زندگینامه شکیبی اصفهانی
شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم
«ما را به سخت جانی خود این گمان نبود»
من کیستم از خویش به تنگ آمده ای
دیوانه ٔ با خرد به جنگ آمده ای
دوشینه به کوی یار از رشکم کشت
نالیدن پای دل به سنگ آمده ای .
محمدرضا بن عبدالله اصفهانی متخلص به شکیبی(۱۵۵۷–۱۶۱۴م) شاعر فارسیزبان ایرانی در دربار مغولی هند بود.[۱][۲]
زندگی شکیبی
محمدرضا بن ظهیرالدین عبدالله اصفهانی در سال ۹۶۴ق/۱۵۵۷م در اصفهان زاده شد. خاندان او به امامی نیز شهرت داشتند.
به شعر علاقه داشت و بعد به شعر گرایید و به تحصیلات مقدماتی در زادگاهش پرداخت، از استادان او امیر روزبهان صبری از شاعران عهد صفوی بود که شکیبی خواهرزادهاش به شمار میرفت؛خویشاوندیاش با او، در تربیت شاعریاش تأثیر گذاشت.[۱]
شکیبی در ابتدای جوانی به مسافرتهای رفت، در مشهد و هرات به تحصیل پرداخت و به اصفهان بازگشت. در ۹۹۸ق/ از اصفهان به هند کوچید و نزد میرزا عبدالرحیم خانخانان خدمت نمود، مورد توجه او گشت و در سفرهای سند و دکن همراهش بود.[۱]
شکیبی در مالوه بیمارشد و «نذر کرد اگر شفا یابد، به زیارت حرمین شتابد و چنین کرد.» سه سال در مکه و مدینه و دیگر مکانهای مقدس شیعه در عراق گذراند و به هند بازگشت. مدتی از سوی جهانگیرشاه، صدارت دهلی (منصب دینی) به وی تفویض شد و همانجا در سال ۱۰۲۳ق/۱۶۱۴م درگذشت.[۱]
اشعار و آثار وی
نمونههایی از شعر در مآثر رحیمی و خلاصه الأشعار و عرفات نقل شده. ساقینامهاش که یکصد و شش بیت است در میخانه، مآثر رحیمی و هفت اقلیم ذکر شدهاست.[۱]
شاید کمتر کسی بداند که این مصرع دوم از بیت شاعری نه چندان مشهور به نام شکیبی اصفهانی است؛
شکیبی اصفهانی یا محمدرضا خلف خواجه عبداﷲ امامی اصفهانی از شاعران قرن دهم و یازدهم هجری و جوانی خوش قد و رعنا بود و در هرات دعوی ملک الشعرایی میکرد.
سخت جانی یعنی طاقت آوردن و ما وقتی خودمان هم باورمان نمی شد که بتوانیم یک مرحله دشوار را پشت سر بگذاریم می گوییم : «ما را به سخت جانی خود این گمان نبود»
نمونه اشعار شکیبی
شکستهدل نشویم ار ترا سر جنگست | که آبگینهٔ ما همطبیعت سنگست | |
ز دوست هم گله دارد ستم رسیدهٔ هجر | ستاره سوخته با آفتاب در جنگست | |
چو آفتاب بویرانهام قدم درنه | که گفتهاست که گامی هزار فرسنگست |
* * * |
غمت از من غم جان بیش دارد | توانگر شرم مهمان بیش دارد | |
بشارتهاست از بخت سیاهم | که ابر تیره باران بیش دارد | |
که میداند درین بستان شکیبی | گیا یا سرو دوران بیش دارد |
* * * |
نردیست جهان که بردنش باختنست | نرادی او بنقش کم ساختنست | |
دنیا بمثل چو کعبتین نردست | برداشتنش برای انداختنست |
* * * |
ای آنکه بزندگانیت دسترس است | مغرور مشو که شعله مهمان خس است | |
این مرغ گرفتار که نامش نفس است | بیرون رود ار ز آسمانش قفس است[۱] |
* * * |
- ذبیحالله صفا. تاریخ ادبیات ایران. ج. چهارم. چاپ هفتم. تهران: انتشارات فردوس، ۱۳۸۹. ۳۳۹. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۲۰۴۷۵۴.
- «لغت نامه دهخدا – شکیبی اصفهانی». molanaacademy.com.
- سایت تاریخ ما – انی کاظمی