زندگینامه اقا محمد خان قاجار
آقا محمد شاه زاده که همان آقا محمد خان گفته می شود ، تاسیس کننده سلسله قاجار و اولین پادشاه سلسله بزرگ قاجار در سرزمین پارس(ایران) بوده.
مقدمه
آقا محمد شاه زاده که همان آقا محمد خان گفته می شود ، تاسیس کننده سلسله قاجار و اولین پادشاه سلسله بزرگ قاجار در سرزمین پارس(ایران) بوده.
در سال ۱۱۷۴ هجری شمسی آقا محمدخان که از افراد ایل قاجار بود با برکناری حکومت جانشینان کریم خان زند به قدرت رسید. وی ابتدا در ساری تاجگذاری کرد
، و بعدها در نهایت، بنا به دلایل استراتژیکی تهران را پایتخت خود قرار داد و برای دومین بار تاجگذاری نمود. بعد از وی برادرزاده اش فتحعلی شاه به سلطنت رسید. در فرهنگ عامیانه ایران، از آقامحمدخان به عنوان یکی از خشن ترین شاهان ایران یاد میشود.
زندگینامه
آقامحمدخان زادهٔ ۲۷ محرم ۱۱۵۵ ق برابر با ۲۷ خردادماه ۱۱۲۱ ش (۱۷ ژوئن ۱۷۴۲) در میانه راه گرگان به ساری در دشت اشرفی متولد شد. وی در یازده سالگی توسط عادل شاه افشار اخته شد. مراسم تاجگذاری را پس از تصرف قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکّام داخلی و پذیرش اطاعت و فرمان خان قاجار از سوی کلیه نواحی به استثنای مشهد و خراسان که هنوز زیر فرمان شاهرخ میرزا و فرزندش نادر میرزا بود، آقا محمد خان فرصت را برای تاجگذاری خود مناسب میدید و به سال ۱۱۹۵ ق (۱۱۶۱ خورشیدی) در استرآباد به نام پادشاه ایران تاجگذاری کرد. و سرانجام در ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ ق برابر با ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۶ ش (۱۷ مه ۱۷۹۸) در شوشا به دست خدمتکاران خود کشته شد.
بنیان نهادن حکومت قاجاریه
آقا محمد خان در ۱۳ صفر ۱۱۹۳ ه.ق (روز درگذشت کریم خان)، هنگامی که در باغ های اطراف شیراز به شکار مشغول بود، همین که عمهاش او را از مرگ شاه زند آگاه ساخت، فرار کرد و به شتاب خود را به تهران رسانید و در ورامین مدعی سلطنت بر ایران گشت. سپس به استرآباد رفت و با کمک سران اشاقه باش، براندازی زندیه و رسیدن به قدرت را طراحی نمود و ولایات گرگان و مازندران و گیلان را تحت حکمرانی خویش قرار داد. وی در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار با شورش برادرش حسین قلی خان تا پای مرگ پیش رفت؛ ولی سرانجام در بندپی روستای ادملا توسط حاجی خان حلال خور و عباسقلی بیگ لاریجانی و چند برادرش نجات یافت. لویی رابینو در کتاب کتاب مازندران و استرآباد نوشته است: اقا محمد خان در ساری تاجگذاری کرد و پایتخت خود را آنجا نهاد و به دستور وی جشن نوروز را با تشریفات زیاد برگزار نمودند،محمد فتح اللّه بن محمد در کتاب احسن التواریخ(تاریخ محمدی)نیز به این موضوع اشاره کرده است.
