محمد باقر علامه مجلسى
تولد:
(علامه (محمد باقر) مجلسى به سال ۱۰۳۷ هجرى مساوى با عدد ابجدى جمله (جامع کتاب بحار الانوار) چشم به جهان گشود.) (۱)
پدرش مولا محمد تقى مجلسى از شاگردان بزرگ شیخ بهایى و در علوم اسلامى از سرآمدان روزگار خود به شمار مى رفت . وى داراى تاءلیفات بسیارى از جمله (احیاء الاحادیث فى شرح تهذیب الحدیث ) است . (مادرش دختر صدرالدین محمد عاشورى ) (۲) است که خود از پرورش یافتگان خاندان علم و فضیلت بود.
در دامان زهد
در خاندانى رشد و نمو کرد که از نیمه قرن پنجم هجرى به تشیع در میان مردم مشهور بودند و بسیارى از افراد این خانواده در قرن دهم و یازدهم از دانشمندان معروف زمان به شمار مى رفتند.) (۳) پدر بزرگش (ملا مقصود) از دانشمندان با تقوا و از مروجین مذهب تشیع بود. وى با خاطر کلام زیبا و اشعار دلنشین و رفتار و گفتار نیکو در محافل و مجالس به (مجلسى ) لقب یافته بود و خاندان عالیقدر آنان نیز بدین نام شهرت یافته بودند.) (۴)
به دنبال نور
درس و بحث را در چهار سالگى نزد پدر آغاز کرد.(۵) نبوغ سرشار او به حدى بود (که در چهارده سالگى از فیلسوف بزرگ اسلام ملا صدرا اجازه روایت گرفت .) (۶) و سپس در حضور استادانى چون علامه حسن على شوشترى ، امیر محمد مومن استرآبادى ، میرزاى جزایرى ، شیخ حر عاملى ، ملا محسن استرآبادى ، ملا محسن فیض کاشانى ، ملاصالح مازندرانى ، زانوى ادب زد و از خرمن علم و معرفت هر یک خوشه ها چید (و در این کوشش خستگى ناپذیر پاى درس بیش از بیست و یک استاد نشست .) (۷) و از افکا و عقاید و اندیشه هاى مختلف آنان بهره جست .
وى در اندک زمانى بر دانشهاى صرف و نحو، معانى و بیان ، لغت و ریاضى ، تاریخ و فلسفه حدیث و رجال ، درایه و اصول و فقه و کلام احاطه کامل پیدا کرد.
آفتابى بر منبر
مجلسى که در مدرسه ملا عبدالله به اقامه نماز و تدریس اشتغال داشت بعد از رحلت پدر بزرگوارش در مسجد جامع اصفهان به اقامه نماز و درس دادن مشغول گشت .) (۸) در پاى درس او بیش از هزار طلبه مى نشستند و از نور علم و معرفت دلهاى خود را جلا مى دادند. سید نعمت الله جزایرى که نامى ترین شاگرد اوست ، مى گوید:
(با آنکه در سن جوانى به سر مى برد چنان در علوم تتبع کرده بود که احدى از علماى زمانش به آن پایه نرسیده بودند.) (۹) (هنگامى که در مسجد جامع اصفهان مردم را موعظه مى کرد هیچ کس فصیح تر و خوش کلام تر از او ندیدم . حدیثى که شب مطالعه مى کردم چون صبح از او مى شنیدم چنان بیان مى کرد که گویى هرگز آن را نشنیده ام .) (۱۰) تواضع و بزرگمنشى او چنان بود که بسیارى از بزرگان حوزه براى نشان دادن ارادت خود به او و شناساندن ارزش علامه به طلاب جوان گاهى به پاى درس ایشان حاضر مى شدند. (شیخ محمد فاضل ـ با اینکه مجلس درس و مباحثه داشت ـ به حوزه درس علامه حاضر مى شد و عملا به طلاب درس تواضع مى آموخت و علامه نیز در مقابل به شاگردانش اظهار مى داشت استفاده او از من کمتر از استفاده من از اوست بلکه استفاده من از او بیشتر است .)(۱۱)
