تاریخ ما
گزیده‌ای از تاریخ و تمدن جهان باستان

زندگینامه هوشنگ گلشیری

با زندگینامه هوشنگ گلشیری همراه شوید

در این مطلب از تارنما تاریخ ما به بیوگرافی هوشنگ گلشیری میپردازیم . با ما همراه باشید .

هوشنگ گلشیری در ۲۵ اسفندماه ۱۳۱۶ در اصفهان دیده به جهان گشود. در سال ۱۳۲۱ و در کودکی به همراه خانواده خود به آبادان رفت. گلشیری مدت اقامت در آبادن یعنی از تاریخ ۱۳۲۱ تا ۱۳۳۴ را در شکل‌دهی حیات فکری و احساسی خود بسیار تاثیرگذار می‌داند. پدر گلشیری کارگر بنا و سازنده‌ی مناره‌های شرکت نفت بود و آن‌ها مجبور بودند مدام از خانه‌ای به خانه‌ای دیگر می‌رفتند.
هوشنگ گلشیری
هوشنگ گلشیری آن روزهای خود را این‌گونه توصیف می‌کند: «از ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۲ در اصفهان زیسته‌ام. تا ۳۷ آموختن و خواندن بود و آشنایی از درون با سنت‌های ریشه‌دار، آن هم آدمی که الخی بار آمده بود، در خانه‌ای شلوغ. ما شش بچه بودیم و یکی هم بعد آمد و مسکنمان اتاقی کوچک بود و صندوقخانه‌ای. خانه هم چند اتاق داشت با کلی آدم.
تابستان‌ها هم کار می‌کردیم، در بازار، من و برادر بزرگتر و بعد از دیپلم گرفتن هم من باز مدّتی در کارخانه‌ای، مدّتی هم در بازار، در دکان رنگرزی و خرازی و بالاخره در دکان قنادی، کار کردم. مدّتی هم در تهران و در خاکبرداری زمینی که قرار بود برق آلستوم فعلی شود. بالاخره از دفتر اسناد رسمی سر درآوردم، پس از گرفتن دیپلم.» گلشیری پس از گرفتن دیپلم برای مدتی در دهی دورافتاده در سر راه اصفهان به یزد به معلمی مشغول شد.
گلشیری در سال ۱۳۳۸ تحصیل در رشته‌ی ادبیات فارسی را در دانشگاه اصفهان آغاز کرد. آشنایی با انجمن ادبی صائب اتفاق مهمی در زندگی گلشیری محسوب می‌شد که در همین دوره اتفاق افتاد. او از سال ۱۳۳۹ به این انجمن ادبی می‌رفت که این به تعبیر خودش «انجمن‌نشینی» از سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ ادامه داشت. شرکت در این جلسات باعث آشنایی گلشیری با برخی از نویسندگان آن روز اصفهان شد؛ همین‌طور زمینه‌ساز آشنایی گلشیری با بعضی از فعالان سیاسی شد که موجبات دستگیری او در سال ۱۳۴۰ را فراهم ساخت.
«چند ماهی زندان مرا از درون با اعضای حزب توده آشنا ساخت. بسیاری از داستان‌های سیاسی من با جهت‌گیری ضد چنان حزبی آن سال نطفه بست. مثل «عکسی برای قاب عکس خالی من»، «هر دو روی یک سکه»، «یک داستان خوب اجتماعی»، و بالاخره بعدها «جبه‌خانه».» گلشیری کار ادبی خود را در سال ۱۳۳۹ با جمع‌آوری فولکلور مناطق اصفهان آغاز کرد. گلشیری در پایان سال ۱۳۴۱ از زندان آزاد شد و در همان سال از «دانش‌کده‌ی ادبیات اصفهان» فارغ‌التحصیل شد.
 گلشیری می‌گوید که پس از آزادی از زندان، راه خود را از «کهنه‌سرایان» جدا کرد. « بعد از زندان، ما جوانان از کهنه‌سرایان جدا شدیم و انجمنی جداگانه درست کردیم بر سر قبر صائب. ما در انجمن تازه بر زمین می‌نشستیم و دایره‌وار و هر کس اثری یا تحقیقی را می‌خواند.
هوشنگ گلشیری
رسم خواندن بر سر جمع و رو در رو از کاری سخن‌گفتن، به خصوص تحمل شنیدن داستان، یادگار این دوره است.» «جُنگ اصفهان» در اوایل دهه‌ی ۴۰ شمسی توسط هوشنگ گلشیری و هم‌فکرانش این‌گونه در مقابل جریانات ادبی و سنت‌گرای انجمن شعر صائب شکل گرفت و جلساتی تشکیل می‌شد که بعدها نام جنگ اصفهان به خود گرفت. «مجله‌ی جنگ اصفهان» شماره‌ی اول، ۱۳۴۴ محصول همین دوره است. «دور هم جمع می‌شدیم و کارهایمان را برای هم می‌خواندیم.
هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۵۸ با فرزانه طاهری، مترجم ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نام‌های غزل و باربد است. دو گلشیری دیگر نیز از خانواده گلشیری نویسنده و مترجم هستند؛ احمد گلشیری، برادر و سیامک گلشیری، برادرزاده.