پس از تسخیر شمال ایران بر آذربایجان و کرمانشاهان نیز دست یافت. حکومت زندیه در جنگ و ستیز میان شاهزادگان زند قرار گرفت ولی سرانجام لطفعلی خان زند با همیاری حاج ابراهیم خان کلانتر شیرازی بر تخت سلطنت نشست. آقا محمد خان از آن زمان به مدت ۱۵ سال با لطفعلی خان زند که جوان بود و شجاع به جنگ و تعقیب و گریز پرداخت. مهمترین این نبردها، جنگ بابا خان برادرزاده آقا محمد خان در سمیرم و محاصره شیراز است. سرانجام آقا محمد خان قدرت نظامی خود را افزایش داد و با کمک حاج ابراهیم خان کلانتر (که به گفته ناصر نجمی معتقد بود لطفعلی خان دلاوری شجاع اما نامناسب برای مملکت داری است و آقا محمد خان قابلیت انجام امور سیاسی را داراست و به این جهت دروازههای شهر را پنهانی برای او گشود) و حمایت لشکر اردلان (کردستان) به سرداری خسرو خان اردلان در ۱۲۰۸ ه.ق وارد شیراز شد. سرانجام با لشکرکشی آقا محمدخان به شیراز، با نوعی حیله جنگی لطفعلی خان شکست خورد و به کرمان گریخت و در جریان نبرد کرمان به براندازی حکومت پادشاهی زندیه و تشکیل حکومت پادشاهی قاجاریه انجامید.
روایت مرگ آقامحمدخان
عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من که یکی از منابع مهم در مطالعه دوران قاجاریه محسوب میشود، دلیل به قتل رساندن او را اینگونه شرح میدهد: «در ایام محاصره شوشا، مقداری خربزه برای شاه آورده بودند که تحویل آبدار خود نموده و امر داده بود که هر وعده مثلاً نصف یک دانه از آنها را که یک ظرف میشود در سفره غذای او بگذارند. خربزهها زودتر از حسابی که شاه داشته است تمام میشود. شاه تاریخ روز آوردن خربزهها و اینکه چند دانه آن به مصرف رسیده و چند دانه آن باید باقی باشد دقیقاً تعیین میکند و از آبدار باقیمانده را مطالبه مینماید. آبدار هم نجات را در حقیقت گویی میپندارد و اعتراف میکند که با دو نفر از پیش خدمتها آنها را خوردهاند. شاه برای همین جرم، امر به کشتن هر سه نفر میدهد. بعد از آن که به خاطر او میآورند که شب جمعه است، اعدام آنها را به صبح شنبه محول مینماید و چون محکومین به تجربه میدانستند که حکم شاه استیناف پذیر نیست، شب شنبه سه نفری وارد اتاق خواب او شده کارش را میسازند و جواهرهای سلطنتی را برداشته فرار میکنند».
سرجان ملکم افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی، در نوشتارهای خود (که سالها بعد به رشته تحریر درآمده) هرچند چگونگی قتل را عیناً مطابق با نویسندگان ایرانی مینویسد ولی به اختلال روانی آقا محمد خان قاجار نیز اشاره میکند. وی همچنین تئوری توطئه را (به ادعای خود) در این ماجرا وارد کردهاست و نوشتهاست که: «آق محمدخان به غضب رفته حکم داد تا هردو را فوراً به قتل رسانند. صادق خان شقاقی یکی از بزرگان امرا در حق ایشان شفاعت کرد، پادشاه قبول نکرد، لاکن گفت: «چون شب جمعه است کشتن ایشان را به فردا اندازند». القصه، قطع امید از حیات مورث جلادت و جرأت گشته، چون پادشاه به خواب رفت، نوکرهای مزبور با عباس نامی که وی را درین کار با خود هم دست و هم داستان ساخته بودند، قدم در سراپرده شاهی نهاده با خنجر رشته حیات یکی از مقتدرترین شاهان ایران را قطع کردند. بعضی را گمان این بود که، نوکرهای مزبور به ترغیب صادقخان شقاقی مرتکب این امر شدند، و وقایعی که بعد رویداد نیز تقویت این معنی میکند، به جهت اینکه، بعد از قتل پادشاه، مرتکبین جواهرات و تاج پادشاهی را برداشته نزد وی بردند و، او اشیاء مزبوره را متصرف شده ایشان را پناه داد؛ و بعد ازان ایل و طایفه خود را جمعآوری کرده به طمع سلطنت سر برداشت».