شخصیتهاى ذیل برخى از شاگردان فرهیخته علامه مى باشند که از مکتبش توشه بر چیده و از او اجازه نقل روایت اخذ کردند:
1 ـ مولى ابراهیم جیلانى ۲ ـ مولى محمد ابراهیم بواناتى ۳ ـ میرزا ابراهیم حسینى نیشابورى ۴ ـ ابوالبرکات بن محمد اسماعیل خادم مشهدى ۵ ـ مولى ابوالبقاء ۶ ـ ابواشرف اصفهانى ۷ ـ مولى محمد باقر جزى ۸ ـ ملا محمد باقر لاهیجى ۹ ـ شیخ بهاءالدین کاشى ۱۰ ـ مولى محمد تقى رازى ۱۱ ـ میرزا محمد تقى الماسى ۱۲ ـ مولى حبیب الله نصرآبادى ۱۳ ـ ملاحسین تفرشى ۱۴ ـ محمد رضا اردبیلى ۱۵ ـ محمدطاهر اصفهانى ۱۶ ـ عبدالحسین مازندرانى ۱۷ ـ سید عزیزالله جزائرى ۱۸ ـ ملامحمد کاظم شوشترى ۱۹ ـ شیخ بهاءالدین محمد جیلى ۲۰ ـ مولى محمود طبسى ۲۱ ـ محمد یوسف قزوینى و…(۱۲)
در میان شاگردان ، نکته سنجى و تیز بینى و کوشش خستگى ناپذیر (سید نعمت الله جزایرى ) که به تازگى به همراه دوستش به حوزه درس او راه یافته بود و در فقر و تنگدستى بسر مى برد نظر او را به خود جلب کرد، بطوریکه ضمن قرار دادن حقوق ماهیانه براى دوستش او را به خانه اش برد و مدت چهار سال در کنار خود جایش داد)(۱۳) سید را چنان پرورش داد که از او عالمى بزرگ و مجتهدى توانا ساخت و (چون میرزا تقى دولت آبادى در محله جماله مدرسه اى بنا نهاد و او را عنوان مدرس آنجا تعیین کرد).(۱۴)
سید در سایه استاد چنان به تحصیل علم و معرفت پرداخت که در اخلاق و رفتار و بیان مطالب علمى ، آینه استاد به حساب مى آمد. وى در مسائل مختلف چنان سخن به میان مى آورد که گویى (مجلسى ) سخن مى گوید.
(او همچون علامه ، مسلکى متعادل داشت و همیشه پیرو دلیل و حقیقت بود خواه مطابق با اصولى ها باشد و خواه مساعد با اخباریها.)(۱۵)
بسوى نور
علامه در مسیر احیاى علوم اهل بیت (ع ) راه استادش فیض را در پیش گرفت و با رها کردن علوم عقلى با کوله بارى از تعبد به سوى نورى که قله بلند روایات و احادیث مى تابید شتافت و در اولین قدم (کتب اربعه ) را به صحنه درس و بحث کشاند. (ضمن نگاشتن شرح بر اصول کافى و تهذیب ، از شرح (من لا یحضره الفقیه ) که پدرش بر آن شرحى نگاشته بود، خوددارى کرد و یک از شاگردانش را به نوشتن شرح استبصار(۱۶) تشویق نمود.) (۱۷)وى طلاب را که مدتها از روایات و احادیث جدا بودند به مطالعه و تحقیق در روایات تشویق کرد و براى حفظ و نگهدارى کتب اربعه از گزند حوادث روزگار و تحویل دادن آنها به نسل فردا بدون هیچ گونه کم و کاستى و تحریف اعلام کرد (اگر هر یک از طلاب کتب اربعه را بنویسد، به دریافت یک اجازه از او نایل خواهند شد. طلاب با شوق تمام به نوشتن کتب اربعه پرداختند و نسخه ها را نزد علامه مى بردند و او با خط خود در پشت نسخه هاى آنها اجازه آنان را مى نوشت . )(۱۸)
