زندگینامه کنفوسیوس
بیوگرافى
((کنفوسیوس )) که نام واقعى او ((کونگ چیو)) است و شاگردانش او را ((گونگ فوتزوه )) مى نامیدندک در سال ۵۵۱. م . در شهر ((چوفو)) در ایالت ((لو)) به دنیا آمد. در افسانه هاى باستانى چین آمده است که شبحى موسم ولادت ((کنفوسیوس)) را به مادرش خبر مى دهد. کودک در غارى متولد مى شود و تعدادى اژدها)) به مراقبت آن کودک مى پردازند. ((کنفوسیوس )) در کودکى پدرش را از دست داد و مادرش او را سرپرستى کرد و در تربیت او کوشید. او مقاماتى کسب کرد ک وزیر مشاور دربار ((لو)) گردید و با مطالعه در ادیان و مذاهب گذشته ک رسالاتى تاءلیف کرد و به ترویج اصول اخلاقى پرداخت و پیروان فراوانى یافت . او در آغاز ک مجلس در سى تشکیل مى داد و همچون ((سقراط))، شاگردان خود را بدون کتاب درس مى آموخت . او هرگز سندى مکتوب به هنگام درس ارائه نمى داد. لذا درسهاى او توسط شاگردانش نوشته مى شد. رسالات تاءلیفى او هرگز در اختیار شاگردانش قرار نگرفت . خصوصیات برجسته و ممتاز کنفوسیوس چنین است : ۱ او هرگز تصدیق لا تصور نمى کرد. ۲ به کارهاى عارى از تفکر و تامل دست نمى آلود. ۳ بجوج و خودکامه نبود. ۴ مظهر تواضع و سادگى بود و آنچه را داشت ، مدیون گذشتگان بود
کنفوسیوس زندگى ساده و محقرانه اى داشت که در اوج احترام ، مردمى و آبرومندانه مى زیست ، على رغم این که یک اشرف زاده بود و اجداد او همه از اشراف ایالت ((لو)) بودند. او مى گوید که من فرزند فقیرى بودم و به ناچار مشاغل دون پایه اى که در شاءن شاهزادگان نبود، اختیار کردم . کنفوسیوس در نزد معلم روستایش درس آموخت . او بیشتر اوقاتش را صرف فراگرفتن دانش و تحصیل شعر و روایات تاریخى چین باستان مى کرد. این مطالعه تا پایان عمرش ادامه داشت . او به موسیقى علاقه داشت و غالبا نغمات باستانى چین را با نواختن عود، موزون مى کرد. با یکى از دختران ایالت ((لو)) در سن ۲۰ سالگى ازدواج مى کند. صاحب فرزندى مى شود. مادرش را از دست مى دهد. در عزاى مادرش ۲۷ ماه (سه سال چینى ) دست از مشاغل خود مى کشد
کنفوسیوس معتقد بود که : ((شعر))، منش انسان را مى سازد و ((آئین ))، انسان را پرورش مى دهد و ((موسیقى )) به انسان کمال مى بخشد. او مراتب کمال خود را چنین شرح مى داد که :
در پانزده سالگى بر پاى خود استوار شدم ، در چهل سالگى از شک و تردید رهائى یافتم ، در پنجاه سالگى به نوامیس آسمانى پى بردم و حقایق جهان بر من روشن شد، در شصت سالگى گوش به حق و حقیقت سپردم ، در هفتاد سالگى به پیروى ادراکات قلبى خویش پرداختم …
از ((کنفوسیوس )) پنج کتاب به یادگار مانده که توسط شاگردانش تدوین شده است . چینیان چهار کتاب دیگر به او منسوب کرده اند که به اثر اصیل و کلاسیک پرداخته اند
((کنفوسیوس )) احکام و تعالیم مکتب اخلاقى خود را بر اساس ((لى )) قرار مى دهد. لى را جانشین ((تائو)) مى داند. لى همان نقش تائو را بازى مى کند.
کنفوسیوس مى گوید که درست است که جامعه فاسد، تمدن و اخلاق انسانى را نابود مى کند، اما این نه به دلیل جامعه است ، بلکه به علت وجود قوانین ناقص و نادرست حاکم بر جامعه است .
