زندگینامه شیخ صفیالدین اردبیلی
نسب صفی الدین را با ۱۹ واسطه به امام موسی کاظم(ع)، امام هفتم شیعیان امامیه رساندهاند.در ریحانهالادب، صفاتی چون «برهان الاصفیاء»، «قطبالاقطاب» و «شیخالعارفین» برای او ذکر شده است.
ابدال زاهدی(درگذشته ۱۱۰۰ق) در کتاب سلسله النسب صفویه، نسب شیخ صفیالدین را تا امام کاظم (ع) نام برده است. خواندمیر نیز شجرهنامۀ صفی الدین را همانند زاهدی ذکر کرده با این تفاوت که یکی از اجدادش را به جای «محمد بن حسن»، «محمد بن حسین» نام برده است.
وجود القابی چون سید برای شیخ صفی، در برخی اسناد قدیمی (قبل از تاسیس سلسلۀ صفویه)، نشان از سیادت وی داشته است. القابی که بعضاً در مکاتباتِ مخالفان این خاندان هم یافت میشده است. به عنوان نمونه، شروانشاه خلیل الله، جنید (جدّ شاه اسماعیل) را در نامهای (که موجود است) از زمره سادات برشمرده است؛ یا سلطان بایزید دوم عثمانی نیز، درباره شیخ حیدر از عناوینی استفاده میکند که نشان دهنده سید بودن این خاندان است.
برخی پژوهشگران معاصر، در سیادت و تشیع شیخ صفی الدین تردید دارند و معتقدند که در دوره صفویان، برخی منابع مربوط به زندگی نامه و نسب شیخ صفی را به صورت هدفمند تحریف کرده اند.ادوارد براون نوشته است که کتاب صفوه الصفا(منبع اصلی زندگی نامه صفی الدین) در زمان شاه طهماسب و به امر او به دست ابوالفتح حسینی تصحیح شد. ابوالفتح رنگ تسنن را از آن محو کرد و کلمه سید را برای اسامی شاهان صفویه افزود.
اخیرا برخی پژوهشگران مدعی شدهاند که مدارکی دیگر دال بر سیادت صفویان یافتهاند و در این باره مقالاتی نیز نوشتهاند.یک محقق ایرانی نیز اظهار داشته است که قدیمیترین سنگ نوشته مرتبط با گرایش مذهبی و سیادت شیخ صفی را در اردبیل کشف کرده که سیادت او و خاندانش را اثبات میکند.
زندگینامه:
شیخ صفیالدین ابوالفتح اسحاق اردبیلی (۷۱۳ – ۶۳۱ خورشیدی برابر ۷۳۵ – ۶۵۰ قمری) فرزند مردی زارع بود و در روستای کلخوران، واقع در شمالغربی اردبیل، زاده شد. بهجز مدتی که به فارس و گیلان سفر کرد، تا پایان عمر در همان روستا ساکن بود. شیخ صفی در کودکی توجه خاصی به امور مذهبی نشان میداد. در جوانی قرآن را حفظ کرد و ضمن تحصیل علوم مقدماتی به زهد و ریاضت پرداخت. گاهی در مزار شیخ فرج اردبیلی و گاهی در مرقد شیخ ابوسعید اردبیلی به عبادت مشغول میشد.
دودمان صفوی نام خویش را از وی گرفته بودند. او پایهگذار خانقاه صفوی در اردبیل بود که با گذشت زمان پیروان بسیاری را به دست آورد
درگذشت:
شیخ صفی در پایان زندگی به حج رفت و پیش از رفتن، پسرش، صدرالدین، را به جای خود گماشت. وی در بازگشت از این سفر بیمار شد و پس از دوازده روز بیماری، در صبح روز دوشنبه ۱۲ محرم ۷۳۵ق در ۸۵ سالگی، در اردبیل، زندگی را بدرود گفت.
فرزندان او، بهویژه پادشاهان صفوی، بر سر قبر او بنای بسیار باشکوهی ساختند که اکنون به بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی معروف است و از بناهای باشکوه تاریخی ایران بهشمار میرود.
