مهدى، حکیم و اصولى معاصر. پدرش، شیخعبدالکریم حائرى یزدى*، مؤسس حوزه علمیه قم بود. مهدى حائرى در ۱۳۰۲ش در قم متولد شد. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در زادگاهش گذراند و در ۱۳۱۵ش تحصیلات علوم دینى را آغاز کرد (حائرى یزدى، ۱۳۸۱ش، ص ۱۶، ۲۲ـ۲۳). وى به موازات تحصیل فقه و اصول، با جدیت به تحصیل فلسفه پرداخت. مهمترین استادان وى در فقه و اصول، سیدمحمد حجتِ کوهکمرى*، سیدمحمدتقى خوانسارى* و حاجآقا حسین طباطبایى بروجردى* و در فلسفه سیداحمد خوانسارى، امام خمینى* و میرزامهدى آشتیانى* بودند (همو، ۱۳۷۹ش،ص۲۱ـ۲۶). وى در حدود سال ۱۳۳۰ش به نجف رفت و سپس به تهران بازگشت. پس از فوت میرزامهدى آشتیانى، سرپرستى مدرسه سپهسالار قدیم، که بنابر وقفنامه میبایست به فردى ماهر در معقول و منقول واگذار میشد، به حائرى یزدى واگذار شد. وى در این زمان (حدود ۱۳۳۲ش) تدریس در مدرسه سپهسالار و دانشگاه تهران را نیز آغاز کرد.علاوه بر این، از جانب آیتاللّه بروجردى به دکتر مصدق، نخستوزیر وقت، معرفى شد و مصدق او را به عنوان مجتهد جامعالشرایط شوراى عالى فرهنگ منصوب کرد (همو، ۱۳۸۱ش، ص ۲۳ـ۲۶). در حدود ۱۳۳۸ش، وى از طرف آیتاللّه بروجردى، براى تبلیغ اسلام و خصوصآ معرفى مذهب شیعه، عازم امریکا شد اما خیلى زود دریافت که بدینمنظور باید با زبان و تفکر غربى آشنا شود، لذا تحصیل در رشته فلسفه را در دانشگاههاى امریکا آغاز کرد. دوره لیسانس را در دانشگاه جورج تاون و فوقلیسانس را در میشیگان گذراند و براى تحصیل در دوره دکترى به تورنتو (کانادا) رفت و در این مدت، علاوه بر تحصیل، به تدریس نیز اشتغال داشت. پس از پایان دوره دکترى، به امریکا برگشت و به عنوان عضو انجمن اخلاقِ زیستى کِنِدى در دانشگاه جورج واشنگتن استخدام شد و تا ۱۳۵۹ش در این سمت بود و در این دانشگاه و نیز دانشگاه ییل تدریس میکرد (همان، ص ۲۷ـ۳۱، ۳۹ـ۴۰). حائرى در نخستین روزهاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، از طرف امام خمینى، سفیر ایران در واشنگتن شد، اما خیلى زود از این مقام استعفا کرد و در ۱۳۵۹ش به ایران بازگشت. در ۱۳۶۳ش براى تدریس به دانشگاه آکسفورد رفت و مدتى هم در لندن بود (همان، ص ۳۲، ۱۰۱ـ۱۰۳). وى در ۱۳۷۸ش در تهران درگذشت (صدوقى سها، ص۳۹۳؛ حائرییزدى،۱۳۸۱ش، مقدمه لاجوردى، ص۱۳).مهدى حائرى، در مقام متخصص در فلسفه اسلامى و غرب، به مقایسه این دو نظام فلسفى پرداخته (براى نمونه رجوع کنید به حائرى یزدى، ۱۳۷۹ش، ص۴۹، ۵۵ـ۵۷؛ همو، ۱۳۸۴شالف، ص۳۸ـ ۵۰) و در آثار خوداز برخى نکاتدقیق فلسفهاسلامى براى تحلیل مسائل و پاسخِ مشکلات فلسفهغرب استفاده کردهاست، از جمله تفاوت میان استى (وجود رابط) و هستى (وجود محمولى)، و وجودِ مطلق و مطلقِ وجود (رجوع کنید به ۱۹۹۵، ص۲ـ ۱۰، ۱۳ـ ۱۴؛ همو، ۱۳۷۹ش، ص۷۹؛ همو، ۱۳۸۴شالف، ص۴۰۰ـ ۴۰۹).