علامه با خود مى اندیشید که تدریس کتب اربعه و توجه به بعضى از دیگر کتابها چون (ارشاد مفید)، (قواعد علامه ) و (صحیفه سجادیه ) تنها این کتب را از خطر نابودى نجات خواهد داد اما براى کتب دیگر چه باید کرد؟ اندیشه درباره هزاران کتاب شیعه که در کوره هاى حمام یغماگران و فرهنگ کشان به خاکستر تبدیل شده بود و نیز صدها نسخه کوچک و بزرگ روایات که از حوادث روزگار مصون مانده یا در کنج صندوقخانه ها پنهان شده بود و یا آنها را به نقاط دور دست دنیا کشیده بودند او را آزار مى داد. از سوى دیگر تعصب خشک اهل سنت در نابودى ذخیره هاى گرانبهاى تشیع و احتمال سقوط دولت صفویه به دست دو قدرت بزرگ شرق و غرب اهل تسنن و نفوذ قدرتمندانه صوفیان در دربار و جامعه و نقشه هاى آنان براى تحریف بسیارى از روایات ، بى توجهى طلاب به کتب روایات و احادیث بیش از پیش آثار اهل بیت را در معرض خطر و نابودى قرار داده بود. از این رو تلاش همه جانبه اى براى به دست آوردن آثار تشیع آغاز کرد به گونه اى که او در این تلاش وسیع دویست اصل (منبع مکتوب ) از اصول چهارصدگانه معتبر شیعه را به دست آورد و نفیس ترین کتابخانه تشیع را گرد آورد. حتى در زمانى که به علامه خبر دادند که نسخه کتاب (مدینه العلم ) در یکى از کتابخانه هاى یمن به چشم خورده است علامه این مطلب را با شاه در میان گذاشت . شاه سفیرانى را با هدایاى فراوان و گرانبها نزد پادشاه یمن روانه آن کشور کرد و از او کتاب (مدینه العلم ) را درخواست نمود اما هیچ گاه آن کتاب به دلایل نامعلوم به دست علامه نرسید. (۱۹) علامه در ادامه کارهاى فکرى ـ فرهنگى خود بسیارى از کتب گذشتگان را که علما در مسائل گوناگون نگاشته بودند احیا کرد و طلاب را به نسخه بردارى از آنها تشویق و ترغیب نمود و کتابهایى که غبار غربت آنها را فرا گرفته و کسى آن را نمى شناخت و مطالعه نمى کرد با دستخط مبارکش در زیر آن مى نوشت که این کتاب غریب مانده و کسى آن را نمى خواند) (۲۰)
محراب بحار
علامه مجلسى با خود چنین اندیشید که باید گهرهاى گرانبهاى اهل بیت را که از اطراف و اکناف جمع کرده است در قالب محرابى زیبا به نام (بحارالانوار) بگنجاند تا نه تنها طلاب بلکه تمام شیعیان در این محراب به سوى قبله دلها یعنى کلام اهل بیت به نماز عشق بایستند و بدین وسیله راه را از چاه و درست را از نادرست تشخیص دهند تا هر زمان هر مکتبى درباره هر مطلبى کلامى را از اهل بیت خواست شیعیان با انگشت اشاره محراب زیباى (بحار) را نشانه روند. از این رو دست به کارى عظیم زد و شروع به نگارش این دائره المعارف بزرگ تشیع کرد.
علامه در مقدمه بحار الانوار چنین مى نگارد.