همسران و فرزندان:
همسر اول شیخ صفی الدین، بیبی فاطمه دختر شیخ زاهد گیلانی است که سه پسرش بهنامهای محییالدین (د.۷۲۴ ق)، صدرالدین موسی (د.۷۹۴ ق) و ابوسعید از او است. بدین ترتیب، نیای مادری صفویان، زاهد گیلانی است که مراد شیخ صفی بوده است. همسر دوم او، دختر اخیسلیمان کلخورانه بوده و دو پسر به نامهای علاءالدین و شرفالدین از او داشته است. نسل پادشاهان صفوی از شیخ صدرالدین، پسر دوم شیخ صفی است.
آموزش و تدریس:
صفیالدین نخست در اردبیل دانش آموخت. چون از دانشمندان آن شهر بینیاز شد، در پی پیری میگشت که او را ارشاد کند و چون شنید که شیخ نجیبالدّین بُزغُش شیرازی در شیراز حلقه تصوف دارد، به شیراز رفت. اما وقتی به آنجا رسید که شیخ نجیبالدین وفات یافته بود. گفته شده که وی با سعدی شیرازی در شیراز ملاقات کرده است.
شیخ صفی چندی در حلقه مریدان مشایخ معروف آن دوران، شیخ رکنالدین بیضاوی و امیرعبدالله، درآمد و امیرعبدالله او را به شیخ تاجالدین ابراهیم، معروف به دیدار با شیخ زاهد گیلانی، عارف مشهور آن زمان که در گیلان میزیست، تشویق کرد و شیخ صفی چهار سال در پی شیخ زاهد میگشت تا اینکه در روستایی، در منطقه گیلان، به او رسید و تا زمان مرگ شیخ زاهد، مدت ۲۵ سال، در حلقه مریدان او بود و از او اخذ انابت و فنون طریقت کرد و دست ارادت بدو داد و داماد او شد و پس از مرگ او، در همان طریقت، جانشین وی شد. شیخ صفی در این زمان گاهی در لاهیجان و گاهی در اردبیل زندگی میکرد. او همچنین معاصر شیخ علاءالدوله سمنانی بود و منابع از ارتباط معنوی ایشان سخن گفتهاند.
شیخ صفی بیش از ۳۰ سال به هدایت و ارشاد طالبان اشتغال داشت و گفتهاند که بیش از ۱۰۰ هزار نفر را تربیت کرد. نیز آوردهاند که تعداد مریدان و توسعه نفوذ او در آسیای صغیر نیز بسیار بوده است.
جایگاه او:
شیخ صفی از عارفان نامی عهد اولجایتو و پسرش، ابوسعید بهادرخان ایلخانی، بود که با مریدان خود در آن ایام در کلخوران، در اطراف مقبره پدر خود، میزیست. شیخ صفی، به سبب مقام بلند عرفانی خود، همواره از توجه ایلخانان مغول برخوردار بود. وی در دستگاه غازانخان به اعتبار مُراد مقتدر خود، شیخ زاهد، قرب و منزلتی داشت. خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی وزیر به او احترام میگذاشت و هر ساله برای مخارج خانوار او نقد و جنس فراوان میفرستاد. خواجه رشیدالدین در مکتوبی به پسر خود، امیراحمد حاکم اردبیل، توصیه کرده است که در معامله خود با مردم اردبیل چنان کند که شیخ صفیالدین از او راضی و شاکر باشد.
مذهب:
درباره مذهب شیخ صفی، تردیدهایی وجود دارد. بنابر منابع زندگینامه وی، از جمله کتاب صفوهالصفا، نوشته ابن بزّاز، که مهمترین و قدیمترین کتاب در این باب است، او شیعه بوده ولی برخی پژوهشگران معاصر قرائنی بر شافعی بودن او یافته اند. ابن بزّاز از اهالی اردبیل و با شیخ صدرالدین موسی پسر شیخ صفیالدین معاصر بوده است.او در این کتاب، حکایتی نقل میکند که گفتهاند اشارتی است بر مذهب شیخ صفیالدین: «از شیخ صفیالدین پرسیدند: شیخ را مذهب چیست؟ فرمود: که ما مذهب ائمه داریم و ائمه را دوست داریم.»
آنچه مسلم به نظر میرسد، این است که شیخ صفیالدین دوستدار اهل بیت(ع) بوده و این مطلب در گفتارها و اشعار به جامانده از وی قابل اثبات است.
