زندگینامه گورو نانک
با زندگینامه گورونانگ همراه شوید
سیکیسم فرقه انشعابى ((هندوئیزم )) است . مرکز اصلى فرقه سیکها در ((کشمیر)) است . این فرقه در کشورهاى دیگر به صورت اقلیت مذهبى وجود دارد. این مذهب یکى از مذاهب شناخته شده هند است .
مذهب سیک ؛ مذهب ((سیک )) (واژه اى پنجابى به معنى شاگرد) مدعى است که چکیده نخستین تعالیم ((باباگورونانک )) (پیامبر این مذهب متولد ۱۴۶۹ م ) است . این فرقه یا مذهب ، محصول اختلافات مذهبى هند قرن ۱۵ میلادى است . نانک در این مقطع فرصت را مغتنم شمرد و تبلیغ خویش را آغاز کرد. ((مذهب بهاگتى )) به خداى یکتا ایمان دارد. مشرب عبادى این مذهب عرفان است . پیروان این فرقه به فدیه و قربانى باور ندارند؛ از تعالیم این مذهب : ((هر کس خویش را گم کند، خدا را پیدا کرده است و هر کس خدا را پیدا کرد، داناترین و بهترین مؤ من است …))
بیوگرافى گورونانگ :
بنیانگذار و رهبر این مذهب مردى به نام ((گورونانگ )) است که در سال ۱۴۶۹ میلادى در دهکده ((تالواندى )) شهر ((تیخویور)) پاکستان غربى متولد شد. در هفت سالگى به مدرسه رفت . او به گاوچرانى پرداخت . در ضمن اهل ریاضت نیز بود. سپس به تجارت روى آورد. او بعدها یک پست دولتى ایالتى به دست آورد. در این مقام خزانه دارى دولت نواب خان بود که هر روز براى استحمام به کنار رودخانه مى رفت . او یک روز زیر آب رفت و با سه روز ناپدید بود، هر چه گشتند او را نیافتند.
روز سوم از آب سردرآورد. نانگ در ۳۸ سالگى با یک مرید مسلمان به نام مردانه که رباب مى نواخت ، به سیاحت پرداخت ، او سه سفر طولانى کرد. با کشتى عازم مکه شد. او لباس فقراى مسلمان را پوشید؛ عصائى در مشت و آفتابه اى در دست و کتابى زیر بغل داشت . این کتاب سرودهاى او را در خود داشت . او به ((خانه کعبه )) رفت . شب در آنجا خوابید و پایش به سوى ((بیت الله )) بود. بامداد کسى او را لگدى زد که : پایت به سوى ((بیت )) است .
نانگ گفت : باید به کدامین سو دراز کنم ؟! ((به کدامین سمت که پروردگار در آن سمت نباشد))؟! نانگ به مدینه ، شام ، مصر، سوریه و ترکیه مسافرت کرد و در بغداد در قبرستان منزل گرفت . وى از بلخ و بخارا و کابل و پیشاور دیدن کرد. در سال ۱۵۲۱ به شهر ایسن آباد بازگشت . این دوره از سیاحت او سه سال طول کشید. او سرانجام به ((کرنارپور)) بازگشت . نانگ ۱۸ سال آخر عمر خود را در ((کرنارپور)) گذراند و به زراعت پرداخت و به مردم غذا مى داد.
در سال ۱۵۳۹ میلادى فردى به نام ((بابالهمنا)) جانشین نانگ شد. این فرد به ((گور و وانگد)) مشهور شد. نانگ در هفتاد و پنج سالگى در گذشت . مریدانش به ((کرنارپور)) آمدند. هندوان مى خواستند جسدش را بسوزانند و مریدان مسلمان ، او را خواستند به خاک بسپارند. وقتى خواستند جسد او را بردارند، فقط چند شاخه گل یافتند. نانگ مى گفت : نزد پروردگار هیچ فردى امتیاز ندارد و بین مذاهب و نژادها امتیازى نیست . دربارگاه پروردگار میانجى و واسطه اى در کار نیست . او به ریاضت مکتب یوگا اعتقاد نداشت . مى گفت : مرد و زن در پیشگاه خداوند برابر هستند.