(در آغاز کار به مطالعه کتابهاى معروف و متداول پرداختم و بعد از آن به کتابهاى دیگر که در طى اعصار گذشته به علل مختلف متروک و مهجور مانده بود رو آوردم . هر جا که نسخه حدیثى بود سراغ گرفتم و به هر قیمتى که ممکن شد بهره بردارى مى کردم . شرق و غرب را جویا گشتم تا نسخه هاى بسیار گرد آورى نمودم . در این مهم دینى جماعتى از برادران مذهبى مرا یارى نمودند و به شهرها و قصبه ها و بلاد دور سر کشیدند تا به فضل الهى مصادر لازم را بدست آوردند… بعد از تصحیح و تنقیح کتابها بر محتواى آنها واقف شدم نظم و ترتیب کتابها را نامناسب دیدم و دسته بندى احادیث را در فصلها و ابواب متنوع راهگشاى محققان و پژوهشگران نیافتم ، از این رو به ترتیب فهرستى همت گماستم که از هر جهت جالب و مفید باشد. در سال ۱۰۷۰ هجرى این فهرست بندى سایر کتابها دست کشیدم که اقبال عمومى را مطلوب ندیدم و سران جامعه را فاسد و نا مطبوع دیدم … ترسیدم که در روزگارى بعد از من باز هم نسخه هاى تکثیر شده من در طاق نسیان متروک و مهجور شود و یا مصیبتى از ستم غارتگران زحمات مرا در تهیه نسخه ها بر باد دهد ، لذا راه خود را عوض کردم ـ از خدا یارى طلبیدم ـ و به کتاب بحار الانوار پرداختم .
… در این کتاب پر بار قریب ۳۰۰۰ باب طى ۴۸ کتاب علمى خواهید یافت که شامل هزاران حدیث است ، شما در این کتاب براى اولین بار با نام برخى از کتابها آشنا مى شوید که سابقه علمى ندارد و طرح آن کاملا تازه است .
پس اى برادران دینى که ولایت امامان را در دل و ثناى آنان را بر زبان دارید به سوى این خوان نعمت بشتابید و با اعتراف و یقین کتاب مرا دست به دست ببرید و با اعتماد کامل به آن چنگ بزنید و از آنان نباشید که آنچه را در دل ندارند بر زبان مى آورند ) .(۲۱)
اما فرصت کم و مشاغل زیاد او مانع از آن شد که به تصحیح روایات بپردازد . به همین علت در مقدمه چنین نگاشت : ( در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهى مساعدت نماید شرح کاملى متضمن بر بسیارى از مقاصدى که در مصنفات سایر علما باشد بر آن ( بحار الانوار ) بنویسیم و براى استفاده خردمندان ، قلم را به قدر کافى پیرامون آن به گردش در آورم . )(۲۲)
علامه مجلسى قدرت تصحیح روایات و احادیث را بخوبى دارا بود همان گونه که این قدرت و ژرف نگرى خود را در مراه العقول به نمایش گذارده است .