هوشنگ گلشیری با نوشتن رمان کوتاه «شازده احتجاب» در اواخر دهه‌ی ۴۰ شمسی و در سال ۱۳۴۸ به شهرت فراوانی دست یافت. این کتاب توسط «جیمی بوکان»، نویسنده‌ی اسکاتلندی، به زبان انگلیسی ترجمه شده است. این کتاب هم‌چنین به زبان فرانسه نیز ترجمه شده است. بهمن فرمان‌آرا، کارگردان سی‌نما نیز فیلمی با نام «شازده احتجاب» و با اقتباس از این رمان ساخته است.

منتقدان و داستان‌نویسان و هنرمندان بسیاری در مورد این کتاب معروف نظر داده‌اند و زبان به ستایش آن گشوده‌اند. منوچهر آتشی، شاعر، «شازده احتجاب» را نقطه‌ی شروع درخشان رمان نو ایران می‌شناسد: «درست است که کوشش‌های دیگری هم در این عرصه صورت گرفته، اما کار تمام‌عیار گلشیری در سیمای «شازده احتجاب»، جای هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که واقعا بعد از «بوف کور» (و قصه‌های کوتاه بهرام صادقی)، «شازده احتجاب» زیباترین و پخته‌ترین اثر داستانی به زبان فارسی در زمان خود است.
هوشنگ گلشیری
داریوش مهرجویی، کارگردان سینما در مورد این اثر گلشیری چنین می‌گوید: «اگر بخواهیم از چهار پنج رمان مهم و معتبر قرن چهاردهم هجری در پهنه‌ی ادبیات ایران نام ببریم، بی‌شک، «شازده احتجاب» یکی از آن‌ها خواهد بود؛ چه به لحاظ ساختار و معماری کار و چه از نظر محتوا و ژرف‌بینی‌های به‌کاررفته در آن. قبل از هر چیز اهمیت این کتاب در آن است که شیوه‌ی شهادت دادن نسل جدید به نسل قدیم را به ما می‌آموزند.»
گلشیری سردبیری ماهنامه‌ی ادبی «کارنامه» را در تابستان ۱۳۷۷ بر عهده گرفت و اولین شماره‌ی آن را در دی‌ماه همان سال منتشر کرد. در این دوره جلسات بررسی شعر و داستان نیز به همت او در دفتر کارنامه برگزار می‌شد.
یازدهمین شماره‌ی «کارنامه» به سردبیری او پس از مرگش در خرداد ۱۳۷۹ منتشر شد. از آثار هوشنگ گلشیری می‌توان به «مثل همیشه» ۱۳۴۷، «نمازخانه‌ی کوچک من» ۱۳۵۴، «جبه‌خانه» ۱۳۶۲، «دست تاریک، دست روشن» ۱۳۷۴، «نیمه‌ی تاریک ماه» ۱۳۸۰، «شاه سیاه‌پوشان»، «بره‌ی گم‌شده‌ی راعی»، ۱۳۵۶، «جن‌نامه» ۱۳۷۶ و آثار فراوان دیگر اعم از ترجمه و فیلم‌نامه و … اشاره کرد.
هوشنگ گلشیری، در سن ۶۱ سالگی و بر اثر ابتلا به بیماری مننژیت در بیمارستان «ایران‌مهر» تهران درگذشت و در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

 

منبع سایت برترینها
ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.