زمین بوسی مرسوم بود، به هیچکس اجازه نمی داد که حتی در برابرش خم شود و مریدانش هنگام ملاقات با او بدون هیچ آدابی عرض سلام می کردند (رضوی ، ج ۱، ص ۲۲۰؛ زرین کوب ، همانجا)؛ ۵) بهاءالدین به جهت تقیّد به آداب شریعت در سماع زیاده روی نمی کرد و بیشتر ذکر، نماز و خواندن قرآن را توصیه می نمود؛ ۶) او برخلاف صوفیان چشتیه با امرا و حکّام روابط نزدیک داشت و معتقد بود که از این دوستی باید به نفع مردم بهره جست . به همین دلیل ، سلسله سهروردیه هند تا قرن هشتم به عنوان سفیر در دربارهای خارجی حضور داشتند و همچنین در اداره امور داخلی فعّال بودند (دهلوی ، ص ۱۳۷؛ اکرام ، ص ۲۵۸؛ رضوی ، ج ۱، ص ۱۹۳، ج ۲، ص ۳۷۱؛ شمیم محمود زیدی ، ص ۳۳، ۳۸).
شرح مفصّل احوال ، افکار و کرامات بهاءالدین ، اول بار در خلاصه العارفین از زبان عرفای معاصرش ـ شیخ جلال الدین بخاری (متوفی ۶۹۰)، خواجه فریدالدین گنج شکر و خواجه نظام الدین اولیا ـ نقل شده است (بهاءالدین زکریا ملتانی ، ۱۳۵۳ ش ، ص ۱۱۴، ۱۱۷). در این کتاب (همان ، ص ۱۷۱) و همچنین برخی منابع دیگر تاریخ وفات او ۶۶۶ ثبت شده است (فرشته ، ج ۲، ص ۴۰۹؛ داراشکوه بابری ، همانجا؛ حسنی ، ج ۱، ص ۱۲۱). اما در منابع دیگر ۶۶۱ آمده و همین تاریخ نیز بر مقبره شیخ حک شده است (رحمان علی ، ص ۳۳؛ عبدالحق دهلوی ، ص ۲۷؛ اکرام ، ص ۲۶۱؛ شمیم محمود زیدی ، ص ۴۷). گفته اند بر جنازه شیخ درویشی نماز خواند که به قولی ، شیخ مصلح الدین سعدی (متوفی ۶۹۱) بوده است (شمیم محمود زیدی ، ص ۴۵).
مقبره باشکوه بهاءالدین در ملتان ، از بیرون به شکل شش ضلعی است و گنبدی مدور دارد. خانقاه این مقبره محل اقامت زائران است . برروی دیوارهای سمت چپ و راست داخل مقبره ، اشعاری فارسی از سعدی و دیگر شعرا نوشته شده است (همان ، ص ۴۶ـ۴۷).
با اینکه درباره او گفته اند که کتابهای زیادی در علم سلوک داشته است ، تنها رساله الاوراد و رساله بهاءالدین زکریا ـ که هر دو به زبان فارسی است ـ از او به ما رسیده است . الاوراد مشتمل بر ۱۱۰ فصل است درباره نمازهای واجب و مستحب ، آداب طهارت ظاهری و باطنی و مراسم دینی همراه با اذکار و اوراد آنها. این کتاب در میان سلسله سهروردیه و سایر فرق صوفیه شهرت دارد (رحمان علی ، ص ۳۲ـ۳۳؛ زرین کوب ، همانجا؛ شمیم محمود زیدی ، ص ۹۰ـ۹۵؛ بهاءالدین زکریا ملتانی ، ۱۳۹۸، ص ۱۴ـ۱۵). بر این کتاب علی بن احمد غوری از مریدان شاه رکن الدین عالم ملتانی (متوفی ۷۳۵) شرحی نوشته است به نام کنزالعباد فی شرح الاوراد (نوشاهی ، ص ۸۱۴). نسخه خطی رساله بهاءالدین زکریا نیز کامل نیست و فقط سیزده صفحه دارد. در این اثر، بهاءالدین دوستی دنیا را مهمترین عامل تباهی دل و تنها راه ترک آن را خلوت و عزلت دانسته است (شمیم محمود زیدی ، ص ۹۸، ۱۰۶).