حضرت امام خمینى (ره ) درباره بحار الانوار مى فرماید : ( بحار خزانه همه اخبارى است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده ، چه درست باشد یا نادرست ، در آن کتابهایى هست که خود صاحب بحار آنها را درست نمى داند و او نخواسته کتاب علمى بنویسد تا کسى اشکال کند که چرا این کتابها را فراهم کردى ! ) (۲۳)
تاءلیفات
علامه ( با توجه به نیاز فرهنگى مردم زمان خود دست به تاءلیف کتابهاى گوناگون مى زد . زمانى احساس مى کرد مردم ب علم نجوم نیازمندند ، پس کتاب ( اختیارات ) را مى نوشت و چون احساس مى کرد جامعه به سوى جدا شدن از خدا سوق داده مى شود کتابى در تهذیب اخلاق چون ( عین الحیاه ) را مى نگاشت . )(۲۴) ( آثار فارسى او به سود دین و دنیاى مردم بود و زمینه هدایت مردم را فراهم مى ساخت . کتر خانه اى از شیعیان بود که از کتابهاى وى در آن یافت نمى شد و مورد بهره ورى قرار نمى گرفت . )(۲۵)
( کتابهاى او چنان بود که عرب و فارس ، جاهل و عارف ، مردان و زنان و حتى کودکان هم از آنها استفاده مى کردند . )(۲۶)
علامه مجلسى بغیر از دائره المعارف بزرگ تشیع ، ( بحار الانوار ) کتبى به قرار زیر نگاشته است :
1 ـ مراءه العقول فى شرح اخبار الرسول در شرح اصول کافى
2 ـ ملاذ الاخبار فى شرح التهذیب
3 ـ شرح اربعین
4 ـ الوجیزه فى الرجال
5 ـ الفوائد الطریقه فى شرح الصحیفه السجادیه
6 ـ رساله الاوزان
7 ـ المسائل الهندیه
8 ـ رساله اعتقادات ( ۷۵۰ سطر است و در یک شب نگاشته شده است )
9 ـ رساله فى الشکوک
تاءلیفات فارسى علامه مجلسى عبارتند از :
1 ـ حق الیقین ۲ ـ عین الحیاه ۳ ـ حیله المتقین ۴ ـ حیوه القلوب ۵ ـ مشکوه الانوار ۶ ـ جلاء العیون ۷ ـ زاد المعاد ۸ ـ تحفه الزائر ۹ ـ مقیاس المصابیح ۱۰ ـ ربیع الاسابیع ۱۱ ـ رساله در شکوک ۱۲ ـ رساله دیات ۱۳ ـ رساله در اوقات ۱۴ ـ رساله در جفر ۱۵ ـ رساله در بهشت و دوزخ ۱۶ ـ رساله اختیارات ایام ۱۷ ـ ترجمه عهد نامه امیر المومنین (ع ) به مالک اشتر ۱۸ ـ مشکوه الانوار در آداب قرائت قرآن و دعا ۱۹ ـ شرح دعاى جوشن کبیر ۲۰ ـ رساله در رجعت ۲۱ ـ رساله در آداب نماز ۲۲ ـ رساله در زکوه
و بیش از ۳۰ رساله دیگر در مسائل مختلف و ترجمه دعاها و کتابهایى مختصر در عقاید و احکام .
سفر با سلاح قلم
علامه هیچگاه در سفر ، قلم ـ این سلاح حوزوى ـ را از خود جدا نمى ساخت و همواره آن را چون دل خویش صیقل مى داد و با آن به راز و نیاز مى پرداخت ( علامه جلد بیست و دوم بحار الانوار را در نجف اشرف بعد از مراجعت از سفر حج تالیف نمود )(۲۷) و ( در مراجعت از سفر خراسان در بین راه ترجمه خطبه امام رضا (ع ) و رساله وجیزه رجب را نگاشت . )(۲۸)
هنگام سفرهاى علامه طلاب فرصت را غنیمت مى شمردند و با او همراه مى شدند تا در فضایى ساده و دوستانه سعادت واقعى را در کلام او جستجو کنند ( میر محمد خاتون آبادى مى گوید : من در اوان کودکى در تحصیل حکمت و معقول حریص بودم و تمام اوقات عمر خود را در آن مصروف مى داشتم تا آنکه در راه حج به صحبت علامه مولى محمد باقر مجلسى مشرف گردیدم و با او ارتباط نزدیک یافتم و از نور علم و هدایتش رهبرى شدم و به تحصیل و تتبع در کتب فقه و حدیث و علوم مشغول شدم و مدت چهل سال بقیه عمرم را از فیوضات او بهره مند شدم . )(۲۹)
