زندگینامه میرزا جواد خان سعد الدوله
یکی از بحث انگیزترین رجال عصر مشروطه که درباره او گفته ها و نظرات متفاوت و گاه متناقضی مطرح شده است . میرزا جوادخان سعد الوله ؛ پسر میرزا جبار ناظم مهام و امین تذکره آذربایجان بود. درباره زمان تولد او گفته های متفاوتی نقل شده است .(از ۱۲۲۵ه.ق تا ۱۲۵۷ ه.ق )*۱ سعد الدله اتمام تحصیل خود در مدرسه دارالفنون تهران ؛ برای فراگیری فن تلگراف به تفلیس رفت وپس از مراجعت با دریافت رتبه سرهنگی ؛ مأمور سیم تلگراف از تبریز به جلفا و نیز ریاست تلگرافخانه تبریز شد . وی تلگراف مورس را که تا آن تاریخ در ایران سابقه نداشت معمول کرد . در سال ۱۲۹۲ ه. ق به ریاست مدرسه دارالفنون تبریز که خود ان را پایه گذاری نموده بود انتخاب شد .
وی بعد ها به تهران منتقل و سرتیپ تلگرافخانه تهران شد و جزو اجزای علی قلی خان مخبرالدوله وزیر پست و تلگراف در آمد و حتی عنوان دامادی او را یافت ، ولی با جدایی از همسرش میانه او با مخبر الوله بهم خورد و در واقع از تلگرافخانه خارج و به وزارت خارجه وارد شد .
سعد الوله در نمایشگاه هایی که در پاریس و وین برگذار می شد به عنوان نماینده و مأمور از طرف دولت ایران شرکت نمود و در برخی مأموریت های خارجه نیز حضور داشت . ۲*
در کتاب خاطرات اعتماد السلطنه ؛ مؤلف ذیل تاریخ ۲۵ رجب ۱۳۰۷ اشاره ای دارد مبنی بر تنظیم کتابچه ای جهت “احتساب امور شهرداری و تنظیفات شهر” از جانب سعد الوله .
خدمت دیگر ور در زمان وزیر مختاری او در بلژیک بود (از ۱۳۱۰ ه. ق) و آن هم استخدام و گسیل مأمورانی از آن کشور به ایران جهت تأسیس گمرکات که تا آن تاریخ بطور مقاطعه به اشخاص واگذار می شد . ترتیب ضرابخانه از صورت مقاطعه بصورت اداری , تأسیس کارخانجات قندسازی و بلور سازی در کهریزک و تهران با سرمایه بلژیکی ها.
خدماتی که وی در هنگام تصدی مأموریت ها و مشاغل ، انجام داد ، باعث وجود احساس نوعی غرور در او شد . و شاید همین موضوع دلیل عدم همدلی و همراهی او با دیگر رجال عصر خود در برهه های مختلف تاریخی باشد. زندگی سیاسی سعد الدوله به هنگام تصدی وزارت تجارت ( ۱۳۲۳ ه. ق) وارد جریانی خاص شد . در همین جایگاه است که گفته می شود ، او زمینه ساز برخی وقایع تعیین کننده شد . عزل مسیو نوز بلژیکی و مخالفتهایی که با عین الدوله صدر اعظم وقت دارد و در پی آن به یزد تبعید می شود ؛ در هنگام مشروطه او را که از رجال مؤثر حکومت استبداد بود بعنوان نماینده صنف اعیان ، راهی مجلس شورای ملی می کند . سعد الدوله در مقام نماینده مجلس نیز منشأ اثراتی شد . از جمله در ترتیب در قانون اساسی و تنظیم متمم قانون اساسی و نیز بنابه پیشنهاد او بود که وزراء در مقابل مجلس پاسخگو شدند . وی عنوان ابولمله را از جانب مردم دریافت کرده بود .