مؤلف انوار غوثیه ، مخدوم حسن بخش ، بخشهایی از کتابی به نام شروط اربعین فی جلوس المعتکفین را در کتابش آورده و آن را به بهاءالدین نسبت داده است ، ولی نسخه ای از شروط اربعین در دست نیست (همان ، ص ۹۰، ۹۶). آنگونه که از مآخذ برمی آید، او اشعار بسیاری سروده بوده که به مرور زمان از بین رفته است . اشعاری نیز که بیشتر در قالب رباعی است ، به بهاءالدین نسبت داده اند، از اشعاری که تذکره نویسان در انتسابش به بهاءالدین تردید ندارند و غالباً در تذکره عرفا ذکر شده ، دو بیت است :
صفای دل ز فیض پیر کامل می شود پیدا/ چو دل آیینه می گردد، مقابل می شود پیدا// اگر تو کعبه می جویی ، بیا تعمیر دلها کن / که از طرف ] طوف [ دلی ، صد حج کامل می شود پیدا (همان ، ص ۱۰۹ـ۱۱۰؛ عبدالرشید، ص ۹۱).
منابع : محمد اکرام ، آب کوثر ، لاهور ۱۹۹۰؛ بهاءالدین زکریا ملتانی ، الاوراد ، چاپ محمد میان صدیقی ، اسلام آباد ۱۳۹۸/۱۹۷۸؛ همو، خلاصه العارفین ، در شمیم محمود زیدی ، احوال و آثار شیخ بهاءالدین زکریا ملتانی ، راولپندی ۱۳۵۳ ش ؛ عبدالرحمان بن احمد جامی ، نفحات الانس ، چاپ محمود عابدی ، تهران ۱۳۷۰ ش ؛ محمد اختر چیمه ، «شمّه ای از احوال و آثار امیر حسینی هروی »، معارف ، دوره ۱۴، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۶)؛ عبدالحی حسنی ، نزهه الخواطر و بهجه المسامع و النواظر ، ج ۱، حیدرآباد دکن ۱۳۸۲/۱۹۶۲؛ امیرحسین بن امیر عالم حسینی هروی ، مثنویهای عرفانی امیر حسینی هروی : کنز الرموز، زادالمسافرین ، سی نامه ، چاپ محمد ترابی ، تهران ۱۳۷۱ ش ؛ داراشکوه بابری ، سفینه الاولیا ، کانپور ۱۳۱۸؛ حسن دهلوی ، فوائدالفواد ، لکهنو ۱۳۰۲؛ رحمان علی ، تذکره علمای هند ، لکهنو ۱۹۱۴؛ عبدالحسین زرین کوب ، دنباله جستجو در تصوف ایران ، تهران ۱۳۶۲ ش ؛ شمیم محمود زیدی ، احوال و آثار شیخ بهاءالدین زکریا ملتانی ، راولپندی ۱۳۵۳ ش ؛ عبدالحق بن سیف الدین عبدالحق دهلوی ، اخبارالاخیار فی اسرارالابرار ، دهلی ] بی تا. [ ؛ عبدالرشید، تذکره شعرای پنجاب ، لاهور ۱۹۸۱؛ ابراهیم بن بزرگمهر عراقی ، کلیات ، چاپ سعید نفیسی ، تهران ۱۳۶۸ ش ؛ غلام سرور لاهوری ، خزینه الاصفیاء ، کانپور ۱۳۳۲؛ محمد قاسم بن غلامعلی فرشته ، تاریخ فرشته ، یا، گلشن ابراهیمی ، لکهنو ۱۲۸۱؛ عالم فقری ، تذکره اولیائی پاکستان ، لاهور ۱۳۰۷/۱۹۸۷؛ عارف نوشاهی ، فهرست نسخه های خطی فارسی موزه ملی پاکستان : کراچی ، اسلام آباد ۱۳۶۲ ش ؛
EI 2 , s.v. “Baha ¦ A l-D ¦ân Zakariyya ¦” (by K. A. Niza ¦mi); Athar Abbas Rizvi, A history of sufism in Iran , New Delhi 1978-1983.
/ پروانه عروج نیا /