( در روزهایى که علامه در مشهد مقدس براى زیارت مشرف بود جمعى انبوه از علماء ، فضلا و طلاب جهت استفاده از علوم او تقاضاى درس حدیث مى کردند و علامه مجلسى چهل حدیث ( اربعون حدیث ) را در این ایام نوشت ) هنگامى که علامه شرح اربعین را به اتمام رساند یکى از فضلاى اهل سنت بعد از دیدن کتاب از راه انصاف و محبت گفت : ما گمان مى کردیم پایه علمى علامه مجلسى منحصر به ترجمه کتاب از عربى به فارسى است تا اینکه کتاب ( اسماء و العالم ) بحار و ( شرح اربعین ) او را دیدم ، دانستم که علامه مجلسى دانایى است که مافوق او در علم متصور نمى باشد . ) (۳۰)
مردى از فردا
علامه مجلسى قهرمان عرصه سیاست است اما به موجب کینه ورزى و عناد مستشرقان و روشنفکران غربزده همچنان مظلوم تاریخ سیاست است . ( علامه پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزوارى در سال ۱۰۹۰ هجرى به منصب شیخ الاسلامى دست یافت . )(۳۱) و در این مسند خدمات بسیارى را در مقوله هاى گوناگون سیاسى و اجتماعى به ایران و تشیع نمود . بزرگترین کار علامه مجلسى در صحنه سیاست که به نفع تشیع و مکتب آن ختم شد مبارزه با صوفیان بود . علامه مجلسى در دوایر دولتى و همچنین نظامهاى مختلف ادارى از قدرت آنها کاست . او در خصوص این گروه که ( فقط در اصفهان بیست و یک تکیه و خانقاه و زاویه داشتند ) در رساله اعتقادات مى نویسد : ( اینک من به طور اجمال براى شما مى نویسم و بیان مى کنم چیزهایى را که براى خودم از اصول مذهب به وسیله اخبار کثیره متواتره ظاهر شده است تا گمراه نشوید و به خدعه ها و فریبها و غرورهاى صوفیه فریب داده نشوید و حجت خدا را بر شما تمام مى کنم . )(۳۲)
علامه علاوه بر مبارزه با صوفیان با کشیشان دربار ، بیگانگان ، نمایندگان موسسات و شرکتهاى غربى به مبارزه با بت پرستان پرداخت . ( روزى به علامه مجلسى خبر دادند که بت پرستان در شهر اصفهان در خانه اى بتى قرار داده اند و براى نیایش و پرستش آن بت به آن خانه مى روند . علامه بعد از تحقیق و آگاه شدن از محل بت فتواى خراب کردن آن را صادر کرد . )(۳۳)
پس از مرگ شاه سلیمان درباریان و خواجه سرایان ، حسین میرزا ( سلطان حسین ) را که مورد علاقه مریم بیگم عمه شاه بود بر تخت نشاندند .
( شاه در وقت تاج گذارى به صوفیان اجازه نداد چنانچه مرسوم بود شمشیر را به کمر او ببندد و علامه مجلسى را پیش خواند و درخواست کرد که این تشریفات را او انجام دهد . )(۳۴)
علامه مجلسى در تالار آینه این مراسم را انجام داد . ( شاه رو به علامه کرد و گفت : به ازاى این خدمت چه تقاضایى دارى و چه پاداشى مى طلبى ؟ )(۳۵)
علامه که ( شاه جوانى را مى دید که حتى در وقت تکیه زدن بر تخت سلطنت قادر به سوار شدن به اسب نبود.)(۳۶)
جوان تر و ساده اندیش تر از آن مى دانست که بتواند کشتى این سرزمین را به ساحل برساند از این رو از شاه چیزى را خواست که در ذهن هیچ یک از حاضران حتى علماى آن زمان نقش نبسته بود . چیزى را گفت که عظمت روح بلند و دیدگاه وسیع سیاسى او را نشان داد . وى بر سه نکته تاءکید ورزید . سه نکته اى که ملتهاى بزرگ با آرمانهاى متعالى را به زانو در مى آورد و غبار ذلت و خوارى را بر پرچمشان مى نشاند :
( فساد ، تفرقه و بى تفاوتى نسل جوان ) ! پس ( رو به شاه کرد و گفت : تقاضا دارم شاه فرمانى صادر کند و نوشیدن مسکرات ، جنگ میان فرقه ها ، همچنین کبوتر بازى را نهى فرماید . شاه با رضایت خاطر پذیرفت و فورى فرمانى را به همان مضمون صادر کرد . )(۳۷)
( علامه همچنین او را ترغیب کرد که فرمانى دیگر براى طرد صوفیان از شهر امضا کند . )(۳۸)
این پیروزى بزرگى براى علامه مجلسى و نجات ایران در آن وضعیت حساس بود که در غرب عثمانیها ، در شرق ازبکها ، در جنوب شرقى گورکانى ها و در شمال روسها و در جنوب شرکتهاى هلندى و هند شرقى چشم طمع به آن دوخته بودند .