شاید همان طبع تند وی که برخی به سبب تفرعن ذاتی او دانسته و عده ای دیگر به دلیل داشتن فکری روشن تر و منطقی تر از بفیه رجال هم عصر خود، می دانند باعث بروز اختلاف بین او و برخی دیگر از مشروطه چیان شد . شرایط حضور او در مجلس سخت تر شد تا جائیکه مجبور به استعفا گردید . وی در متن استعفای خود دلایل آن را توضیح می دهد:
“… به عقیده قاصر راه سعادت و نجات ملت را می پیمودم غافل از این که به عادت معموله مملکتی حدت و شدت خدمتم تولید حقد وحسد ومورد طعن وضرب وشتم وتوبیخ وملامت وتهمت وافتراء خواهم شد. چنان پنداشته خواهد شد که خدمات من نه فقط منتج به نتایج حسنه و فواید عامه نخواهد بود، بلکه در لباس اسباب چینی مانع پیشرفت مقاصد مجلس محترم خواهد بود. چاره رعایت مصالح عالیه مجلس را در کناره جوئی خود دیده، در شهر صفر استعفای خود را نوشته به مجلس فرستادم …*۳”
پس از این کناره گیری، محمدعلی شاه به دلجوئی او پرداخت وباعث شد که سعدالدوله در میان اجزا، وارکان حکومتی محمدعلی شاه قرار بگیرد.
بعد از آنکه بساط مشروطه ومجلس شورای ملی در نتیجه عدم تطابق دو طیف مشروطه خواه وگروهی که در مخالفت با ایشان، عنوان مخالفان مشروطه یافتند،تعطیل و بوسیله نیروهای نظامی تحت امر محمدعلی شاه ،بمباران شد. میرزاجوادخان به نیابت از ناصرالملک،رئیس الوزرای کابینه ای شد که مدت چندانی دوام نیاورد ، ولی در همان هنگام هم دست به اقداماتی مؤثر زد؛ از جمله ” تعمیر ابنیه پارلمان که بعلت بومباردمان خراب و غیر قابل استفاده شده بود . و نیز پرداخت حقوق عقب افتاده چند ماهه دوایر دولتی و تأدیه و مخارج مراجعت قشونی که از طرف محمد علی شاه بر ضد مشروطه خواهان تبریز و اصفهان ؛ مأمور محاصره دو شهر مزبور بودند ؛ از مالیه خود و تنظیم قانون انتخابات دور دوم مشروطیت مورخه جمادی الثانیه ۱۳۲۷ …. ” *۴
وی بعد از فتح تهران و سرنگونی سلطنت محمد علی شاه , چندی را در اروپا بسر برد. در زمان نخست وزیری صمصام السلطنه به ایران بازگشت ولی عهده دار مسؤلیت هیچ کار دولتی نشد . سعد الدوله در آذر ماه ۱۳۰۸ ه. ش در تهران درگذشت.
سندی که در اینجا معرفی می شود *۵ ، نامه اوست خطاب به مجلس شورای ملی ؛ درباره مطالبات او از دولت که به واسطه همان اقداماتی که وی در زمان کوتاه تصدی رئیس الوزرایی هزینه نموده بود . و مجلس از ادای آن شانه خالی می کرد . در همان ابتدای نامه ؛ نیش سخنان او ، نمایندگان مجلس را هدف خود قرار می دهد با این عبارت : ” آقایان نمایندگان که بنام وکالت از این مردم جالس صندلی های بهارستان هستند …. ” ولی در مجموع لحن نامه ؛ بسیار منطقی است . نه از سر تضرع و نه چندان طلبکارانه , بلکه درخواست تأدیه حقی است که وی در مقام ریاست دولت ، ملزم به ادای آن شده بود و اکنون در حصول آن با مشکل روبروست . در برخی قسمتهای نامه ، رنگی از ناامیدی از اقدامات اصلاحی خود به چشم می خورد . در جایی دیگر نویسنده با قوت اعلام می کند که تأدیه مشروطه و جایگیری وکلای فعلی مجلس نتیجه همان تمهیدات است که او درخواست ادای حق آن را می کند . سعد الدوله یکی از پیچیده ترین رجال عصر قاجار و مشروطه شمرده می شود که بازکاوی شخصیت و تأثیرات او در زمان خودش ، از لابلای اسناد و مدارک تاریخی همچنان ادامه دارد.