علیاصغر حبیبی در اثبات تشیع او به اشعاری از او اشاره کرده است:
سزاوار محراب و منبر، علی است
که بر شهر علم نبی، در علی است
ولی خدا و وصی رسول
امام امم در فروع و اصول
همین بس که منصوص الله بود
همین بس که ممسوس فی الله بود
امامت جز از وی نباشد قبول
که نفس رسول است و زوج بتول
اگر نفس احمد نباشد به پای
تواند که غیری نشیند به جای
تقدم خسان را به صدر کسان
چو تقدیم تبت بر اخلاص دان
نویسندگانی مانند احمد کسروی، مزاوی،پیگولوسکایا، لمبتون، لارنس لاکهارت،مصطفی الشیبی،پطروشفسکی، شیعه بودن شیخ صفیالدین را مردود شمرده و نظر به سنی و شافعی بودن شیخ دارند.
برخی محققان، نوشته کوتاهی از حمدالله مستوفی را مدّنظر قرار داده و بر تسنن شیخ صفی به آن استناد میکنند:
«… اکثراً (مردم اردبیل) بر مذهب امام شافعیاند و مرید شیخ صفیالدین علیهالرحمه باشند.»
مستوفی، اگر چه مذهب غالب مردم اردبیل را شافعی ثبت کرده، ولی به طور واضح، مذهب شیخ صفیالدین را بیان نکرده است. بدین رو، براساس نوشته مستوفی به طور قطعی نمیتوان گفت که شیخ صفیالدین شافعی مذهب بوده است.
ادوارد براون از کسانی است که در تشیع و تسنن شیخ صفی مردد بوده است؛ با این حال تصریح کرده که من هیچ مدرکی نیافتم که شیخ مانند اخلاف خود به این شدت پیرو شیعه بوده باشدو … تنها سند در این باره سندی است که عکس آن را ثابت میکند. روسای ازبکیه در مکتوبی به طهماسب فرزند شاه اسماعیل نوشتهاند: «شنیدهایم شیخ صفیالدین سنی ثابت العقیدهای بوده» و اظهار تعجب میکنند از اینکه طهماسب نه از مرتضی علی پیروی میکند و نه از جد اعلای خود.
تأثیرات سیاسی:
صفیالدین مؤسس طریقت صوفیانه «صفوی» است که پیروان آن کلاه سرخ دوازده تَرَکی بر سر میگذاشتند و برای همین قزلباش، یعنی سرسرخ، نامیده میشوند. صفویه، چون به یاری ایشان به پادشاهی رسیدند، همان کلاه را تاج سلطنت خود کردند.
با رهبری شیخ صفی، بهرغم مخالفتها و کارشکنیهای فرزندان شیخ زاهد و پیروان او، نام فرقه زاهدیه زیر نام جدید صفویه ظاهر شد و به سبب وسعت و اهمیتی که یافته بود از صورت یک فرقه صوفیانه به شکل نهضتی مذهبی در اردبیل درآمد و به صورت دعوتی در سراسر ایران، سوریه و آسیای صغیر پراکنده شد و حتی به سیلان نیز رسید. صفیالدین حتی در دوره حیات خود تأثیر سیاسی بسیاری بر جای نهاد. تعیین پسرش، صدرالدین موسی، به جانشینی خود نشان میدهد که او قصد داشته قدرت سیاسی را در دودمان صفوی حفظ کند.
آثار:
از شیخ صفی کتاب مستقلی برجای نمانده است، ولی بنابر باب چهارم از کتاب ابنبزاز، که به تفسیرهای عرفانی صفیالدین اردبیلی از آیات قرآنی و احادیث نبوی اختصاص دارد، او، در علوم دینی و شعر دستی داشته است. وی در این تفسیرها به اشعار سنایی، عطار، عراقی، مولوی و سعدی استشهاد میکند.
کتابی به نام قُرّاء مجموعه را نیز به شیخ نسبت دادهاند. شیخ صفی به لهجه گیلانی و زبان رایج فارسی شعر میسرود که از اشعار او چند بیتی به جا مانده است.
منابع:
پناهی سمنانی؛ شاه عباس کبیر، مرد هزارچهره
تاریخ ایران – دکتر خنجی
دنباله جستجو در تصوف ایران، دکتر عبدالحسین زرین کوب، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۲