کنفوسیوس همیشه از پاسخ دادن به سوالات لاهوتى گریزان بود. لذا دانشمندان ، وى را پیرو مکتب ((لاادرى گرائى )) مى دانند. یکى از شاگردانش درباره خدمت به ((ارواح )) مردگان از او سوال مى کند. و او پاسخ مى دهد که : تو که قادر به خدمت ((زندگان )) نیستى ، چگونه مى خواهى به ارواح آنان خدمت کنى ؟!!….
یکى دیگر از شاگردان درباره ((مرگ )) مى پرسد، و او مى گوید: تو که ((زندگى و حیات )) را نمى شناسى ، چگونه مى توانى ((مرگ )) را بشناسى ؟! کنفوسیوس در رابطه با عالم بالا نگاهى سرد و عارى از مهر داشت . او هیچ گونه ارتباطى با عرفان و متافیزیک نداشت . یکى از یاران او اندکى قبل از مرگش به وى گفت که خوب است در این آخر عمر ((نماز)) بگذارد. در پاسخ گفت : ((زندگى من نماز من است .))
تعالیم ؛
جوهره و محور تعالیم کنفوسیوس در مقام حکومت یک حکیم بزرگ ، تعلیم ((رن )) یا ((انسانیت )) است . در این محور، اساس کار، تکیه ((بر شکوفا کردن استعدادهاى انسانى و اوج بخشیدن به شخصیت فرد و نگاهداشتن حقوق انسانى )) است . یکى از اصحاب مدرسه کنفوسیوس ((رن )) را چنین تعریف کرده است : ((هنر روان ، اصل مهر و مرکز آسمان و زمین .)).
شکل چینى کلمه ((رن )) از دو حرف ساخته شده است ؛ یکى ((انسان )) و دیگرى ((دو))، و این نشان مى دهد که نه تنها انسان بلکه بستگى او با انسان هاى دیگر نیز مورد تاءکید است . کنفوسیوس بر آن بود که بستگى هاى انسانى باید بر بنیاد احساس اخلاقى ((رن )) نهاده شود که به کوشش هاى مثبت براى نیکى به دیگران مى انجامد. او مى گفت : ((رن دوست داشتن دیگران است )). در حقیقت ، کنفوسیوس ((رن )) را نه تنها گونه خاصى از هنر اخلاقى ، بلکه آمیخته ئى از هم هنرها مى داند. از این رو،
شاید بتوان آن را به ((هنر کامل )) تعریف کرد. همچنین شاید بتوان اندیشه ((رن )) را در مفهوم هاى ((شیائو)) یا ((وظیفه فرزندى )) و ((دى )) یا ((مهر برادرانه )) بیان کرد. این دو مفهوم بیان کننده یک احساس انسانى اند که از خود پرستى بر کنار است .
وظیفه فرزندى نشانه یک حالت پیوند معنوى با جاویدى زمان و مهر برادرانه ، نشانه یک حالت پیوندى معنوى با نامحدودى مکان است … در سخنان کنفوسیوس ، دو مفهوم همانند دیگر آمده است :
((جونگ )) یا ((وفادارى )) و ((شو)) یا ((نوعدوستى )). جان انسان در حالت ((جونگ )) به طور کامل با خویشتن راست است . حال آن که در حالت ((شو)) جان از جان بیرون از خود، فهم کاملى و با آن همدردى کاملى دارد. واژه چینى جونگ از دو بخش ((میانه )) و ((دل )) ساخته شده است . انسان که دلش در میان باشد، با دیگران همدردى مى ورزد. و لذا به خود وفادار خواهد بود…((جونگ )) راه مثبت تمرین ((رن )) است . واژه چینى شو به معناى ((چون دل خود)) است ؛ یعنى با دیگران آن کن که دلت مى گوید. کنفوسیوس در معناى ((شو)) مى گوید:
((آنچه به خود نمى پسندى به دیگران روا مدار.))