(متن سند)
مجلس مقدس شورای ملی شیدالله ارکانه
چندی قبل معروضه سرگشاده راجع به مطالبات حقه خود از دولت و جریاناتی را که در این مدت سیر کرده است مختصرا” در ضمن یک لایحه به ساحت مقدس مجلس شورای ملی تقدیم کردم و اگرچه مطالبات و اظهارات اینجانب هیچ جوابی جزپرداخت آن ندارد وشاید به همین مناسبت وکلای محترم در اظهار هر گونه جوابی خودداری و مسامحه کرده اند ولی چون اصولا” حق آن است که هر متظلمی را در مقابل اظهار تظلم به جوابی نایل سازند از این دستگاه عریض و طویلی که بنام قوه مقننه یعنی اساسی ترین و مقتدرترین قوای عمومیه مملکت تشکیل شده است انتظار آن را داشتم که لااقل یک نفر از آقایان نمایندگان که بنام وکالت از این مردم جالس صندلی های بهارستان هستند از مقامات مربوطه تفصیل این قضیه و صحت و سقم اظهارات اینجانب واقداماتی را که در مقابل درنظر گرفته اند سئوال نموده و از دولت جواب بخواهند. آقایان نمایندگان – البته خوب درک فرموده اید که این ناله تظلمات من نه تنها شما وکلای محترم و ساکنین این ثغر را [ مشتعل] خواهد کرد بلکه فریاد داد خواهی من را کل اهل عالم می شنوند و این لوایح سرگشاده به تمام دنیا میرود و معاملۀ که دولت ایران بایک نفر رعیت خود می نماید تعرفه اوضاع این مملکت را به دنیا می دهد . من چه می گویم؟ و از دولت چه می خواهم ؟ من می گویم در مواقعی که زمام داری این مملکت به من تفویض شد و مملکت از هر جهت گرفتار آشوب داخلی و دسیسه خارجی بود حقوق کل ادارات دولتی و دوایر مملکتی عقب افتاده بود و نزدیک بود بی پولی یکسره کار مملکت را تمام نماید در آن موقع دولت برای نجات خود از چنین وضع وحشتناک در مقام استقراض برامد و دولتین حاضر شدند مبلغی به دولت ایران قرض داده و بانک روس آن را در وجه دولت بپردازد هنوز این وجه یه دولت نرسیده و فشار ادارات و مخصوصا” نظامیان برای تعویق حقوقشان روزبروز بیشتر می شد که من برای نجات وزارتخانه ها مجبور شدم به بانک نوشتم که در حواله وزارتخانه ها وجوهی پرداخت نماید تا مذاکرات دولت تمام و وجه استقراض دریافت شده وجوه پرداختی را از آن بابت محسوب نمایندو در حقیقت این همه جدیت تهیه و مقدمات افتتاح مجلس شورایملی و اعاده مشروطت و مرتفع نمودن موانع و استقلال نظم و سکونت بود . آقای مستوفی اللمالک حضرت اشرف یکی از آن وزراء بودید که برای وزارتخانه خودتان مبلغی وجه دریافت فرموده اید ؛ آقای مؤتمن اللمک حضرت اشرف هم از آن بودید که برای وزارت معارف مبلغی وجه اخذ فرمودید .
حقوق معوقه وزارت خارجه توسط آقای مشارالملک از همین وجوه و به همین ترتیب پرداخت شد . حقوق دوایر نظمیه که انتظام شهر بسته به آن بود به همین کیفیت پرداخت گردید و بالاخره کل حوائج ضروری دولت در آن وقت با همین پول انجام شد .
آقایان نمایندگان محترم – آیا مساعدتی که من بنام حفظ حیثیات دولت و برای تأمین مصالح مملکت در سایه آبروو اعتبار شخصی کرده ام مستوجب این است که حالا از دکتر میلسپو جواب بشنوم که چون این طلب از مطالبات سیاسی است پرداخت نمی شود؟ و من باید مجبور شوم مایملک خود را که در ازای همین وجوه امروز در بیع طلبکاران است به معرض حراج گذاشته قروض هنگفتی برای چنین خدمتی پیدا کرده ام بپردازم ؟ آیا ممکن است همان جوابی که مشارالیه به من می دهد من هم به طلبکاران خود بدهم ؟ و آیا این رفتار دولت برای خزانه مملکت دیگر اعتباری باقی می گذارد ؟ پس اگر چنین است من باید به گیرندگان وجه مراجعه نموده از آقای مستوفی الممالک و آقای مؤتمن الملک و سایر وزراء و امرای آن وقت که این وجوه توسط ایشان به مصرف رسیده و قبوض ایشان در دست است در مقام مطالبه باشم . من در اینجا به تمام وکلای محترم خطاب می کنم بلکه وجدان تمام ایرانیان را به شهادت میطلبم : آیا سزاوار است من که از اوان بیست و دو سالگی بعد از اتمام تحصیلات وارد خدمت دولت شده و بهترین خدمات علمی را در مأموریت های خود برای ایران انجام داده ام- من که دوایر گمرک و ضرابخانه و همچنین تأسیس تلگرافخانه (مورس) در ایران اثر دوران خدمت و مأموریت های من است – اولین مدرسه که در تبریز یعنی دومین مدرسه که در ایران باشد و امروز شاگردان آن مدرسه در صف وزراء و سفرای عالیقدر ایران قرار گرفته اند یادگار مجاهدات من است – بنای فعلی مجلس شورای ملی از پول من و نتیجه پافشاری من است من که ترتیب ادارات و تقسیم آنها با شعب و تشکیلات جدیده اداری سوقات *۶ مأموریت من است – حالا بعد از آن خدمات و بعد از آن که تمام مراتب دولتی را پیموده و عمرم به مرحله هشتاد و پنج رسیده و نتیجه کل زحماتم امروزه در فشار طلبکار بوده و از حق شناسی این ملت شش هزار ساله طوری به زحمت بیفتم که نتوانم برای نجات برادرم (مرحوم ممتاز الملک ) در موقعی که میتوانست و قوه مسافرت داشت یک هزار تومان تدارک کرده او را برای معالجه روانه فرنگ نمایم؟من همان روز که مجلس شورای ملی دوهزار تومان حقوقی را که مخصوصا” به پاس خدمت به اداره گمرک در حقم برقرار شده بود و این مبلغ را که ادنی محرر یک اداره دولتی دریافت میکند قطع کردند از میزان حق شناسی و تشویقی که حدمتگذاران را در مملکت میشود مطلع شدم وای با این وصف تصور نمی کردم که پرداخت مطالبات حقه من را هم دولت به مسامحه بگذارند و مستشار الیه یعنی آن مأمور اجنبی که امروزبر کل مؤسسات این مملکت حاکم بی مسئولیت و همه مرعوب او هستند معتقد باشند که بدهکار می تواند فقط به صرف زور از تأدیه دین سربازند. من چنانکه مکرر گفته ام نه می خواهم خدمات خود را به این مملکت گوشزد کنم و نه می خواهم تازه خود را هیاهوی تنفیذ اوضاع وارد نمایم وگرنه : بودم آن روز من از طایفه دٌردکشان که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان و چون حضرت اشرف آقای سردار سپه رئیس الوزراء را مبری از هر گونه نظر حب و بغض می دانم ضمنا” خاطر مبارک ایشان را معطوف می کنم که قسمت عمده این وجوهی که من پرداخته ام صرف وزارت جنگ و دوایر نظامی آن دوره شده شرافت روح نظامی معظم اله معروض است که آن وجوه را از خزانه قشون کار سازی دارند و راضی نشوند یک نفر مستخدم سالخورده آبرومند دولت بیش از این برای وصول طلب حق خود متعرض و مصدع اولیای امور شود . بالاخره باز مجلس مقدس شورای ملی را به خلاصه تقاضای خود متوجه داشته و تمنا می کنم مطابق قوانین کل عالم در صورتی که مطالبت بنده را تصدیق دارند پرداخت آن را امر بدهند و در صورتی که حرفی در مقابل هست به شرط آن که قبلا” هر مبلغی را که معین است تأمین نمایند به حَکَم رجوع نمایند و حٌکم حَکَم را قاطع مسئله دانند و در خاتمه قبل از آن که لایحه متظلمانه خود را به آخر برسانم لازم می دانم بنام قدردانی و حق شناسی از آقای مدیر المک وزیر سابق مالیه که پیشنهادی بریا مطالبات بنده به مجلس شورای ملی تهیه کرده بودند و شاید اگر دوره وزارت معزی الیه ممتد شده بود تا کنون تکلیف این مطالبات معین گردیده بود تشکر نموده از بیطرفی و همت ایشان در اصلاح امور مردم اظهار امتنان بنمایم . [امضاء] سعدالدله
*1: ابراهیم صفایی در کتاب رهبران مشروطه جلد ۲ ص ۳۵۲ تاریخ تولد او را سال ۱۲۲۵ ه. ق و هاشم محیط مافی در کتاب مقدمات مشروطه ص ۲۹۷ ، آن را ۱۲۵۷ ه. ق نقل می کنند. بنظر می رسد تاریخ اخیر صحیح تر باشد .
*2: در سال ۱۳۰۰ ه. ق با رتبه سر تیپی اول به سمت مستشاری سفارت کبرا در موقع تاجگذاری الکساندر سوم امپراطور روسیه مأمور بود .
*3: هاشم محیط مافی. همان .صض ۲۶۰-۲۶۱
*4: همان .ص ۲۹۸
*5 این سند با شماره ۴۱۹۰ در مخزن خطی کتابخانه ملی ایران موجود می باشد .
*6: در اصل سوغات