زندگینامه اﻓﻼﺗﻮن
درست است که تعداد انگشت شماری فلسفه دان به خود جرأت داده اند و دست به نوشتن مکالمه زده اند وبرخی از آثاری هم که پدید آمده رویکرد فلسشی بسیار جدی ای دارد.
زندگینامه اﻓﻼﺗﻮن
درست است که تعداد انگشت شماری فلسفه دان به خود جرأت داده اند و دست به نوشتن مکالمه زده اند وبرخی از آثاری هم که پدید آمده رویکرد فلسشی بسیار جدی ای دارد. اما به راستی این آثاربه هیچ وجه با مکالمات افلاطون قابل مقایسه نیست. افلاطون احتمالا تنها کسی است که این امتیاز بی نظیر نصیبش شده که هم نوعی هنر را ابداع کرده و هم آن را کمال بخشیده است
میتوان ساعت ها بر سر این قضیه بحث کرد که بهترین نقاش دوران رنسانس کیست. عین همین بحث را راجع به پیکر تراشان ، نویسندگان ، شاعران و کمابیش هرنوع هنرمند دیگری هم میتوان پیش کشید. اما اگر این پرسش مطرح شود که چه کسی بهترین مکالمات را نوشته است ، هیچ جایی برای بحث و مجادله نیست. افلاطون(۴۲۸-۳۴۷ ق.م) در این عرصه همتا ندارد.
بی شک او ضاع می توانست به گونه ای دیگر باشد چرا که احتمالا بنا بوده افلاطول در سیاست جایگاهی پیدا کند یا لااقل در مشاغل حکومتی به کار گماشته شود آن طور که ازشواهد پیداست آریستون،پدر افلاطون ،از نسل آخرین پادشاه آتن بوده است. برخی منابع نیز مادرش، پریستئونه۳ را از خویشاوندان سولون۴، قانونگذارآتن ،می شمارند. وقتی پدر افلاطون درگذشت. مادرش با یکی از دوستان پریکلس۵ ازدواج کرد.افلاطون نسبی عالی داشت و خانواده اش بسیار ذی نفوذ وثروتمند بود.
اوایل زندگی این فیلسوف
اطلاعات ما درباره بخش زیادی از زندگی افلاطون، اندک است. گمان می رود او به خدمت نظام در آمده، و احتمالا به عنوان یکی از افراد سواره نظام آتن علیه اسپارت می جنگیده است. گرچه تجسم این که افلاطون سوار بر اسب به دشمن یورش ببرد. کمی دور از ذهن است. اما باید به خاطر داشت که « افلاتون »(Plato )لقبی بوده به معنای «پهن» یا «وسیع »،و به شانه های پهن او اشاره داشته است. بنابر این افلاطون احتمالا شمایل یک جنگجو را داشته است. نام اصلی او آریستوکلس۶ است اما او در زبان انگلیسی با اصطلاحی گره خورده که اگر بنا باشد اسم اصلی اش را در آن جایگزین کنیم و بگوییم«رابطهآریستوکلی»، اصطلاح به دست آمده بی معنا می نماید.
می دانیم که او مسافرت هایی داشته، از آن جمله مطمئنا به سیراکوز و احتمالا به مصر سفر کرده است. سنکا گزارش کرده است که او به دلیل مسافرت هایش در اواخر میر دچار بیماری شده. اما در این که اینبیماری موجب مرگ وی شده باشد، تردیدهایی وجود دارد و احتمال آن اندک است. همچنین می دانیم که او به همراه چند تن دیگر در سال ۳۸۵ قبل از میلاد «آکادمی »۹را بنیان گذاشت که بسیاری از نخستین دانشگاه می دانند. اما احتمالا هیچ شباهتی به دانشگاه نداشته است. مطابق برخی روایات. «آکادمی» درواقع نام منزل افلاطون بوده است و ظاهرا او و چند تن معدود از افرادی که افکاری همانند وی داشته اند. تعداد محدودی شاگرد پذیرفته اند و تدریس خصوصی به راه انداخته اند.
معلوم نیست که خود این فیلسوف هم واقعا در آن جا درس داده باشد – ارسطو، که خود به مدت ۲۰ سال در آکادمی بوده، هنگام بحث از دیدگاه های افلاطون تنها به مکالمات اشاره می کند و نه درس گفتار یا مباحثه. از این ها که بگذریم. باید گفت آکادمی به دانشگاه های امروزی و حتی قرون وسطایی کمترین شباهتی نداشته. اما با این حال دیر زمانی پابرجا مانده. چنانکه حدودا نهصد سال دوام آورده است. تا آن که حامی سختکوش مسیحیت، یوستینین امپراتور روم، آن را نهادی شرک آمیز خواند و کاری کرد که درهایش تا ابد بسته شود.
گرچه اطلاعات موثق بسیار اندکی از زندگی این فلسفه دان به دست ما رسیده. اما از بخت خوش تقریبا تمامی مکالماتی را که او نوشته است. در اختیار داریم. معمولا این مکالمات را دست کم به سه دوره تقسیم می کنند،هر چند ترتیب دقیق آن ها نیز همواره محل مناقشه بوده است. سقراط شخصیت اصلی و قهرمان بیشتر این مکالمات است .
تصور می رود که مکالمه موسوم به «مکالمات اولیه »به بیانگر دیدگاه های خود سقراط باشد اما او در مکالمات دورهمیانی و پایانی، هر چه بیشتر از پیش به سخنگوی این فلسفه دان تبدیل می شود. با این حال تردید نیست که سقراط بر افلاطون تأثیر بسیارطولانی ای بر جای گذاشته و برخی از عمیق ترین بینش های افلاطون، تلاشی است برای پرداختن به دل مشغولی های سقراط و با دست کم دل نگرانی هایی که از علایق سقراط پدیدار می شده است.
اهمیت این فلسفه دان
آلفرد نورث وایتهد جمله مشوری دارد به این مضمون که قابل اعتمادترین تو صیفی که می توان از تفکر غرب ارائه کرد این است که این تفکر «مجموعه ای از تحشیه هایی است بر افلاطون » می گویند گرچه این سخن اغراق آمیز است، اما باور نکردنی نیست. برخی دیگر نیز اعقاید افلاطون را اندکی سست و توخالی می دانند و تحلیل دقیق و محکم ارستطور را به زیاده روی های او در بهره گیری از تمثیل در مکالمات خود ترجیح می دهند. برخی هرم غرولند می کنند و می گویند که ای کاش زیبایی استدلال این مکالمات به زیبایی استعاره آن ها می چربید.
صرف نظر از هر نگاهی که نسبت به ارزش نوشته های این فیلسوف داشته باشیم. شکی نیست که این مکالمات مسافت های بسیاری را پشت سر گذاشته اند. هنوز هم بسیاری از موافقت ها و مخالفت ها در فلسفه، بر سر همان نکاتی است که دو هزار سال پیش این فیلسوف در هنگام نوشتن مکالمات مد نظر داشت. دشوار بتوان تصور کرد کسی امروزه مطلبی بنویسد که دو هزار سال بعد هم خوانده شود. گاهی گفته می شود اگر در چنان زمانه دوری چیزی شبیه به دانشگاه وجود داشته باشد، می توان مطمئن بود که در آن دانشگاه باز هم خواندن افلاطون ضروری است.