((شو)) راه منفى تمرین ((رن )) است . مفهوم هاى جونگ و شو همان دو مفهوم شیائو و دى هستند، با این تفاوت که این د اصولا به بستگى هاى درونى خانواده اشاره مى کنند. و حال آن که دو مفهوم ((جونگ )) و ((شو)) معنائى پهناورتر و کلى تر دارند. در همه این مفهوم ها دلبستگى به حالتى از جان است که در آن مهر حقیقتى و دور از خود پرستى برترى دارد. اصل ((رن )) یک عامل نیرومند استمرار و پایدارى فرهنگ چینى به شمار مى آید. هیچگاه نشده است که یک دستگاه اندیشه با آن تماس پیدا کند و بتواند آن را از تاءثیر باز دارد. درس دادگرى و دادگسترى آن ، درس یک روح شکیبائى ، و به هم مهر ورزیدنش ، امروزه ، همچون پیش ، براى چین درست و شایسته است . نه تنها چین ، چون نیک بنگرى براى همه جهان چنین است .
آثار؛
شش کتاب باستانى ، کلید فهم تعالیم کنفوسیوس است :
1 ((شوجینگ )) یا ((کتاب تاریخ ))؛ شامل گزارشهاى تاریخى کنفوسیوس از دودمان هاى باستانى چین که به یکصد سند مى رسد. دوره زمانى این اسناد به سالهاى قرن بیست و چهارم قبل از میلاد تا قرن هشتم قبل از میلاد مربوط است . علت جمع آورى این اسناد توسط کنفوسیوس این بود تا ((شاگردان درباره علت هاى برخاستن و از میان رفتن دودمان ها از حقایق آگاه شوند)). از یکصد سندى که او تدوین کرد، تنها بیست و هشت تاى آنها اکنون در کتاب تاریخ مانده اند….
2 ((شیه جینگ )) یا ((کتاب شعر)) یا ((کتاب سرودها))، مجموعه اى از شعرهاى رایج در میان مردم است که در پانصد سال میان آغاز دودمان جو (قرن دوازدهم ق .م ) و دوره بهار و پائیز (قرن هشتم یا ششم ق . م ) نوشته شده اند. کنفوسیوس ۳۰۵ شعر از میان بیش از ۳۰۰۰ قطعه شعر دست چین کرد و آن ها را زیر چهار عنوان دسته بندى کرد:
الف ؛ شعرهائى درباره بستگى میان زن و مرد؛
ب ؛ شعرهاى درست پندار کوچکتر، براى جشن هاى معمولى ،
ج ؛ شعرهاى درست پندار بزرگتر، براى جشن هاى دولتى ،
د؛ شعرهاى قربانى براى رقص هاى معبد و نمایش عمومى .
این قطعه ها تعلیم بنیادى کنفوسیوس را که با شعر به شاگردانش مى آموخت ، در برداشتند….
3 ((یائو)) یا ((موسیقى ))؛ در زمان کنفوسیوس ، موسیقى بستگى نزدیکى با شعر داشت . بدین سان ، آنگاه که او مجموعه اشعار باستانى را تدوین مى کرد، براى هر یک از آن هائى که سر انجام برگزیده بود آهنگى مى ساخت ….
4 ((لى جى )) یا ((کتاب آئین ها))؛ کتاب آئین ها نمودار ((صورت کردار اجتماعى ؛ دودمان هاى شاهى و مردم چین باستان مى باشد.