اما در این میان رشته خیانت از دست خواجه سرایان و درباریان که به دنبال عیش و نوش و راحت طلبى بودند بیرون آمد و با توطئه مریم بیگم ( عمه شاه ) شاه را به دامان میخوارگى و لذت جویى سوق دادند و عملا قدرت را از علامه مجلسى گرفتند و کشور رو به ضعف نهاد ، نکته مهمى که در سیاسیت علامه مجلسى در دربار به چشم مى خورد این است که در زمان علامه مجلسى هیچ برخوردى بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و به هیچ یک از ولایتهاى اهل تسنن ایران از سوى شیعیان تعدى نشد و ایران در کمال آرامش به سر برد . اما هنگامى که علامه مجلسى در ۲۷ رمضان ۱۱۱۱ ق . چشم از جهان فرو بست شمارش معکوس سقوط دولت صفویه آغاز شد و ( در همان سال ولایت قندهار سقوط کرد . )(۳۹)
پیکر پاک علامه مجلسى به خاک سپرده شد و زیارتگاه شیعیان جهان شد .
پاورقی
__________________________
1 ـ ریحانه الادب ، محمد على مدرس تبریزى ، ج ۵، صفحه ۱۹۶.
2 ـ الذریعه ، آقا بزرگ تهرانى ، ج ۱، ص ۱۵۱.
3 ـ زندگینامه علامه مجلسى ، سید مصلح الدین مهدوى ، ج ۱، ص ۵۳.
4 ـ کارنامه علامه مجلسى ، ص ۱۴۵.
5 ـ زندگینامه علامه مجلسى ، ج ۱، ص ۵۵.
6 ـ همان ص ۴۲۶.
7 ـ یادنامه علامه مجلسى ، ص ۵.
8 ـ همان ص ۵.
9 ـ نابغه فقه و حدیث ، ص ۱۴۸.
10 ـ زندگینامه علامه مجلسى ، ج ۱، ص ۱۴۸.
11 ـ زندگینامه علامه مجلسى ، ص ۶۶.
12 ـ ر. ک : زندگینامه علامه مجلسى ، ج ۲، ص ۴ ـ ۱۱۵، نویسنده محترم آن کتاب به نام ۱۸۱ نفر از شاگردان و مجازین علامه اشاره کرده است .
13 ـ نابغه فقه و حدیث ، ص ۹۴
14 ـ زندگینامه علامه مجلسى ، ج ۱، ص ۱۸۰
15 ـ نابغه فقه و حدیث ، ص ۲۱۹
16 ـ کتاب معتبر شیعه از شیخ طوسى .
17 ـ الامل الآمل ، حر عاملى ، ج ۲، ص ۲۴۸.
18 ـ یادنامه علامه مجلسى ، ص ۲۶.
19 ـ اعیان الشیعه ، ج ۹، ص ۱۸۳.
20 ـ زندگینامه علامه مجلسى ، ج ۱، ص ۱۱۷.