حائرى (۱۳۸۴ش الف، ص ۵۹ـ۸۵) با نقد برهان صدیقین ابنسینا و براساس برهان ملاصدرا، در تقریر این برهان روشى جدید عرضه کرده و کوشیده است اشکالات آن را از طریق تحلیل منطقى برطرف کند. نظریه «هرم هستى»، که بخشى از رساله دکترى حائرى است (رجوع کنید به ۱۹۸۲، ص ۲۲۱ـ۲۲۸)، طرحى جدید براى تبیین رابطه واحد و کثیر است. وى مدعى است که وحدت وجودى که او براساس نظریه هرم هستى بیان کرده، با وحدت وجود عرفانى متفاوت است و میتوان آن را «وحدت وجود منطقى» نامید و از آن طریق میتوان ارتباط کثرت حقیقى را با واحد حقیقى بیان کرد (۱۳۶۰ش، ص ۱۵۲ـ۱۵۳، ۱۶۷). معرفتشناسى و مسئله علم نیز یکى از دغدغههاى فکرى مهم حائرى بوده، چنانکه رساله دکترى خود را درباره علم حضورى نگاشته است. حائرى (۱۳۴۷ش، ص۱۶۰ـ۱۶۱؛ همو، ۱۳۸۴شالف، ص ۱۳۶ـ۱۵۴) از مسئله اتحاد عاقل و معقول نزد ملاصدرا، سه تفسیر نموده و اقوالى را که این قاعده را براساس اضافه توضیح دادهاند، از جمله قول سیدابوالحسن رفیعىِ قزوینى* را، نقد کرده است (براى نقدنظر حائرى رجوع کنید به ابراهیمى دینانى، ج ۱، ص ۳۱۸ـ۳۲۱ و پاسخ آن رجوع کنید به حائرى یزدى ۱۳۸۴ش الف، ص ۱۵۴ـ۱۵۸). وى براى توجیه این مسئله، از تفاوت حیثیت فینفسه و فیغیره معقول استفاده کرده است (رجوع کنید به ۱۳۴۷ش، ص ۱۶۴). او در تفسیر معناى امکان خاص و موجبه سالبهالمحمول و برخى مباحث به هم پیوسته در این باب در فلسفه اسلامى، با علامه سیدمحمدحسین طباطبائى اختلافاتى داشته که به صورت سلسله انتقادات و پاسخها منتشر شده است (رجوع کنید به ۱۳۸۴ش الف، ص ۲۰۳ـ۲۷۸).
حائرى در آثار خود به فلسفه عملى نیز توجه ویژه داشته است. به عقیده او (۱۹۹۵، ص ۱۲، ۵۴ـ۵۵)، فلسفه عملى، که به «هستیهاى مقدور» (برخاسته از اراده و شعور انسانى) میپردازد، نوعى عقلورزى است و سیاست مدن، که یکى از شاخههاى آن است، همان فن کشوردارى و حکومت است و به این ترتیب میتوان گفت که حکومت از حکمت اشتقاق یافته و به معناى تدبیر اندیشمندانه و عادلانه در امور داخلى و خارجى شهروندان است نه به معناى فرمانروایى و تحکم بر زیردستان. وى در این باره به رأى افلاطون در رساله جمهور استناد کرده است (رجوع کنید به همان، ص ۵۹ـ۶۰). به نظر حائرى (۱۳۸۴ش ب، ص ۲۱۶ـ۲۱۸)، احتیاجات فردى و نوعىِ انسانها شکلدهنده علوم و قوانینى است که آنها را اعتباریات مینامند. وى (۱۹۹۵، ص۶۴ـ۶۵، ۷۰ـ۷۱) حکومت و آیین کشوردارى را نیز از این قسم امور دانسته است. او (۱۹۹۵، ص ۷۲ـ۷۶)، با استناد به ارسطو، حکومت را نماد هر جامعه دانسته و معتقد است که حکومت متناسب با جامعه