5 ((یى جینگ )) یا ((کتاب تغییرات ))…محتواى این کتاب یک دستگاه خیالى فلسفه است که بر بنیاد ((هشت سه خطى )) نهاده شده است . این ((هشت سه خطى )) ساخته ترکیب ها یا آرایش هاى سه گانه یک خط پیوسته و یک خط بریده است که یکى از آنها لزوما دوباره آورده مى شود، تا یک سه خطى ساخته شود. گفته شده است که این هشت سه خطى از زمان شهریارى فوشى (۲۸۵۲ ق . م ؟) بوسیله نشانه هاى اسرارآمیزى بر پشت سنگ پدید آمده است …. بنابر کتاب((تغییرات ))، جهان از ((یین )) و ((یانگ )) ساخته شده است . خط پیوسته نماینده ((یانگ )) است و خط بریده نماینده ((یین )). این ها نیروهاى دوگانه طبیعت اند. ((یانگ )) نر و ((یین )) ماده است . پس این دو، آسمان و زمین ، خورشید و ماه ، روشنى و تاریکى ، زندگانى و مرگ اند… کنفوسیوس به این سه خطى ها ((ده بال )) افزود و در نتیجه ((هشت سه خطى )) را به ((شصت و چهار شش خطى )) گسترش داد. فرض مى شد که هر شش خطى نماینده رمزى یک یا بیش از یک نمود جهان ، خواه طبیعى خواه انسانى ، است . براى نمونه : شش خطى یه از ترکیب یک سه خطى به معناى باد، چوپ و نفوذ کردن و یک سه خطى به معناى تندر، حرکت و رشد ساخته شده است .
پس ، شش خطى یه ، از بالا رمز نفوذ چوب و از پائین رمز ((رشد)) را نشان مى دهد.
6((چون چیو)) یا ((سالنامه بهار و پائیز))؛… این کتاب یک گزارش گاهشمارى پیشامدهاى مهم ایالت ((لو)) است از نخستین سال پادشاهى ((یین شاه )) (۷۲۲ ق .م ) تا چهاردهمین سال پادشاهى ((آى شاه )) (۴۸۱ ق .م ). نام این سالنامه (بهار و پائیز) از این سنت کهن گرفته شده است که بنابر آن ، پیش از هر فهرستى که آن پیشامد خاص در آن رخ داده بود، سال ، ماه ، روز و فصل آن آورده مى شد. سالنامه از بهار آغاز مى شود و سپس تابستان و پائیز و زمستان را در بر مى گیرد….این کتاب به یک یادداشت روزانه مى ماند که در آن همه پیشامدها، چه بزرگ و چه کوچک ، چون دانه هاى تسبیح به یک رشته روزها کشیده شده اند.
…کنفوسیوس همه بدى ها، عیب ها و هرزگى هاى آن زمان را بى آن که در آن دست ببردگزارش مى دهد، و در نتیجه گیرى هایش ، هیچ از ستایش یا سرزنش دریغ نمى کند.
همین داورى ها، ((فلسفه تاریخ )) او را آشکار مى کند، و همچنان که انتظار مى رود، این فلسفه تاریخ آموزنده است . مایه بنیادى سالنامه برپاداشتن هنجارهاى حکومت نیک ، بازگرداندن فرمانروایان غاصب به جاهاى خاصشان و محکوم کردن وزیران بدرفتار است ، تا از علت صلح و یگانگى جهانى هواخواهى شود… از این گذشته ، چون ((سالنامه بهار و پائیز)) یک مجموعه پیشامدهاست ، دستور علم سیاست چین است .
فرجام ؛
دو قرن پس از مرگ کنفوسیوس ، مکتب اخلاقى عقیدتى او در چین رواج یافت و بى مهرىاولیه را جبران کرد. شاگرد برجسته او منسیوس یا منگ کو (منگ درزو استاد منگ ) که صدسال پس از مرگ کنفوسیوس به دنیا آمد، در ترویج اندیشه و آراء مکتب کنفوسیوسکوشید؛ هر چند که استاد و شاگرد با یکدیگر اختلاف مزاج فلسفى داشتند و استاد درونگرا و شاگرد بیرون گرا و جمع گرا بود. شاگرد دیگر او جوشى (۱۲۰۰ ۱۱۳۰میلادى در بسط نهائى تعالیم او در چنى معاصر کوشید و آراء او را تفسیر کرد. تاقبل از انقلاب کمونیستى در چین ، آئین کنفوسیوس در بالاترین درجه اعتبار قرار داشت .به نظر مى رسد که آئین کنفوسیوس طبق معمول دستخوش تحریف و تغییر پیروان مبالغهگو قرار گرفته باشد. مرده پرستى ، از غلو و افراط بى سابقه اى در این آئینبرخوردار بود و سرنوشت زنان وضع رقت بارى گرفت .