21 ـ مقدمه بحار الانوار ، یادنامه علامه مجلسى ص ۶ و ۷ و ۸ .
22 ـ کارنامه علامه مجلسى ، مقدمه بحار ، ص ۵۱ .
23 ـ کشف الاسرار ، ص ۳۱۹ .
24 ـ یادنامه علامه مجلسى ، ص ۲۵ .
25 ـ ترجمه روضات الجنات ، ج ۲ ، ص ۸۶ .
26 ـ فوائد الرضویه ، شیخ عباس قمى ، ص ۴۱۳ .
27 ـ زندگینامه علامه مجلسى ج اول ، ج ۱ ، ص ۱۶۰
28 ـ همان مدرک ، ص ۱۶۱
29 ـ الکنى و القاب ، ج ۳ ، ص ۱۲۳
30 ـ زندگینامه علامه مجلسى ، ج ۱، ص ۱۶۱
31 ـ یادنامه علامه مجلسى ، ص ۲۶ .
32 ـ ترجمه اعتقادات علامه مجلسى ، ص ۷۸ .
33 ـ روضات الجنات ، ج ۲ ، ص ۷۹ .
34 ـ انقراض سلسله صفویه ، ص ۴۳ .
35 ـ همان
36 ـ همان ، ص ۳۹ .
37 ـ همان ، ص ۴۳ .
38 ـ همان ، ص ۴۳ .
39 ـ قصص العلماء ، میرزا محمد تنکابنى ، ص ۲۰۵ .
حسن ابراهیم زاده
با سلام
من بر حسب اتفاق در زادگاه مرحوم مجلسی زندگی می کنم و بار ها جهت زیارت به آستانه شریف این سید جلیل القدر مشرف شده ام
از جمله خاطراتی که در زمان کودکی هر گز فراموش نمی کنم اینکه هر هفته با مادر و خواهرم ملزومات کاچی که عبارت بود از قدری آرد گندم و شکر را با خود بر می داشتیم و در مطبخ مخصوص سید که در کنار مرقد ایشان قرار داشت کاچی پزان بود و تقسیم آن بین مستمندان که در همانجا حضور داشتند
از جمله جلوه های جذاب برای منی که در آن موقع ها حدود ۵ سال داشتم و بهمین دلیل می توانستم از نزدیک شاهد کار های زنها باشم یکی فال نویسی بود و نیز فال بینی که مادرم برای وفادار ماندن پدرم به او و سراغ زن دوم نرفتن از فال بین در طلب راه و چاره بود
از جمله چاه معروفی بود که در کنار مقبره سید مجلسی قرار داشت
هیچوقت از یادم نمی رود که فال گیر که شخصی بود فوق العاده پر مشغله نوشتن عریضه بود به حضور امام زمان ع که آنرا با خط کله جنگ غورباقه می نوشت
روزی مادرم پول عریضه را که به محرر می داد نگاهی به نامه انداخت که اصلا یک لغت آن نیز خوانا نبود
مادرم گفت : شیخ چرا اینقدر نامه به این مهمی آنهم به ساحت حضرت صاحب را اینقدر پر غلط نوشته ای
شیخ بلافاصله در جواب گفت
حضرت خودشان سواد دارند و از این بد ترش را نیز می خوانند!
باری از دیگر ملاحظات اینجانب اینکه حال که آدم محققی هستم و در آستانه ۶۰ سالگی قرار دارم طی تحقیقی به این نتیجه رسیدم که اگر سید شب ها هم بیدار می ماند و در کل زندگی مثلا هفتاد یا هشتاد سال از همان بدو تولد قلم می زد محال بود بتواند کتابت کتاب معروف خود منتهی الآمال را به اتمام برساند و لا اقل برای حقیر تردیدی باقی نمانده که محتوای این کتاب را شاگردان سید جمع آوری می نمودند و سید فقط آنهایی را که می پسندید را امضا نموده تا بعدا چا÷ شود
سلام خوب است