شکل میگیرد. در این دیدگاه، نحوه ارتباط افراد با جامعه همانند مالکیت شخصى در ملکى مشاع است که همه به نحو مساوى و مشترک در آن سهیماند. سپردن حاکمیت به شخص یا گروه خاص نیز توسط مردم انجام میشود. به این ترتیب، در نظر حائرى حکومت از مقوله وکالت است نه ولایت (همان، ص ۱۰۱ـ۱۰۲، ۱۰۷، ۱۷۷ـ۱۷۸). از این دیدگاهِ وى انتقاد شده و سلسله مقالاتى نیز در پاسخ به انتقادات نوشته شده است (براى نمونه نقد آیتاللّه جوادى آملى و پاسخها رجوع کنید به حائرى یزدى، ۱۳۸۴ش الف، ص ۲۸۱ـ۳۵۰).سیدحسین نصر در مقدمهاى که بر کتاب >علم حضورى< او نگاشته، حائرى را فیلسوف اسلامیاى که متعلق به سنّت زنده فلسفه اسلامى است معرفى کرده و به ارزشمندى آثار وى در حوزه مطالعات تطبیقى اشاره کرده است (رجوع کنید به حائرى یزدى، ۱۳۷۹ش، ص ۱۸۹).آثار حائرى عبارتاند از: علم کلى (قم ۱۳۳۵ش)؛ کاوشهاى عقل نظرى (تهران ۱۳۴۷ش)؛ هرم هستى: تحلیلى از مبادى هستیشناسى تطبیقى (تهران ۱۳۵۹ش)؛ روش راستین یکتاشناسى: انتولوجى توحیدى (تهران ۱۳۵۹ش)؛ متافیزیک : مجموعه مقالات فلسفى ـ منطقى که بهکوشش عبداللّه نصرى در ۱۳۶۰ش چاپ شد (نصرى این مجموعه را به همراه مقالاتى دیگر از حائرى در اثرى با عنوان جستارهاى فلسفى در ۱۳۸۴ش چاپ کرده است)؛ آگاهى و گواهى (تهران ۱۳۶۰ش)، که ترجمه و شرح انتقادى رساله التصور و التصدیق صدرالدین شیرازى است؛ کاوشهاى عقل عملى: فلسفه اخلاق (تهران ۱۳۶۱ش)؛ رساله دکترى حائرى با عنوان >علم حضورى<، در ۱۳۶۱ش/ ۱۹۸۲ در تهران و در ۱۳۷۱ش/ ۱۹۹۲ در نیویورک چاپ شد؛ حکمت و حکومت (لندن ۱۹۹۵)؛ الحجه فى الفقه (تهران ۱۳۷۹ش)، که تقریرات دروس اصول فقه آیتاللّه بروجردى است؛ التعلیقات لجامع الحکمتین على تحفه الحکیم آیهاللّه الحاج شیخمحمدحسین الاصفهانى، به عربى (تهران ۱۳۸۰ش). همچنین عبداللّه نصرى تقریرات درسى حائرى را با عنوان سفر نفس (تهران ۱۳۸۰ش) و فلسفه تحلیلى و نظریه شناخت در فلسفه اسلامى (تهران ۱۳۸۵ش) منتشر کرده است.منابع : غلامحسین ابراهیمى دینانى، قواعد کلى فلسفى در فلسفه اسلامى، تهران ۱۳۸۰ش؛ مهدى حائرى یزدى، آفاق فلسفه: از عقل ناب تا حکمت احکام، به کوشش مسعود رضوى، تهران ۱۳۷۹ش؛ همو، جستارهاى فلسفى: مجموعه مقالات، به اهتمام عبداللّه نصرى، تهران ۱۳۸۴ش الف؛ همو، حکمت و حکومت، ]لندن ۱۹۹۵[؛ همو، خاطرات دکتر مهدى حائرى یزدى، به کوشش حبیب لاجوردى، تهران ۱۳۸۱ش؛ همو، کاوشهاى عقل عملى: فلسفه اخلاق، تهران ۱۳۸۴ش ب؛ همو، کاوشهاى عقل نظرى، تهران ۱۳۴۷ش؛ همو، هرم هستى: تحلیلى از مبادى هستیشناسى تطبیقى، تهران ۱۳۶۰ش؛ منوچهر صدوقیسها، تاریخ حکماء و عرفاى متأخر، تهران ۱۳۸۱ش؛Mehdi Ha’iri Yazdi, Knowledge by presence, Tehran 1982.